(Minghui.org) من خوششانس بودم که در نوامبر۱۹۹۸، تمرین فالون دافا را آغاز و شادیهای تزکیه را تجربه کردم. اما درعینحال، محنتها و دشواریهای خانوادگی بسیاری را پشت سر گذاشتم. این اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری بود که در تمام این سالها، راهنمایم بودند.
سابقاً بیماریهای زیادی داشتم، ازجمله بیماری قلبی، فشار خون بالا و کمخونی. پس از بهدنیا آمدن فرزندم، دو بار غش کردم، به تزریق خون نیاز پیدا کردم، مشکلات زنانگی داشتم و طحال، معده و کلیههایم هم دچار مشکل بودند. نمیتوانستم خوب غذا بخورم یا خوب بخوابم و درد طاقتفرسایی داشتم. تنها دو یا سه روز پس از شروع تمرین فالون دافا، معجزهای رخ داد. توانستم بهطور طبیعی غذا بخورم، بنوشم و بخوابم. احساس شعف داشتم و سبکبال راه میرفتم. کاملاً شخص دیگری شده بودم! استاد بیماریهایم را برطرف کردند و دافا زندگی دوبارهای به من بخشید.
کمتر از یک سال بعد، آزار و شکنجه فالون دافا آغاز شد. چطور میتوانستم چنین تمرین خوبی را رها کنم؟ آن را رها نکردم و تمرینات را در خانه ادامه دادم. دافا یک تمرین تزکیه بافضیلت بودیستی است که از حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی میکند. حزب کمونیست چین به فالون دافا افترا زد و دربارهاش شایعهپراکنی کرد تا این تمرین را بدنام کند. در نوامبر۲۰۰۰، من و تعدادی از تمرینکنندگان دیگر به پکن رفتیم تا برای دافا دادخواهی کنیم. من دستگیر و بیش از ۱۰ روز در بازداشتگاه حبس شدم. در اعتراض، دست به اعتصاب غذا زدم. شوهرم مرا با وثیقه آزاد کرد، اما پلیس همچنان، بهویژه در تاریخهای حساس، در خانهام مزاحمم میشد.
با محافظت نیکخواهانه استاد لی توانستم آزمونهای شینشینگ و کارمای بیماری را پشت سر بگذارم. با نام واقعیام در شکایت علیه جیانگ زمین (رهبر سابق حزب کمونیست چین که آزار و شکنجه را آغاز کرد) شرکت کردم. وقتی پلیس مرا دستگیر کرد، شوهرم نیز مرا تا اداره پلیس همراهی کرد. یکی از مأموران پرسید: «چرا از جیانگ شکایت کردی؟ از چه کس دیگری شکایت کردی؟» حقیقت دافا را برایش توضیح دادم و او آن را ثبت کرد. سپس از من خواست برگه بازجویی را امضا کنم، اما نپذیرفتم. به او گفتم که این به نفع خودش است که همکاری نکنم. او درک کرد و اجازه داد به خانه بازگردم. آن مأمور دیگر هیچگاه برای آزار و اذیتم بازنگشت.
وقتی ح.ک.چ کمپین «حذف کامل» را آغاز کرد، پلیس دوباره برای آزار و اذیتم به خانهام آمد. از من عکس گرفتند و خواستند اسنادشان را امضا کنم، اما امتناع کردم. برایشان دربارهٔ دافا توضیح دادم و آنها حقیقت را درک کردند. هنگام رفتن، از آنها خواستم به خاطر حفظ ایمنی خودشان، عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را بهخاطر بسپارند. آنها گفتند که درک میکنند و دیگر بازنگشتند. این نتیجهٔ قدرت دافا و استفاده از افکار درست برای عدم همکاری با آزار و شکنجه بود.
پس از شکایت از جیانگ، هر روز برای روشنگری حقیقت بیرون میرفتم. سپس متوجه شدم هر بار که بیرون میروم، یک ماشین پلیس یا ماشینی بدون پلاک مرا دنبال میکند. یک بار، درحالیکه قدم میزدم ماشینی سفید ناگهان نزدیکم توقف کرد. نترسیدم و انگار اتفاقی نیفتاده باشد، به راه رفتنم ادامه دادم. مدتی طولانی مرا تعقیب کردند. در موقعیتی دیگر، وقتی از فروشگاه خواربار خارج شدم، یک ماشین سفید به من نزدیک شد. توقف کردم و آن ماشین دور زد و رفت. شگفتزده شدم، اما دیگر هرگز بازنگشتند.
یک ذهن درست همهٔ شیطانها را سرکوب میکند. با محافظت استاد، اهریمنها جرئت نزدیک شدن ندارند.
بهبودی برادرزادهام پس از خروج از حزب کمونیست چین
برادرزادهٔ شوهرم کارمند راهآهن بود. او ارتقاء گرفت و به حزب کمونیست چین پیوست. از او خواستم برای حفظ ایمنیاش، از حزب خارج شود، اما نپذیرفت. در دوران همهگیری کرونا، آزمایش کرونای او مثبت و بهشدت بیمار شد. آن زمان در خانه نبودم. بعداً حالش بهتر شد، اما همسر و فرزندانش آلوده و در بیمارستان بستری شدند.
اما او هنوز احساس ناخوشی داشت. وقتی برای معاینهٔ جسمی به بیمارستان رفت، معلوم شد حدود ده بیماری دارد. زمانی که به خانه برگشتم، چهرهاش بیمار بهنظر میرسید. به او گفتم: «فقط از حزب خارج شو و صمیمانه تکرار کن "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است"، آنوقت در امان خواهی بود.» این بار پذیرفت. چند روز بعد که دوباره او را دیدم، از ظاهرش مشخص بود که حالش بسیار بهتر شده است. فرزندانش نیز مانند گذشته پرنشاط بودند. واقعاً شگفتانگیز است! استاد، از نجاتتان سپاسگزارم!
همکارم پس از خروج از حزب، دیگر دردی نداشت
یک روز وقتی برای روشنگری حقیقت بیرون رفته بودم، با یکی از همکارانم برخورد کردم و پرسیدم: «آیا تاکنون به حزب کمونیست یا سازمانهای وابسته به آن ملحق شدهای؟» او گفت که عضو حزب نشده، اما در دبستان، شال قرمز پیشگامان جوان را به گردن انداخته است. گفتم: «برای ایمنیات، از آن خارج شو.» او چیزی نگفت و رفت.
چند ماه بعد که دوباره او را دیدم، متوجه شدم بهسختی راه میرود. داشت برای خرید دارو، به داروخانه میرفت، چون در ناحیه کمر و پا درد داشت. گفتم: «قبلاً به تو گفتم از پیشگامان جوان خارج شوی، اما گوش نکردی.»
او گفت: «چرا آن موقع حرفت را باور نکردم؟ حالا باور دارم. خارج میشوم.» به او گفتم وقتی به خانه رسید، عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کند و او پذیرفت.
وقتی بار دیگر او را دیدم، رنگ صورتش بسیار بهتر شده بود. همچنین متوجه شدم خیلی سریعتر راه میرود. پرسیدم که آیا هنوز درد دارد؟ گفت که کاملاً خوب شده و دیگر نیازی به دارو ندارد. هیجانزده گفت: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است. آن واقعاً فوقالعاده است!»
فا را بیشتر مطالعه خواهم کرد، شینشینگم را تزکیه و وابستگیها را رها خواهم کرد، سه کار را بهخوبی انجام و افراد بیشتری را نجات خواهم داد! استاد، از نجاتتان سپاسگزارم!
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.