(Minghui.org) با یادآوری مسیر تزکیه‌ام در طول دو دهه گذشته که به استاد در اصلاح }}فا کمک می‌کنم، تحت نیک‌خواهی، حمایت مداوم و روشنگری ایشان به‌طور پیوسته پیشرفت کرده‌ام.

من شخصیتی درونگرا دارم و در هر کاری که انجام می‌دهم محتاط هستم. در تعامل با مردم، خوب عمل نمی‌کنم و فردی فروتن هستم، بنابراین به‌ندرت با دیگران تعامل می‌کنم. بیش از دو دهه پیش، به‌طور تصادفی شنیدم که کسی گفت کتابی به نام {{جوآن فالون وجود دارد و اینکه آن کتاب بسیار خوبی است. این کتاب به مردم می‌آموزد که با پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری، افراد خوبی شوند. کلمات «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری» بلافاصله عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار داد. از آن زمان، فا را کسب کرده‌ام.

یک آزمون

وقتی تازه فا را کسب کرده بودم، از یک آزمون عبور کردم. شرکتی که در آن کار می‌کردم، اولین شرکت دولتی‌ای بود که در شهر ورشکست شد. برای امرارمعاش، شغلی در خارج از شهر پیدا کردم. روزی، درحالی‌که با دوچرخه به محل کار می‌رفتم، یک اسکناس پنجاه‌یوانی روی زمین دیدم. این معادل یک‌سوم حقوق ماهانه من در آن زمان بود. هنوز در یک اتاق اجاره‌ای زندگی می‌کردم و فرزندم در مهدکودک بود، بنابراین برای من پول زیادی بود. اگر فا را کسب نکرده بودم، این فرصت را از دست نمی‌دادم. در آن زمان، اگرچه تازه فا را کسب کرده بودم، اولین فکری که به ذهنم رسید، اصل ازدست‌دادن و به‌دست‌آوردن در جوآن فالون بود. درنتیجه تردید نکردم. پس از آن، چند بار حوادث مشابهی اتفاق افتاد.

بعداً در شرکت کوچک یکی از اقوام، در نزدیکی خانه‌ام کار کردم. ازآنجاکه تعداد کارمندان کم بود، باید داوطلبانه در انواع‌واقسام امور شرکت، مانند نظافت روزانه دفتر، پذیرش مشتری، گزارش‌های ماهانه امور تجاری و مالیاتی شرکت، جابجایی بار و غیره کمک می‌کردیم. در اوقات فراغتم، داوطلبانه با مشتریان جدید نیز تماس می‌گرفتم تا شرکت بتواند سود بیشتری کسب کند. در طول این روند، مشکلاتی نیز وجود داشت که رئیس نمی‌دانست چگونه آن‌ها را حل کند و من فعالانه به یافتن راه‌هایی برای ملاقات حضوری با مشتریان و برقراری ارتباط با آن‌ها کمک می‌کردم.

رئیس و دوستش، آچنگ، بعداً در یک کسب‌وکار با هم همکاری کردند و من به‌طور مستقل تمام کارها مانند جمع‌آوری نمونه‌ها، انتخاب نمونه‌ها، توضیح ماهیت محصولات به مشتریان، تحویل کالاها، صدور رسید و سایر امور جزئی را انجام می‌دادم. پس از آن، آچنگ داوطلبانه به رئیسم گفت: «ما فقط برای راه‌اندازی این کسب‌وکار با هم ارتباط گرفتیم. تمام کارهای پشت صحنه به‌سختی توسط کارمندت انجام می‌شود. بیا هر کدام ده درصد از سود خود را به کارمندت بدهیم.» اما، رئیسم بلافاصله این پیشنهاد را رد کرد. در آن زمان، کمی از این موضوع ناراحت شدم، اما بعداً متوجه شدم که این آزمایشی برای وابستگی من به منافع شخصی است.

سپس این آزمایش به‌تدریج تشدید شد. کارمندی جوان در شرکت ما کار می‌کرد که شوهرش در مکانی دور سرباز بود. او مجبور بود از فرزندش مراقبت کند و اغلب دیر می‌رسید و زود می‌رفت. وقتی فرزندش بیمار بود، مجبور بود برای مراقبت از کودک، مرخصی بگیرد. نه‌تنها این، بلکه هر سال دو ماه مرخصی می‌گرفت تا به شوهرش سر بزند. تعداد روزهایی که او در یک سال کار می‌کرد بسیار کمتر از دیگران بود، اما، پاداش پایان سال او با من برابر بود. از نظر او نیز این باورکردنی نبود. او به من گفت: «ببینید، جدا از مسائل مالی، شما حتی برای جستجوی مشتریان جدید، یافتن منابع مواد، تحویل کالا، پیگیری بدهی‌ها و غیره برای شرکت، با دوچرخه سفر می‌کنید، اما حقوق ما تقریباً یکسان است و مدیر با من، بسیار بهتر از شما رفتار می‌کند. علاوه‌بر این، شما خویشاوند او هستید. این واقعاً در حق شما کمی ناعادلانه است. واقعاً برای شما احترام قائلم. همه این‌ها به این دلیل است که شما دافا را آموخته‌اید. اگر فردی عادی بودید، احتمالاً مدت‌ها پیش استعفا می‌دادید.»

می‌دانستم که این اتفاق پیش آمده است تا ببینم آیا می‌توانم حسادت و سود شخصی در محل کار را کنار بگذارم یا خیر. ازطریق این موضوع، موجودات ذی‌شعور نیز رفتار یک تزکیه‌کننده واقعی دافا را پس از بهبود شین‌شینگش دیدند. ازطریق این جریان، همکار مزبور که تزکیه نمی‌کند، شاهد بود که چگونه دافا شخصیت مردم را بهبود می‌بخشد و چگونه دافا به جامعه سود می‌رساند.

اغلب در طول کار، حقیقت را برای مشتریان و دوستانشان روشن می‌کنم. برایشان توضیح می‌دهم که چگونه استاد خوب بودن با پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری را به مردم می‌آموزند. همچنین درباره چگونگی حفظ نیک‌خواهی حتی زمانی که اوضاع بر وفق مرادتان نیست و چگونگی رفتار صادقانه با همه مردم صحبت می‌کنم. همچنین درباره چگونگی درک بیشتر و سازش با اطرافیانمان تبادل‌نظر می‌کنم و اینکه چگونه می‌توانیم با کنار گذاشتن خودخواهی، پذیراتر باشیم. همه این افراد با اصول دافا موافق هستند و از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن خارج می‌شوند و آینده‌ای روشن را برای خود انتخاب می‌کنند. برخی از آن‌ها، به رئیسم گفتند: «این کارمندتان حتی از خود شما هم بهتر است.»

ازبین‌بردن وابستگی‌ام به احساسات

پس از شروع آزار و اذیت دافا توسط ح.‌ک.‌چ، خانواده‌ام به‌شدت با تزکیه‌ام مخالفت کردند، زیرا از کمپین‌های گذشته حزب ترسیده بودند. در ابتدا تهدید کردند که تمام روابط خانوادگی خود را با من قطع می‌کنند و حتی گفتند که قرار است در زمستان، مرا به درختی ببندند و رویم آب سرد بریزند. وقتی نمایش آن‌ها را دیدم، قلبم شکست. عمیقاً می‌دانستم که مادرم سختی‌های زیادی را برای بزرگ‌کردن من متحمل شده است. اما، چگونه یک تزکیه‌کننده که فا را کسب کرده است، می‌تواند تحت تأثیر این روابط خانوادگی دنیوی قرار گیرد و متزلزل شود؟ مدام این شعر استاد را می‌خواندم:

«با اعتماد و بخشندگی،
افلاک عظیم را اصلاح می‌کنم
در سفرم در آسمان و زمین
سختی‌های بزرگی همراه من‌اند
ذهنم به‌دنبال کسب اعتبار و تقوا نیست
اصلاح آسمان، اصلاح زمین، اصلاح تمام موجودات
با فکر درست، آرزویی بزرگ و اراده‌ای الماس‌گون
آفرینش دوبارۀ بی‌کرانِ عظیم، با یک فکر» («با یک فکر»، هنگ یین 2)

در ظاهر، آرام بودم و قلبم استوار بود. درحالی‌که اصول فای استاد درباره چگونگی انسان خوبی بودن را توضیح می‌دادم، فروتن ماندم و دروغ‌های ح‌.ک.‌چ را که از تلویزیون پخش می‌شد، افشا کردم. همه آن‌ها شاهد بودند که پس از تمرین دافا، چه مزایای جسمی و روحی‌ای به دست آورده بودم. خانواده‌ام چاره‌ای نداشتند جر اینکه تمام کارهایی را که انجام داده بودم بپذیرند و این ماجرا به‌سرعت سپری شد.

مدت کوتاهی پس از آن، به‌دلیل «سیاست همدست بودن» ح‌.ک‌.چ در آزار و اذیت، فرزندم در ورود به دانشگاه، به مشکل برخورد کرد. شوهرم شروع به خرابکاری و شکستن وسایل کرد و دیوارها و کف خانه پر از غذا و تکه‌های قابلمه و ماهیتابه شد. شوهرم گفت: «می‌بینم که هیچ رحم و شفقتی نداری. فقط برای خودت تزکیه می‌کنی. اما، این مربوط به کل زندگی فرزندمان و آینده اوست. واقعاً خودخواهی. فقط به خودت فکر می‌کنی. اگر اصرار به انجام این کار داشته باشی، باید طلاق بگیریم.»

فکر می‌کردم با وجود تمام سال‌هایی که تزکیه کرده‌ام، نمی‌توانم بگذارم شوهرم دیدگاهی منفی نسبت به دافا داشته باشد. گفتم: «من با پیروی از اصول دافا، مرتکب اشتباهی نشده‌ام. اینطور نیست که من نیک‌خواه نباشم، اما اگر فکر می‌کنی این به نفع خودت است، با طلاق موافقت می‌کنم. اما هرگز قصد من این نبود و با طرز فکرت موافق نیستم.»

در پایان، گفت: «اگر فکر نمی‌کردم آدم خوبی هستی، مدت‌ها پیش از تو طلاق می‌گرفتم.»

بعدها در عروسی فرزندمان، شوهرم صمیمانه به بیش از ۲۰۰ مهمان گفت که بسیار خوش‌شانس است که همسری پاکدامن و مهربان دارد و هنوز هم می‌خواهد در زندگی بعدی‌اش، با من باشد.

تمرین‌کنندگان دافا در مواجهه با اختلافات یا مواجهه با انواع نارضایتی‌ها و دردها در زندگی روزمره، باید خود را جای دیگران بگذارند. ما باید درک و تحمل داشته باشیم و درباره خودمان تأمل کنیم تا ببینیم کجا اشتباه کرده‌ایم و همیشه به خودمان یادآوری کنیم که ما تزکیه‌کننده هستیم.

در مسیر تزکیه آینده‌ام، به تزکیه به شیوه‌ای استوار و واقع‌بینانه ادامه خواهم داد و مطمئن خواهم شد که گفتار، کردار و افکارم شایسته یک تزکیه‌کننده است. درعین‌حال، از همه افرادی که به من آسیب رسانده‌اند سپاسگزارم، زیرا آن‌ها به من کمک کردند که در مواجهه با تعارضات یا مسائلی که برخلاف خواسته‌ام بود، عقاید و تصورات بشری و وابستگی‌های شکل‌گرفته در دنیای عادی را رها کنم که منجر به بهبود شخصیتم شدند. عبور از این آزمون‌ها با دافا در قلبم، عمیق‌ترین قدردانی‌ای است که می‌توانم نسبت به استاد نیکخواه‌مان که ما را نجات داده‌اند، ابراز کنم!