(Minghui.org) بیش از ۲۰ سال است که فالون دافا را تمرین کردهام. دکۀ کوچکی در بازار دارم و در آنجا، با مردم دربارۀ دافا و آزار و شکنجه صحبت میکنم. مشتریهایم وقتی مرا میبینند، اغلب میگویند: «فالون دافا خوب است!»
یک روز مادری میانسال و دختر بزرگسالش برای خرید غذاهای دریایی، به دکۀ من آمدند. متوجه شدم زنجیر طلای گردن دختر پاره شده است، بنابراین به او گفتم.
او که حواسش نبود، زنجیر را از گردنش کشید و گفت: «این گردنبندی گرانقیمت است. شما آدم خیلی خوبی هستید. خیلی ممنون که گفتید!»
به او گفتم که فالون دافا را تمرین میکنم و طبق اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری زندگی میکنم و دیگران را در اولویت قرار میدهم.
وقتی متوجه شد که آویز طلای گرانقیمتش که بهشکل بودا بود گم شده، با نگرانی همهجا را گشت، اما آن را پیدا نکرد.
با آنها درباره فالون دافا و آزار و شکنجه صحبت کردم و تشویقشان کردم که از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانانش خارج شوند. گفتم که عبارات «فالون دافا خوب است» و « حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را تکرار کنند، شاید آویز پیدا شود. آنها پس از کمی صحبت با هم، از حزب کمونیست خارج شدند.
در این هنگام، مشتری دیگری آمد که میخواست صدف بخرد. وقتی داشتم صدفها را بستهبندی میکردم، آویز طلای بودا را در انبوه صدفها پیدا کردم. با خوشحالی فریاد زدم: «پیدایش کردم!»
مادر و دختر از من تشکر کردند، اما به آنها گفتم: «باید از استاد ما تشکر کنید، چون ایشان به تمرینکنندگان میآموزند که آدمهای خوبی باشند. لطفاً به یاد داشته باشید: "فالون دافا خوب است" و "حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است!"» بعد از آن، دوستان خوبی شدیم.
اغلب با سالمندانی مواجه میشوم که حافظه یا بینایی ضعیفی دارند. بعد از خرید، بعضی از آنها، ۱۰۰ یوان به من میدادند و میرفتند. مجبور بودم بهدنبالشان بروم تا باقی پولشان را بدهم. وقتی از من تشکر میکردند، میگفتم: «من فالون دافا را تمرین میکنم و استادمان به ما میآموزند که مهربان باشیم. دافا برای نجات مردم آمده است. لطفاً از حزب کمونیست خارج شوید!»
یک بار پیرمردی چیزی به ارزش ۱۰ یوان خرید و سپس خواست برود. جلو او را گرفتم. او با ناراحتی گفت: «من پولش را دادهام. دیگر چه میخواهی؟»
گفتم: «شما به جای ۱۰ یوان، ۵۰ یوان دادید.» ابتدا گیج شد و بعد متوجه شد چه کرده است. وی مرا بهخاطر درستکاریام تحسین کرد.
پاسخ دادم: «من فالون دافا را تمرین میکنم. به ما آموزش داده میشود که صادق باشیم و دیگران را فریب ندهیم. مهم است که با مشتریها، با صداقت رفتار کنیم.»
او بسیار تحت تأثیر قرار گرفت و گفت: «عالی میشد اگر همه کاسبان مثل تو بودند.» سپس درباره دافا برایش توضیح دادم و کمکش کردم از حزب کمونیست خارج شود. ما هم با هم دوست شدیم.
تجربههای زیادی مانند این داشتهام. ما باید همیشه خود را تزکیهکننده در نظر بگیریم و بکوشیم تا همراه استاد به خانه بازگردیم.
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.