(Minghui.org) من 81ساله هستم و در سال 1998، تمرین فالون دافا را شروع کردم. قبلاً به سیاتیک، لارنژیت مزمن، کمردرد و غیره مبتلا بودم. سال‌ها دارو مصرف می‌کردم. مدت کمی پس از شروع تمرین فالون دافا، تمام بیماری‌هایم بهبود یافت. استاد زندگی‌ام را طولانی کردند.

با نگاهی به 26 سال تزکیه‌ام، سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشته‌ام. با توجه به محافظت استاد، از آن‌ها جان سالم به در برده‌ام. صمیمانه از استاد قدردانی می‌کنم که به من این فرصت را دادند تا تمرین‌کننده دافا شوم. در ادامه، فقط چند نمونه از حضور استاد در کنارم و اتفاقات معجزه‌آسایی را که تجربه کرده‌ام بازگو می‌کنم.

شکستگی لوله آب گرم

یک شب زمستانی در سال 2015، حوالی ساعت 1 بامداد، از خواب عمیقی بیدار شدم، احساس گرمای شدیدی داشتم و به‌شدت عرق می‌کردم. بلند شدم تا آب بخورم و عرقم را پاک کنم. متوجه شدم که لوله آب گرم حمام شکسته است و آب گرم درحال پاشیدن است. آبگرمکن گازی در آشپزخانه، با صدای بلند می‌سوخت. آنقدر ترسیده بودم که بلافاصله منبع اصلی آب را قطع کردم. اگر حمایت استاد نبود، عواقب آن می‌توانست فاجعه‌بار باشد.

خشک ماندن با وجود باران شدید

در 28اوت2018، با همسرم سوار دوچرخه برقی شدیم تا با سایر تمرین‌کنندگان ملاقات کنیم. وقتی از یک پل طولانی عبور می‌کردیم، باران شدیدی شروع به باریدن کرد. به انتها که رسیدیم، به‌خاطر باران زیر پل پنهان شدیم. وقتی آنجا ایستاده بودیم، دیدیم که مو، لباس و کفشمان خشک است. اما با نگاهی به سایر افراد که آن‌ها نیز به‌خاطر باران زیر پل پناه گرفته بودند، متوجه شدیم که مو و لباس آن‌ها خیس است.

فرود ایمن پس از سقوط از پله‌ها

من در طبقه دوم زندگی می‌کنم و از طبقه اول تا طبقه دوم، 10 پله وجود دارد. یک بار داشتم یک خاک‌انداز را پایین می‌بردم تا زباله را بیرون ببرم. فقط دو پله پایین رفته بودم که لیز خوردم و از پله‌ها افتادم. ذهنم خالی شد، انگار در درون ابرها و در بالن پرواز می‌کردم. به پایین پله‌ها که رسیدم، فقط یک خراش کوچک روی شانه چپم پیدا کردم. من یک مرد مسن حدوداً 80ساله هستم که از پله‌ها به پایین افتادم، اما فقط یک خراش کوچک روی شانه داشتم.

غلبه بر علائم شدید جسمی با ایمان راسخ

در صبح 31دسامبر2021، روی تخت نشسته و مشغول مدیتیشن بودم که ناگهان متوجه شدم بدنم از دود سیاه پوشیده شده است. دچار کمردرد شدیدی شدم، ازاین‌رو دو عبارت «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است، فالون دافا خوب است» را تکرار کردم. از شدت درد بیهوش شدم. وقتی به خودم آمدم در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بودم. پزشک گفت به‌دلیل پارگی سیستم قلبی‌عروقی از حال رفتم. او همچنین گفت که هیچ‌کس در این شرایط زنده نمی‌ماند و از خانواده‌ام خواست که از نظر روحی، برای بدترین شرایط آماده باشند. ذهنم تکان نخورد! به تکرار عبارات «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است، فالون دافا خوب است» ادامه دادم، و همچنین بارها لون یو را از بر خواندم.

بعد از انتقال به بخش عمومی خواستم به خانه بروم، اما به‌دلیل لوله‌هایی که به همه‌جای بدنم وارد شده بود قادر به حرکت نبودم! پس از 10 روز، به خانه رفتم که یک معجزه بود! پس از بازگشت به خانه، فا را مطالعه کردم، تمرینات را انجام دادم و افکار درست فرستادم. بعد از دو ماه، برای معاینه به بیمارستان رفتم، اثری از پارگی در سیستم قلبی‌عروقی نبود.