(Minghui.org) سابقاً فکر میکردم ازبر کردن فا (آموزهها) بیش از حد دشوار است، چون نیازمند زمان، تلاش و پشتکار زیادی است. یک بار آموزهها را ازبر کردم، اما از سخنرانی پنجم شروع کردم، چون در آن زمان مشغول خواندن همان سخنرانی بودم. زمان زیادی طول کشید تا ازبر کردن بقیه کتاب جوآن فالون را به پایان برسانم. در آن زمان، در تزکیه کوشا نبودم، بنابراین هنگام ازبر کردن تمرکز ذهنی نداشتم. درک چندانی از اصول فا بهدست نمیآوردم و وقتی با مشکلی روبهرو میشدم، مطابق با اصول، به درون نگاه نمیکردم.
تصمیم گرفتم دوباره فا را ازبر کنم
سایر تمرینکنندگان برای چند سال فا را ازبر کرده بودند و مرا نیز به ازبر کردن مجدد آن تشویق میکردند. از مقالات تبادل تجربه یاد گرفتم که ازبر کردن فا چقدر سودمند است. همچنین متوجه نبودم که ازبر کردن فا بخشی از تزکیه ماست.
تحت تأثیر مقالهٔ تبادل تجربه یکی از تمرینکنندگان سالمند قرار گرفتم. او هر روز تمام تمرینها را انجام میداد و اگر وقت داشت، آنها را دوباره انجام میداد. بدنش تغییرات زیادی را تجربه کرده بود. متوجه شدم که احتمالاً من بهاندازهٔ کافی تمرین نکردهام، چون بدنم تغییر چندانی نکرده بود.
برایم کمی دشوار بود که هر روز هر پنج تمرین را انجام دهم. تصمیم گرفتم با ازبر کردن فا و تزکیهٔ شینشینگم شروع کنم.
ازبر کردن فا و ازبینبردن مواد بد در بدنم
ازبر کردن فا نیازمند ذهنی متمرکز است. وقتی شروع به ازبر کردن کردم، توانستم پاراگراف اول از سخنرانی اول را بهسرعت ازبر کنم. برای بهخاطر سپردن برخی جملات یا پاراگرافها مجبور بودم آنها را بارها بخوانم. هرگاه چنین چیزی رخ میداد، توقف میکردم و به درون نگاه میکردم تا ببینم در کجا، فا را بهروشنی درک نکردهام.
پیش از آنکه هر روز صبح ازبر کردن فا را آغاز کنم، از استاد میخواستم که به من قدرت ببخشند. در ابتدا یک ساعت طول میکشید تا سه صفحه را ازبر کنم. بعدها توانستم در یک ساعت، پنج یا شش صفحه را ازبر کنم. وقتی نمیتوانستم به هدفی که تعیین کرده بودم برسم، خودم را بررسی میکردم تا ببینم علت چیست. آیا بهخاطر ناشکیباییام بود؟ یا اینکه فقط مشتاق بودم به هدفم دست یابم و ذهنم متمرکز نبود؟
استاد بیان کردند: «تزکیه به خود شخص بستگی دارد، درحالیکه تبدیل گونگ را استاد انجام میدهد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
فهمیدم که فقط لازم است آرزوی کسب فا را داشته باشم و در ازبر کردن آن مصر باشم؛ و این استاد هستند که همه کارها را برای ما انجام میدهند. نباید به این مسئله وابسته باشم که ازطریق ازبر کردن فا، چیزی بهدست آورم. روند ازبر کردن فا درواقع روندی برای تزکیهٔ شینشینگم است. نباید در پی سرعت یا مقدار ازبر کردن باشم. وقتی ذهنم واقعاً متمرکز بود، ازبر کردن فا حقیقتاً برایم لذتبخش بود.
ازبینبردن تنبلی
روزی ساعت ۳ صبح بیدار شدم و دیگر خوابم نبرد. اما بلند نشدم که تمرینها را انجام دهم یا فا را ازبر کنم. با خودم گفتم هوا هنوز تاریک است و ترجیح میدهم در تخت دراز بکشم. روز بعد سرشار از انرژی بودم و احساس خوابآلودگی نداشتم. این الگو در دو روز بعد نیز تکرار شد. متوجه شدم که استاد به من کمک کردهاند تا مادهٔ تنبلی را از بین ببرم. قبلاً همیشه تا صبح میخوابیدم.
در روز سوم، زمانبندی خود را دوباره تنظیم کردم. زنگ هشدارم را نیم ساعت زودتر تنظیم کردم و ساعت ۵:۲۰ صبح از خواب بیدار شدم. بهمدت نیم ساعت تمرین کردم و سپس بهمدت یک ساعت تا ساعت ۷ صبح، فا را ازبر کردم. سپس از خودم پرسیدم که آیا میتوانم کمی زودتر بیدار شوم تا بتوانم مدیتیشن نشسته را هم انجام دهم. زنگ هشدارم را روی ساعت ۴:۵۰ تنظیم کردم. اکنون که به آن دوران نگاه میکنم، میدانم که استاد حتماً قلب مرا دیدند، به من قدرت بخشیدند و کمک کردند تا مادهٔ تنبلی را از بین ببرم.
یادگیری نگاه به درون
با ازبر کردن فا توانستم طبق اصول فالون دافا عمل کنم و در برخورد با تضادها، به درون نگاه کنم. تلاش کردم تا خودخواهیام را از بین ببرم.
روزی به دیدن پدر و مادرم رفتم و تا دیروقت در بعدازظهر، به خانه برنگشتم. بهمحض ورود به خانه، شوهرم عصبانی شد. گفت که به او نگفته بودم دیر میآیم و او نمیدانسته که آیا باید غذا آماده کند یا نه. متوجه شدم که او درحال کمککردن به من برای ارتقای شینشینگم است و این چیز خوبی است؛ نباید عصبانی میشدم و باید از او تشکر میکردم. از دیدگاه او فکر نکرده بودم؛ این اشتباه من بود. او خسته به خانه آمده و منتظر من مانده بود تا با هم غذا بخوریم. آرام ماندم و با او بحث نکردم. خالصانه عذرخواهی کردم: «متأسفم که دیر به خانه آمدم. از این به بعد سعی میکنم زودتر برگردم و اگر قرار باشد دیر برگردم، از قبل اطلاع میدهم.»
یک روز همکارم مئی گفت که من نسبت به دیگران، وظایف بیشتری را بهعهده دارم. به این فکر افتادم که با مدیر صحبت کنم و از او بخواهم کار سبکتری به من بدهد. مدتی جلو دفترش ایستادم، اما درنهایت منصرف شدم و برگشتم.
کمی بعد یکی دیگر از همکاران که مرا بیرون دفتر مدیر دیده بود با حالتی اعتراضآمیز گفت: «برنامه کاری هنوز اعلام نشده. کسی پیش مدیر رفت و او خوشش نیامد.» به او گفتم که آن شخص من نبودم.
خوب شد که وارد دفتر مدیر نشدم. نیت مئی خوب بود. اگر مدیر، او را بهخاطر اینکه گفته بود با مدیر صحبت کنم سرزنش میکرد، برای مئی دردسر ایجاد میکردم. از سوی دیگر، مدیر بودن هم آسان نیست. اگر هیچکس حاضر نباشد کار بیشتری انجام دهد، مدیر چگونه میتواند کارکنان را مدیریت کند؟ بهعنوان یک تمرینکننده، نباید مثل افراد عادی رفتار کنم و بهدنبال زندگی راحت باشم. اگر چیزی را بهدست بیاورم که شایستهاش نبودهام، آیا به دیگران بدهکار نمیشوم؟
میدانستم که این اتفاق تصادفی نیست. استاد این موقعیت را نظم و ترتیب دادند تا به من کمک کنند وابستگیام به راحتطلبی و ترس از سختی را از بین ببرم تا در تزکیهام پیشرفت کنم. به شوهرم گفتم که یک آزمون شینشینگ را پشت سر گذاشتهام. استاد، سپاسگزارم که همیشه از من مراقبت میکنید.
در سال جاری، تغییراتی در ساعت کاری ما ایجاد شد و باید ۱۰ دقیقه زودتر کار را شروع میکردیم. اگر تعداد دیرکردهایمان به تعداد مشخصی میرسید، جریمه میشدیم.
من عادت داشتم تا آخرین لحظه صبر کنم و سپس با عجله به سر کار بروم. چند بار دیر رسیدم، اما هیچگاه جریمه نشدم. فکر میکردم خوششانس هستم، اما هرگز فکر نکردم که این رفتار خودخواهانه است یا با اصول فا همراستا نیست.
نمیدانستم چگونه باید به درون نگاه کنم، اما پس از آنکه شروع به ازبر کردن فا کردم، زمانی که با مشکلی روبهرو میشدم، استاد براساس اصول فا مرا روشن میکردند. میتوانستم خودم را مطابق با فای استاد تزکیه کنم. استاد، سپاسگزارم که از من مراقبت میکنید.
هنوز وابستگیهایی چون حسادت، رقابتجویی، رنجش، جستوجوی منافع شخصی، شهوت و امیال را دارم. با کوشایی تزکیه خواهم کرد تا این وابستگیها را از بین ببرم، جذب فا شوم و آنگونه که استاد میخواهند عمل کنم.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.