(Minghui.org) خانوادهام در پکن زندگی میکنند و همۀ ما فالون دافا را تمرین میکنیم. پس از اینکه در سال 2015، تازه فا را کسب کرده بودم، به خانۀ یک زوج تمرینکننده رفتم. آنها قبل از سال 1999، تمرین را شروع کرده و بسیار کوشا بودند. بسیاری از تمرینکنندگان، در آن زمان، از جیانگ زمین، رهبر سابق حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) شکایت میکردند. من فا را خیلی عمیق مطالعه نمیکردم، اما میدانستم که دافا خوب است و جیانگ افراد خوب را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد. آنها مرا تشویق کردند که از او شکایت کنم. گفتم: «جیانگ خیلی بد است. موافقم و میخواهم از او شکایت کنم.» بعداً متوجه شدم که بهدلیل تشویق آنها، بهعنوان یک تمرینکنندۀ جدید، خوششانس بودم که در شکایت از جیانگ، که اهمیت تاریخی بسیاری دارد، شرکت کردم.
وقتی بعداً وبسایت مینگهویی از تمرینکنندگان خواست تا برای روز جهانی فالون دافا، مقاله تبادلتجربۀ تزکیهشان را ارائه دهند، این زوج مرا تشویق کردند که تجربهام را بنویسم. در پاسخ گفتم: «من فقط تحصیلات ابتدایی دارم. نمیتوانم خوب بنویسم.» آنها مرا تشویق کردند و گفتند: «استاد به تو کمک خواهند کرد. فقط تجربیات تزکیه و درکت را بنویس. ما در ویرایش آن، کمکت خواهیم کرد.» دقیقاً به همین ترتیب، با کمک استاد، اولین مقالۀ تبادلتجربۀ تزکیهام را نوشتم. پس از اتمام کار، آنها به من کمک کردند که آن را ویرایش کنم و سپس به وبسایت مینگهویی ارسالش کردند. مقالهام در وبسایت مینگهویی منتشر شد و برای من که تمرینکنندۀ جدیدی بودم، خیلی دلگرمکننده بود.
من در خانۀ دخترم زندگی میکنم. ازآنجاکه همۀ ما دافا را تمرین میکنیم، جلسات خانوادگی مطالعۀ گروهی فا را راهاندازی کردهایم. هر شب فا را مطالعه میکنیم و هر روز صبح تمرینات را انجام میدهیم. انجام تمرینات در صبح که فضا بسیار آرام است و هیچ مزاحمتی وجود ندارد عالی است. وقتی تمرینکنندگان تمرینها را با هم انجام میدهند، میدان انرژی قدرتمند است و میتواند چیزهای بد را از بین ببرد.
امسال، تمرینکنندگان قدیمی، سایر تمرینکنندگان را تشویق کردند که تا حد امکان، تعداد بیشتری جلسات مطالعۀ گروهی فا راهاندازی کنند، تا تمرینکنندگان بیشتری بتوانند محیطی برای مطالعۀ گروهی فا داشته باشند و با هم پیشرفت کنند. تمرینکنندگان در شهر نیز به خانۀ ما میآمدند تا فا را با ما مطالعه کنند.
در گروهمان هفتهای یک بار فا را با هم مطالعه میکنیم، و هر بار یک سخنرانی از جوآن فالون را مطالعه میکنیم. ما درمورد تجربیات و درکهای تزکیهمان صحبت میکنیم، بهدنبال شکافهای تزکیه خود میگردیم و از یکدیگر یاد میگیریم. ما توافق کردیم که همه باید هر هفته یک کتاب از سایر سخنرانیهای استاد را در خانه مطالعه کنند، و دفعه بعد که ملاقات میکنیم، درکمان را با گروه در میان بگذاریم.
با مصر بودن در مطالعۀ منظم گروهیِ فا، و تبادل تجربه تزکیه، همۀ ما احساس کردیم که بهسرعت بهبود یافتهایم. هر بار که فا را با هم مطالعه میکردیم، احساس میکردم محیط مقدس است.
یک روز زمان مطالعۀ فا، سایر تمرینکنندگان در شرف آمدن بودند، اما پاهایم آنقدر درد میکرد که میلرزیدم. احساس سرما نیز میکردم. دخترم مرا با چند پتو پوشاند. فکر کردم: «باید چهکار کنم؟ زمان مطالعۀ فا فرا رسیده است. چرا اینگونه هستم؟» بقیۀ تمرینکنندگان کمکم آمدند، و من حتی بیشتر احساس اضطراب کردم. در قلبم گفتم: «استاد، میخواهم فا را با بقیه مطالعه کنم و هیچکس نمیتواند با من مداخله کند.»
سایر تمرینکنندگان افکار درست فرستادند و در اتاق نشیمن، لونیو را از بر خواندند. گرچه خیلی درد داشتم به آنها پیوستم. درد پاهایم بهطرز معجزهآسایی کم شد. سریع پتو را برداشتم، یک کت ضخیم پوشیدم و همراه آنها شروع به خواندن فا کردم. دخترم از پیوستن من به گروه شگفتزده شد و یواشکی با حرکت دست تأییدم کرد. بعدها فکر کردم: محیطِ خوبِ جلسه مطالعه گروهی فا به من کمک کرد تا از آن محنت عبور کنم.
تمرینکنندگان در منطقۀ ما، یک کنفرانس فای کوچک نیز برگزار کردند. تمرینکنندگان قدیمی همه را تشویق میکردند، و همۀ ما مقالاتی برای تبادل تجربه نوشتیم. یک تمرینکننده قابلتوجه بود. او زمانی که در زندان بود توانسته بود افکار و اعمال درستش را حفظ کند، اما هرگز مقالهای برای تبادل تجربه ننوشته بود و میگفت که نمیداند چگونه بنویسد. دخترم با او قرار گذاشت و او به خانۀ ما آمد. او دیکته میکرد و دخترم تایپ میکرد.
برای برگزاری درست کنفرانس فا، دختر و دامادم مقالات را جمعآوری، اصلاح و چاپ کردند. آنقدر سرشان شلوغ بود که وقت غذا خوردن نداشتند. بهخصوص دامادم سرش خیلی شلوغ بود و اغلب تا نیمهشب بیدار بود. او روزها کار میکرد و دو بچهاش را به مدرسه میبرد و میآورد. دخترم هم باید سر کار میرفت. او پزشک بود، کارش خیلی سنگین بود و مجبور بود آخر هفتهها اضافهکاری کند. همه مشغول بودند، اما امور مربوط به فالون دافا نمیتوانست بهتعویق بیفتد، بنابراین تمام تلاشم را میکردم که در آشپزی و نظافت کمکشان کنم تا بتوانند روی آمادهشدن برای کنفرانس تمرکز کنند.
هر دو بچه رفتار بسیار خوبی داشتند. آنها از کودکی، فا را در چنین محیطی با ما مطالعه میکنند. وقتی دوساله بودند خواندن هنگ یین را به آنها یاد دادم. آنها میتوانستند هر شعر را پس از دو بار تکرار، از بر کنند. حالا کودک بزرگتر ششساله است و وقتی فا را در گروهمان مطالعه میکنیم، او نیز با ما مطالعه میکند. او میتواند جوآن فالون را مطالعه کند و هر پنج مجموعه تمرین را انجام میدهد. گاهی نیز با ما تمرین میکند. کودک کوچکتر بسیار عاقل و مطیع است. هر روز بعد از مدرسه، برای انجام تکالیفش میشتابد و سپس فا را مطالعه میکند و تمرینات را انجام میدهد.
سه تمرینکنندۀ جوان اخیراً به ما پیوستند. آنها پس از آشنایی با دختر و دامادم تصمیم گرفتند فا را با یکدیگر مطالعه کنند.
برای تمرینکنندگان بسیار عالی است که آموزهها را گروهی مطالعه کنند، درکهایشان در تزکیه را بهاشتراک بگذارند و پیشرفت کنند. به این ترتیب، یک گروه جدید مطالعۀ فا تأسیس شد. این تمرینکنندگان برای رسیدن به محل دو ساعت در راه هستند، اما احساس میکنند که مطالعۀ فا و تبادل تجربیات تزکیه با دیگران بسیار مفید است، بنابراین هر هفته میآیند.
مطالعۀ گروهی فا و انجام تمرینات با یکدیگر، شکل تزکیهای است که استاد برایمان به جای گذاشتهاند و ما باید از آن پیروی کنیم. من به سخنان استاد گوش میدهم و در مطالعۀ گروهی فا شرکت میکنم، بنابراین میتوانیم بهعنوان یک کل پیشرفت کنیم، با پیشرفت اصلاح فا همراه باشیم، به استاد کمک کنیم فا را اصلاح کنند و افراد بیشتری را نجات دهیم، مأموریتمان را کامل کنیم و با استاد به خانه برگردیم!
اینها درک من در سطح فعلیام است. لطفاً اگر مطلبی با فا مطابقت ندارد، مرا اصلاح کنید.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.