(Minghui.org) می‌خواهم چند نمونه از تجربیاتم را در این زمینه به اشتراک بگذارم که چگونه حقیقت را برای مردم در چین، روشن و به آن‌ها توصیه کردم از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند.

«حتماً سلام مرا به ایشان برسانید»

در 6ژوئن2024، با مردی حدوداً چهل‌ساله در مسیری پردرخت، در خارج از دهکده‌ای، برخورد کردم. پس از اینکه صحبت را شروع کردیم، به او آویزی دادم که رویش دو عبارت «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» حک شده بود. او واقعاً از آن خوشش آمد. با دافا موافق بود و پس از شنیدن حقیقت، تصمیم گرفت از حزب و سازمان‌های وابسته به آن خارج شود. قبل از رفتن چند کلمه‌ای گفت: «آقای لی واقعاً شگفت‌انگیز هستند. ایشان توانستند فالون گونگ را در ایالات متحده اشاعه دهند. چگونه می‌توانستند آن را بدون داشتن نوعی توانایی واقعی در جهان گسترش دهند؟ این کاری نیست که یک فرد عادی بتواند انجام دهد. به افرادی مانند آقای لی که کارهایی انجام می‌دهند که به‌نفع مردم عادی است، احترام می‌گذارم. ح.ک.چ چیست؟ همه مقامات آن فاسد هستند. مردم روستاها اخبار را تماشا نمی‌کنند. آرزویی دارم: اگر آقای لی را می‌بینید حتماً سلام مرا به ایشان برسانید!»

«امیدوارم که مثل آقای لی، انسان خوب و مهربانی باشد!»

در 12نوامبر2024، برای روشن کردن حقیقت به یک منطقه روستایی رفتم و با زنی میانسال و زیبا برخورد کردم که پشت ماشینی در یک جاده باریک یک‌طرفه، دوچرخه برقی‌اش را به‌آرامی می‌راند. سریع به‌سمتش رفتم و با لبخند گفتم: «سال نو نزدیک است. من یک تقویم واقعی به‌ شما می‌دهم و سال نو را به شما و خانواده‌تان تبریک می‌گویم!» او با لبخندی حاکی از خوشحالی، تقویم را گرفت و گفت: «متشکرم! می‌بینم که در سلامتی خوبی هستید!»

کنترل گفتگو را به‌دست گرفتم و به او گفتم که از فالون گونگ بسیار سود برده‌ام. قبل از شروع تمرین، نیمی از بدنم درگیر بیماری بود، اما بعد از تمرین، بدنم به‌سرعت بهبود یافت. تأثیر تمرین فالون گونگ در بهبود بیماری‌ها و بهبود سلامت به‌خوبی شناخته‌شده است. همچنین به او گفتم که فالون گونگ تمرین سطح بالایی است که به تمرین‌کنندگان می‌آموزد خصوصیات اخلاقی خود را تزکیه کنند و برای اخلاقیات ارزش قائل باشند. همچنین حقیقت ماجرای خودسوزی در میدان تیان‌آنمن را که ح.ک.چ صحنه‌سازی‌اش کرد، به او گفتم. درنهایت به او گفتم: «برای به‌دست آوردن حمایت الهی، باید از سازمان‌های ح.ک.چ که زمانی به آن ملحق شده‌اید خارج شوید و خود را ایمن نگه ‌دارید.»

او موافقت کرد: «خوب من به لیگ جوانان پیوستم. لطفاً به من کمک کنید از آن خارج شوم.» اسمش را پرسیدم. لبخندی زد و گفت که به من نمی‌گوید. می‌دانستم که جرئت نمی‌کند با نام واقعی‌اش خارج شود، بنابراین گفتم: «پس به شما یک نام مستعار می‌دهم. خدایان به قلب‌ مردم نگاه می‌کنند. هر اسمی باشد خوب است. چطور است نام خانوادگی لی را انتخاب کنید؟» لبخند واضحی بر لبانش نقش بست و قبول کرد. او دوچرخه‌اش را با جریان ترافیک، رکاب زد و رفت.

داشتم به‌سمت مردی دوچرخه‌سوار می‌رفتم تا با او صحبت کنم که شنیدم کسی مرا صدا می‌زند. برگشتم و آن زن را دیدم که دوچرخه برقی‌اش را در پیاده‌رو پارک کرده بود و برایم دست تکان می‌داد. سریع رفتم و او کیف پولش را باز کرد و 10 یوآن بیرون آورد تا به من بدهد: «این یک هدیه کوچک از طرف من است!» خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، اما مهربانی‌اش را رد کردم و گفتم: «محبت شما پاداش داده خواهد شد.»

در ادامه گفتم: «حالا که سالم هستید، شوهرتان هم باید سالم باشد. وقتی به خانه می‌رسید، می‌توانید درمورد این مسائل به او بگویید؟» لبخندی زد و قبول کرد. گفتم: «لطفاً این آویز حاوی دو عبارت را به او بدهید تا او هم در امان باشد. اسم شوهرتان چیست؟»

او گفت: «بازهم به شما نمی‌گویم.» لبخند زدم: «پس بیایید فقط نام خانوادگی استادم را بگیریم.» قبل از اینکه صحبتم را تمام کنم، او گفت: «بیایید او را لی رنچی [مهربانی] بنامیم. او در دولت کار می‌کند و امیدوارم که مثل استاد لی، انسان خوب و مهربانی باشد.» او را تحسین کردم: «واقعاً فرد خردمندی هستید!»

«این سفر بازگشت به خانه، واقعاً ارزشش را دارد!»

من و یکی از هم‌تمرین‌کنندگان، به پیرمردی که با همسرش دوچرخه‌سواری می‌کرد، نزدیک شدیم. وقتی درمورد تأثیرات جدی فالون گونگ در درمان بیماری‌ها و بهبود سلامت صحبت می‌کردیم، پیرمرد حرفمان را قطع کرد و با حالتی موشکافانه، به ما نگاه کرد: «آیا هنوز فالون گونگ اینجا هست؟» از او پرسیدم: «تو محلی نیستی، نه؟» او گفت که اهل همین محل است، اما سال‌ها دور از خانه کار کرده و به‌ندرت به اینجا برمی‌گشته است. حالا که بازنشسته شده بود و کاری نداشت، برای دیدار برگشته بود. کمی ناامید به‌نظر می‌رسید.

گفتم: «از لحنت به‌نظر می‌رسد که از دولت بازنشسته شده‌ای؟» لبخندی زد و گفت بله. با خودم فکر کردم افرادی که در دولت کار می‌کنند معمولاً اطلاعات کمی درباره حقیقت دافا دارند. باید رابطه ازپیش‌تعیین‌شده ما با آن‌ها باشد که باعث شد امروز با آن‌ها ملاقات کنیم تا فرصت را از دست ندهیم. باید حقیقت را برای این دو روشن کنیم تا نجات پیدا کنند.

من و تمرین‌کننده همراهم خیلی خوب با هم کار کردیم و حقیقت را به‌روشی تعاملی برای این زوج روشن کردیم. درمورد اینکه فالون گونگ چیست و چگونه به مردم سود می‌رساند، اینکه خودسوزی تیان‌آنمن توسط ح.ک.چ صحنه‌سازی شد، نحوه گسترش فالون گونگ به بیش از 100 کشور جهان، و اینکه آزار و شکنجه فالون گونگ و برداشت اعضای بدن تمرین‌کنندگان زنده توسط ح.ک.چ بی‌رحمانه است صحبت کردیم. این زوج به‌دقت گوش می‌دادند و گهگاه حرف‌هایی با هم رد و بدل می‌کردند. ما نهایتاً درمورد اینکه چرا مردم چین باید از ح.ک.چ و سازمان‌های وابسته به آن خارج شوند نیز صحبت کردیم.

زوج پیر هردو موافقت خود را اعلام کردند. مرد با جدیت گفت: «امروز ما دقیقاً می‌دانیم فالون گونگ چیست. مردم در محل کار ما نمی‌توانند حقیقت را بشنوند و جرئت شنیدن آن را ندارند! هر دو ما امروز آن را درک می‌کنیم. ما هردو عضو حزب هستیم و با آن دفن نخواهیم شد. می‌دانم موضوع چیست. ما هردو خارج می‌شویم! این سفر بازگشت به خانه، واقعاً ارزشش را داشت!»

«فالون دافا در قلب من است!»

وقتی در صبح سرد 10دسامبر2024، به‌سمت غرب روستا می‌رفتم، یک مرد سالخورده حدوداً هشتادساله را دیدم که به‌آرامی دوچرخه برقی‌اش را می‌راند. هوا آنقدر سرد بود که اشکش روان بود و آبریزش بینی داشت. سریع به‌سمتش رفتم، یک دستمال کاغذی به او دادم و با نگرانی، با او صحبت کردم. پیرمرد آدم پرحرفی نبود. وقتی حقیقت را می‌شنید، فقط سرش را تکان می‌داد یا می‌گفت: «هوم». بعد از اینکه حقیقت را فهمید، با خوشحالی، از پیشگامان جوان خارج شد. یک مجله مینگهوییو یک تقویم به او دادم و او هردو را پذیرفت.

به او گفتم: «هر زمان وقت کردی، لطفاً این دو عبارت را تکرار کن. این شما را سالم و ایمن نگه ‌می‌دارد و به شما کمک می‌کند از بلایا دوری کنی و برکاتی نصیبت شود.»

مرد سری تکان داد و دوچرخه‌اش را به‌ راه انداخت تا به خانه برود. حدود یک متر دورتر، صدایش را شنیدم که با قدرت فریاد می‌زد: «فالون دافا در قلب من است!» اشک در چشمانم حلقه زد.

نمونه‌های بسیار بسیار زیادی از این قبیل وجود دارد. نمونه‌های بالا به ما می‌گویند که تصمیم افراد برای خروج از ح.ک.چ، برای ابراز احترامشان به استاد و تحسینشان نسبت به دافا کافی است. این نشان می‌دهد که مردم دافا را تصدیق می‌کنند و با آن موافق هستند، و اینکه مردم دریافته‌اند که رهبران ح.ک.چ تبهکاران و اراذلی هستند که مردم را سرکوب می‌کنند.