(Minghui.org) نمایشگاه بینالمللی هنر جِن، شَن، رِن (حقیقت، نیکخواهی، بردباری) از ۱۱ تا ۲۵ژوئیه۲۰۲۵، در مرکز اجتماعات گری هالند در شهر راکینگهام برگزار شد.
مراسم افتتاحیه این نمایشگاه در ۱۱ژوئیه۲۰۲۵ برگزار شد.
خانم لورنا بوچان، معاون شهردار راکینگهام، در شب افتتاحیه این نمایشگاه در 11ژوئیه سخنرانی کرد. او از مسئولان نمایشگاه، هنرمندان و داوطلبانی که این رویداد را ممکن ساختند، قدردانی کرد و در سخنانش گفت: «این ارزشهای حقیقت، نیکخواهی، بردباری، همواره بهعنوان سنت گرامی داشته شدهاند، ارزشهایی که باید در وجود انسانها نهادینه شوند تا جامعهای اخلاقمدارتر و نیکخواهتر شکل گیرد.»
خانم مَجنتا مارشال، نماینده محلی پارلمان برای راکینگهام، و چهار عضو دیگر شورای شهر نیز در این مراسم حضور داشتند.
بازدیدکنندگان در شب افتتاحیه، نقاشیهای بهنمایشدرآمده را تماشا میکنند.
بازدیدکنندگان این نمایشگاه، این آثار هنری را تماشا کردند و توضیحات مربوط به هر نقاشی را که داستان پشتش را بیان میکرد، مطالعه کردند. برخی پس از اینکه دیدند تمرینکنندگان بهخاطر رها نکردن ایمانشان، چگونه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتهاند، چنان تحت تأثیر قرار گرفتند که اشکهایشان جاری شد. برخی نیز نسخه انگلیسی کتاب اصلی فالون گونگ یعنی جوآن فالون را خریدند و پرسیدند که کجا میتوانند تمرینات را بیاموزند. برخی از نظرات نوشتهشده در دفتر نظرات بازدیدکنندگان چنین بود: «آثار هنری شگفتانگیز، خوشحالم که توانستم آنها را ببینم»، «تجربهای که چشمانم را گشود»، «سرشار از معنویت»، «زیبا و آرامشبخش»، و «این نمایشگاه مهم است، متشکرم.»
معاون شهردار راکینگهام: این نقاشیها زیبا و تأملبرانگیز هستند
خانم لورنا بوچان، معاون شهردار راکینگهام، گفت که این نقاشیها زیبا و تأملبرانگیز هستند.
او گفت: «بهنظرم نقاشیها بسیار خلاقانه و درواقع بسیار زیبا بودند. رنگها و جزئیات در تصاویر، و همینطور موضوعاتشان. مشخص است که هنرمندان زمان زیادی را صرف خلق آثار خود و پرداختن به جزئیاتشان کردهاند. فکر میکنم هنگام نقاشی کردن، فرصتی برای مدیتیشن هم داشتهاند. و این موضوع در آثارشان مشهود است، چون واقعاً حسش میکنید... یک حس واقعاً خوب از نقاشیها به فرد منتقل میشود.»
تابلوی «بیخانمان» بیشترین تأثیر را بر او گذاشت. «دختری که کلیدی به گردن دارد، به خانهای میرسد که روی پلهاش کوزهای شکسته افتاده و روی در نوار زردی کشیده شده است. و او واقعاً نمیفهمد که چرا والدینش آنجا نیستند و به چه دلیل ممکن است آنجا نباشند. بهنظرم این سؤال بزرگی برای بسیاری از ماست؛ اینکه چرا مردم در خانههایشان دستگیر و برده میشوند و چرا چنین اتفاقاتی اجازه وقوع مییابند و همچنان ادامه دارند.»
او گفت که از این آزار و شکنجه آگاه است و با تمرینکنندگانی برخورد داشته که در خیابانهای پرث، مردم را در جریان این خشونتها قرار میدادند. همچنین اظهار داشت که دادخواستهای بسیاری را در اعتراض به این موارد نقض حقوق بشر امضا کرده است.
«وقتی به این نمایشگاه فکر میکردم، انتظار داشتم که بسیار خشن باشد، اما وقتی اینجا آمدم، واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم که زیبایی از دل نقاشیها بیرون آمده است. جایی که شما فالون گونگ و هنر خود را جشن گرفتهاید، نه اینکه صرفاً روی آن وقایع وحشتناک تمرکز کرده باشید، چون این یک تعادل است. برای اینکه بتوانید این دوران سخت را پشت سر بگذارید، بهوضوح روی تمرینتان و بزرگداشت فرهنگتان تمرکز کردهاید. و دیدن بخشی از این موضوع در نقاشیها، واقعاً لذتبخش بود.»
او در دفتر نظرات بازدیدکنندگان نوشت: «از اینکه نقاشیهای زیبا و تأملبرانگیزتان را با ما در راکینگهام به اشتراک گذاشتید، سپاسگزارم. مقیاس و رنگها با دقت، اشتیاق و جزئینگری فراوان خلق شده بودند.»
عضو شورای شهر: این نمایشگاه آزادی بیان را به نمایش میگذارد
رابرت اشمیت، عضو شورای شهر راکینگهام، گفت که آثار هنری این نمایشگاه تأثیرگذار بودند.
او گفت: «واقعاً تأثیرگذار بود. وقتی از کنار هر قاب عبور میکردید، بسیار احساسبرانگیز بود. واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم و از جهات مختلفی این داستان برایم اثرگذار بود. پیش از این، هیچ اطلاعی از این موضوع نداشتم و نگاهی مختصر به آن انداختم، و صادقانه بگویم که برایم بسیار تأثیرگذار بود.»
او در دفتر نظرات بازدیدکنندگان نوشت: «این نمایشگاه نماد آزادی بیان و شجاعت در ایستادگی در برابر حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) است. از دعوتتان سپاسگزارم.»
یک تمرینکننده: این نمایشگاه هنر، زندگی مرا تغییر داد
سخنرانی میشل وبستر، تمرینکننده فالون گونگ، در مراسم افتتاحیه.
میشل وبستر، تمرینکننده فالون گونگ در پرث، در مراسم افتتاحیه صحبت کرد. او این مسئله را به اشتراک گذاشت که چگونه این نمایشگاه زندگیاش را تغییر داد.
میشل در ویکتوریا در نزدیکی رودخانه ماری و در تاکستانی کوچک بزرگ شد. وی خودش را اینگونه توصیف کرد: «کودکی بسیار دقیق، ایرادگیر و پر از نظرات شخصی.» او در سنین پایین خانه را ترک کرد و بعدها ازدواجی ناموفق داشت. «از اینکه شوهرم از من، در نقش مادریام حمایت نمیکرد یا ارزش و قدری برایم قائل نبود، بهشدت دلخور و رنجیده بودم. احساس بیارزش بودن و نادیده گرفته شدن میکردم، و عزتنفسم را از دست داده بودم. پس از اینکه به پرث رفتیم، درنهایت طلاقمان باعث شد خانوادهمان از هم بپاشد، و دو فرزندم نیز از من بسیار دلخور شدند و دیگر نه به من احترام میگذاشتند و نه از من قدردانی میکردند. احساس میکردم تمرکز ندارم و درحال غرق شدن هستم.»
او با شریک دوم زندگیاش آشنا شد، اما وقتی آن رابطه نیز به شکست انجامید، سطح استرسش به اوج رسید.
«تا آن زمان، داروهای ضد افسردگی مصرف میکردم، الکل مینوشیدم، زیاد گریه میکردم، و برای تسکین خودم به ورزش شدید روی آورده بودم. همه این کارها حواس و احساساتم را خاموش کرده بود، و دائم از خودم میپرسیدم که باید چهکار کنم تا خلأ درونم را پر و مشکلات زندگیام را حل کنم.»
«در سال ۲۰۱۱، بهطور اتفاقی یک آگهی را در روزنامه اجتماعی محلی دیدم. آن آگهی مربوط به نمایشگاه هنر جِن، شَن، رِن بود. تصویری از صورت دختربچهای غمگین و کلمات "حقیقت، نیکخواهی و بردباری" بهطور عمیقی مرا تکان دادند. آنها ذهنم را بهشدت درگیر کردند، طوری که آگهی را به در یخچال چسباندم.»
«چند هفته بعد، خودم را در همین مکان، در این نمایشگاه هنر دیدم؛ همراه دخترم که در آن زمان ۱۳ساله بود. هنگام تماشای نقاشیها احساس کردم قلبم باز شد و دوباره مجذوب شدم. مجذوب تصاویر باشکوه فراوان، و داستانها و احساساتی که هنرمندان در آثارشان به تصویر کشیدهاند.»
نقاشیای که میشل بیشتر از سایر نقاشیها، با آن ارتباط برقرار کرد، «آمدن پادشاه مقدس فالون» بود.
او گفت: «معنویت موجود در آن اثر، مرا تحت تأثیر قرار داد، که برایم تعجبآور بود، چون من فردی معنوی نبودم و قطعاً بهدنبال چیزی معنوی در زندگیام هم نمیگشتم. اما وقتی آن نقاشی را دیدم، برایم بسیار پاک و ناب بود و مستقیماً با قلبم سخن میگفت.»
میشل وبستر کنار تابلوی «روشنشدگی» (سمت چپ)
نقاشی دیگری که وی با آن ارتباط برقرار کرد، «روشنشدگی» بود. این نقاشی زنی را نشان میدهد که درحین در آغوش داشتن نوزادش، کتابی را میخواند.
او گفت: «به یاد دارم که وقتی آن نقاشی را دیدم بسیار غمگین شدم و نیز نوعی اشتیاق و دلتنگی داشتم. حالا که به آن فکر میکنم، حس میکنم علتش این بود که آن زن در آن نقاشی همراه فرزندش، بسیار آرام و راحت بهنظر میرسید و نوعی هماهنگی کامل در زندگیاش داشت؛ چیزی که دقیقاً نقطه مقابل وضعیت من در آن زمان بود، یعنی بینظمی و ناهماهنگی کامل با زندگی و خانوادهام.»
میشل که عمیقاً تحت تأثیر این نمایشگاه قرار گرفته بود، با یکی از داوطلبان صحبت کرد. آن داوطلب اطلاعات بیشتری درباره فالون گونگ به او داد، و او تمرین دافا را آغاز کرد.
«پس از تماشای نمایشگاه هنر جِن، شَن، رِن میتوانم صادقانه بگویم که آن واقعاً زندگی مرا تغییر داد. و حالا خوشحالم که بگویم زندگیام کاملاً متفاوت شده است. با ارزشهای حقیقت، نیکخواهی، و بردباری، عمیقاً ارتباط گرفتم، و اکنون این ارزشها را هر روز تمرین میکنم.»
میشل با زنی که در ۱۹ژوئیه، از این نمایشگاه بازدید میکرد، گفتوگو میکند.
«مثلاً وقتی با تعارضها مواجه میشوم، در درون نفس عمیقی میکشم و بهجای اینکه مانند گذشته بهشدت سریع واکنش نشان دهم و چیزی تند یا ناراحتکننده بگویم که میتواند آگاهانه یا ناآگاهانه دیگران را ناراحت کند، حالا بسیار بهدقت فکر میکنم که چه بگویم و سعی میکنم احساسات طرف مقابل را در نظر بگیرم.»
«مهمتر از همه، دیگر هیچ احساس رنجش یا دلخوریای ندارم و میتوانم با شادی، از آن عبور کنم. این روشِ تأمل درباره خود تأثیر بسیار زیادی در کل زندگی و حتی حرفهام داشته است. رنجشی که از شوهر سابقم داشتم از بین رفته و صدای منفی درونیام آرام گرفته است. حالا حس صلح و آرامش دارم.»
«علاوهبر این، رابطهام با فرزندانم، ۱۸۰ درجه تغییر کرده و اکنون بسیار هماهنگ است. آنها حالا با احترام به من نگاه میکنند و مرا الگوی خود میدانند، و ما رابطهای زیبا و سرشار از محبت داریم.»
«و بدنم خیلی حس سبکی دارد. قبلاً هر هفته نزد متخصص کایروپراکتیک میرفتم، اما حالا، پس از انجام تمرینات مدیتیشن، دیگر نیازی به آن ندارم و در کمرم حس بهبودی شگفتانگیزی دارم.»
میشل که ۶۱ سال دارد گفت: «تمرینها قطعاً سطح انرژیام را بالا میبرند و به من کمک میکنند که هم در کارم و هم در فعالیتهای دیگرم پرانرژی بمانم.»
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.