من در دهه‌ى ۱۹۸۰ در خانواده‌اى سخت کوش با پدر و مادرى کارگر به دنیا آمدم. مادرم از بیمارى‌هاى متعددى رنج مى‌برد، اما ظاهراً هیچ چیزى واقعاً کمکش نمى‌کرد. یک روز که در راه بازگشت به خانه بود، گروهى از مردم را دید که در حال تمرین فالون گونگ بودند. بعد از این که در مورد فواید بهبود سلامتى آن شنید، تصمیم گرفت آن را امتحان کند. خیلى زود تمام خانواده‌ام شروع به تمرین فالون گونگ کردند.  

در زمستان سال ۲۰۰۴، پلیس محلى به دستگیرى گسترده‌ى تمرین‌کنندگان در منطقه‌مان مبادرت کرد. به خاطر محافظت استاد، من و تمرین کننده‌ى جوان دیگرى (تی تی) موفق به فرار شدیم. پس از سختى‌هاى بسیار، به شهرى در شمال شرقى چین رسیدیم و زندگى فقیرانه‌مان را آغاز کردیم.    

بعدها، از تکیه بر حمایت هم‌تمرین‌کنندگان به درآمد سالانه‌ى یک میلیون یوان گذر کردیم. موفقیت مالى‌مان نشان‌دهنده‌ى قدرت بى‌اندازه‌ى دافا است.  

۱- زندگى فقیرانه

کمى پس از رسیدن‌مان به شهرى در شمال شرقى، تعدادى از تمرین‌کنندگان، سرپناهى براى ما مهیا کردند. آن یک اتاق خالى، بدون هیچ چیزى در آن بود، و ما باید روى زمین سیمانى مى‌خوابیدیم. هیچ‌گونه گرمایشى نبود، و مجبور بودیم حتى در طول روز، فقط براى این که گرم بمانیم، لحاف‌هاى‌مان را به دور خود بپیچیم. آن مکان کمد هم نداشت، و تمام وسایل‌مان را روى زمین پخش کرده بودیم، از جمله لباس‌ها، قابلمه و ماهیتابه‌ها، و دیگر الزامات روزانه.  

به دلیل این‌که پلیس شهرمان کارت‌هاى شناسایى‌مان را توقیف کرده بود، نمى‌توانستیم جایى برویم، چه برسد به پیدا کردن کار. من و تى تى گاهى اوقات به خاطر مسائل مالى‌مان با هم دعوا مى‌کردیم. تمام طول سال یک سرى لباس‌هاى تکرارى را مى‌پوشیدیم، زیرا پول کافى براى خرید لباس نداشتیم.   

در آن زمان مفهوم گذشتن از سد آزار و اذیت مالى شیطان را درک نمى‌کردیم. فکر مى‌کردیم که آن سختى، یا امتحانى براى‌مان بود که باید مى‌گذراندیم یا نتیجه‌ى کارماى‌مان بود. در حقیقت، ما حتى از خودمان راضى بودیم، فکر مى‌کردیم هنوز به خوبى در حال تزکیه در چنان محیط سختى بودیم.   

البته، مى‌دانستیم که هنوز باید، بدون توجه به شرایط، به دافا اعتبار مى‌بخشیدیم، به همین دلیل من و تى تى شروع به درست کردن تقویم‌هاى رومیزى با پیام‌هاى روشنگرى حقیقت روى آن‌ها کردیم. بعداً تعدادى مطالب دیگر نیز درست کردیم. پس از این‌که تمرین‌کننده‌اى یک کامپیوتر به ما داد، جلدهاى جوآن فالون و عکس استاد را درست کردیم. در آن زمان، ما فقط در انجام کارها شرکت مى‌کردیم، و هم‌تمرین‌کنندگان تمام وسایل مورد استفاده‌مان را فراهم می‌کردند. روزى مرد تمرین‌کننده‌ى دوره‌گردى را دیدم که گارى خود را زیر آفتاب سوزان مى‌راند. وى براى هر بار سوارى فقط ۲ یوان مى‌گرفت، اما تمام پول دریافتى‌اش در طول روز را براى تهیه‌ی مطالب روشنگرى حقیقت مى‌داد. من عمیقاً تکان خوردم و هیچ‌گاه چهره‌ى عرق‌ریزانش را فراموش نخواهم کرد.    

۲- در هم شکستن آزار و شکنجهی مالى براى اعتبار بخشى به دافا 

من و تى تى به این فکر افتادیم که چگونه مى‌توانیم وضعیت‌مان را تغییر داده و از نظر مالى مستقل‌تر شویم. به هر حال، ما نمى‌توانستیم همیشه براى تهیه‌ى هر چیزى براى خود به هم‌تمرین‌کنندگان متکى باشیم.  

همچنین حس کردیم زندگى در چنین وضعیت نامناسبى در خور مریدان دافا نمى‌باشد. چنین آرزویى براى تغییر خودمان، آغاز تلاش‌مان براى از بین بردن آزار و اذیت‌هاى مالى شیطان بود.    

روزى، به طور اتفاقى، یک دوست غیر‌تمرین‌کننده از من خواست تا او را در رفتن به فروشگاه براى خرید تعدادى اجناس وارداتى حراجى همراهى کنم. او سپس آن‌ها را به شهرهاى دیگر مى‌فروخت و اختلاف قیمت را براى خود برمى‌داشت. نحوه‌ى کارش مرا تحت تأثیر قرار داد و خواستم خودم امتحانش کنم. از قضا وقتى کمی بعد مشغول گفتگوی آنلاین بودم، با شخصى آشنا شدم که مایل به فروش اجناس وارداتى بود، و از من خواست که آن‌ها را برایش تهیه کنم. این‌گونه بود که من و تى تى فعالیت کارى کوچک‌مان را آغاز کردیم.   

وقتى در ماه اول، ۵۰۰۰ یوان به دست آوردیم، هردو به وجد آمدیم. ۴۰۰۰ یوان را براى تهیه‌ى مطالب روشنگرى حقیقت به هماهنگ‌کننده‌ى محلى دادیم. اما شیطان از شور و اشتیاق ما سوء استفاده کرده، و ناگهان آن دوست اینترنتی، ما را از مقام تأمین‌کننده‌اش کنار گذاشت. ما دوباره منبع درآمدمان را از دست دادیم.    

سپس متوجه شدیم که مى‌توانیم یک فروشگاه آنلاین باز کنیم، زیرا هیچ هزینه‌ی ثابتی نداشت. به علاوه، مى‌توانستیم از خانه کار کرده و هنوز وقت زیادى براى مطالعه‌ى فا و تهیه‌ى مطالب روشنگرى حقیقت داشته باشیم. اولین مشترى آنلاین ما از اجناس و خدمات‌مان خیلى راضى بود، بنابراین به خرید از ما ادامه داد و تعداد زیادى از دوستانش را نیز به ما ارجاع داد.   

در فروش آنلاین‌مان فراز و نشیب‌هاى زیادى داشتیم. به دلیل این‌که در ابتدا باید اجناس را تحویل مى‌دادیم، ریسک دریافت نکردن مبلغ از مشترى‌هاى‌مان را پذیرفتیم. بعضى از مردم مستقیماً از دریافت کالاها خوددارى کرده و حاضر به پرداخت مبلغى نمى‌شدند. ما همچنین با اشخاصى مواجه شدیم که ساعت‌ها به طور آنلاین با ما برروى قیمت نهایى چانه مى‌زدند. گاهى اوقات از اشخاص عصبانى تماس‌هاى تلفنى دریافت مى‌کردیم که به ما ناسزا مى‌گفتند. اما به‌عنوان تزکیه‌کنندگان، من و تى تى مى‌توانستیم به یکدیگر یادآورى کنیم، و با کمک استاد به آرامى مسائل زیادى را با مشتریان حل کردیم. تصمیم گرفتیم که با مشتریان‌مان بحث نکنیم؛ در عوض باید با آن‌ها با استاندارد شین‌شینگ یک تزکیه‌کننده رفتار کنیم.   

از اواخر سال ۲۰۰۴ تا اوایل ۲۰۰۷، دفعات زیادى فقط براى این که سرپناهى داشته باشیم اسباب‌کشى کردیم. هر بار که صاحب‌خانه اجاره را تمدید نمى‌کرد، مجبور به یافتن جاى جدیدى بودیم. به تدریج به این فکر کردیم که خانه‌اى براى خودمان بخریم، که محیط زندگى ثابتى داشته باشیم تا بتوانیم بهتر به فا اعتبار ببخشیم. اما، برخى از هم‌تمرین‌کنندگان نمى‌توانستند درک کنند که چرا حالا که مرحله‌ى اصلاح فا به آخرین قسمت رسیده، مى‌خواستیم این کار را انجام دهیم. از پاسخ آن‌ها کمى ناامید شدیم، اما ما در داشتن مکانى براى خودمان مصمم بودیم. حس کردیم که دیگر نمى‌توانیم بگذاریم نظم و ترتیب‌هاى زندگى‌مان روى تلاش‌هاى‌مان براى به خوبى انجام دادن سه کار تأثیر گذارد.   

بدین‌گونه، باهم یک خانه خریدیم. بعد از پیش پرداخت، هنوز چندین هزار یوآن به بانک بدهکار بودیم. براى این‌که در کارمان پیشرفت کنیم و نیکى را به مشترى‌هاى‌مان انتقال دهیم به سختى کار کردیم. ما اطلاعات تماس مشترى‌هاى‌مان را جمع‌آورى کرده و با تلفن به تمرین‌کنندگانى که در روشنگرى حقیقت درباره‌ى فالون دافا باتجربه بودند، انتقال مى‌دادیم. هرگاه موقعیتى براى صحبت با یک مشترى داشتیم، با خردمندى به وى کمک مى‌کردیم که حقیقت را درباره‌ى دافا و ذات شیطانى حزب کمونیست چین (ح ک چ) بداند. وضعیت کارى‌مان بهتر و بهتر شد.  

من و تى تى مانند یک تیم کار کردیم. من مسئول امور آنلاین بودم، و هماهنگى با هم‌تمرین‌کنندگان براى تهیه‌ی مطالب روشنگرى حقیقت بر عهده‌ى او بود. وى همچنین کمک مى‌کرد اسم اشخاصى که قبول به ترک ح ک چ و تشکیلاتش کرده بودند در کامپیوتر وارد کنیم و براى‌شان نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را ارسال کنیم. ما هر هفته دسته‌دسته اسامى اشخاصى را دریافت می‌کردیم که قصد خارج شدن از ح ک چ را داشتند.  

موفق شدیم که بدهى رهن‌مان را در طول یک سال بپردازیم، اما در طى المپیک تابستان ۲۰۰۸، ح ک چ سخت‌گیرى‌هایش را بر کالاهاى وارداتى شدیدتر کرد. به دلیل این‌که دیگر قادر به دریافت کالاها نبودیم، نتوانستیم مشترى‌هاى‌مان را تأمین کنیم. چاره‌ى دیگرى جز بستن فروشگاه آنلاین‌مان نداشتیم.    

در سال ۲۰۰۹، من و تى تى هر دو دریافتیم که باید تلاش‌مان را براى از بین بردن موانع و مشکلات مالى ادامه دهیم، اما افکار درست قوى نداشته و بیش از حد متکى بر غیر‌تمرین‌کنندگان بودیم. درنتیجه، ده ها هزار یوآن به دیگران بدهکار شدیم. با وجود بدهى‌مان بار مسئولیت شدیدى را حس مى‌کردیم. پس از مذاکرات بسیار، تصمیم گرفتیم به جاى وارد کردن محصولات خارجى، نام تجارى خودمان را بنا کنیم. باید مى‌پذیرفتیم که موفق شدن در این کار براى اشخاصى مانند ما تقریباً غیرممکن بود. ما پولى نداشتیم، همچنین تکنولوژى پیشرفته براى تولید محصولات را نیز نداشتیم. اما قلبى براى شکست دادن شرایط مالى‌مان داشتیم. اولین سرى نمونه‌ى محصولات‌مان را تولید کرده و آن‌ها را براى برخى از مشترى‌ها فرستادیم. به طور غیرقابل انتظارى، آن‌ها به محصولات ما علاقه نشان داده و تصمیم گرفتند به‌جاى مارک‌هاى معروف، با ما کار کنند. مى‌دانستیم که این استاد بود که به ما کمک مى‌کرد. هر چه باشد، تمامى ثروت موجود در دنیاى بشرىِ امروزه قرار است برای دافا وجود داشته باشد.  

به اصلاح کردن محصولات و بهبود کالا ادامه دادیم. حالا فقط سه روز در هفته کار مى‌کنیم، با این حال سالانه حدود یک میلیون یوآن درآمد داریم. با وجود این‌که بیشتر و بیشتر پول به دست مى‌آوریم، وابستگى‌مان به علایق مادى کمتر و کمتر شده است. هنوز زندگى ساده‌اى داریم. از حمل و نقل عمومى استفاده کرده و سعى مى‌کنیم حتى‌الامکان در خانه غذا بخوریم. استاد کمک کرده‌اند تا محیطى آرام داشته باشیم، اما هدف این است که بتوانیم بهتر به دافا اعتبار ببخشیم تا مجبور نباشیم نگران درآمد زندگى‌مان باشیم و در نتیجه بتوانیم روى انجام سه کار تمرکز کنیم.  

حس مى‌کنیم باید به تمرین‌کنندگان بیشترى کمک کنیم تا طرز فکرشان را تغییر داده و با یکدیگر براى اعتبار بخشى به نیکى دافا همکارى کنند. نمى توانیم بگذاریم استاد نگران درآمد و مخارج ما باشند.  

در شهر زادگاه‌مان، به دلیل پیشرفت در شرایط مالى‌مان  دوستان و اقوام بیشتر و بیشترى به ما احترام مى‌گذاشتند، و وقتى حقیقت را درباره‌ى فالون دافا براى‌شان روشن مى‌کنیم با احترام بیشترى رفتار مى‌کنند. این حقیقتاً نشان‌گر نیک‌خواهى و خرد استاد و دافا است. 

یک بار تمرین‌کننده‌اى در مورد تجربه‌اش به من گفت. یک مأمور پلیس سعى داشت از او به زور اخاذى کند، اما او فکر کرد: "پولى که به‌دست آورده‌ام براى نجات موجودات ذى‌شعور است. چگونه مى‌توانم بگذارم آن را از من بگیرى؟" با این یک فکر، مأمور پلیس نتوانست هیچ‌گونه پولى از او بگیرد.  

تمرین‌کننده‌ى خانمى در شهرمان بود که در اعتبار بخشى به فا به خوبى عمل مى‌کرد، اما به دلیل آزار و شکنجه تهى‌دست بود. یک روز تى تى با همسرش صحبت کرد، وى مى‌گفت: "من شجاعت مریدان دافا را تحسین مى‌کنم و از شما حمایت مى‌کنم. اما با دیدن این که مجبورید [به دلیل آزار و شکنجه] از جایی به جای دیگر منتقل شوید، دیگر نمى‌خواهم مانند شما باشم." خیلى احساس شرمندگى کردیم. ما داشتیم چه جور تأثیرى روى مردم مى‌گذاشتیم؟ با داشتن زندگى فقیرانه چگونه مى‌توانستیم خوبى دافا را نشان دهیم؟ متوجه شدیم که باید این دیدِ غلطِ عموم به این که مریدان دافا همگی زندگى‌هاى فقیرى دارند را تغییر دهیم.   

۳- تبادل تجربه با هم‌تمرین‌کنندگان در مورد چگونگى گذشتن از سد آزار و شکنجه مالی

بسیارى از تمرین‌کنندگان متوجه آزار و اذیت مالى شیطان نیستند. وقتى در شرایط سخت مالى قرار دارند، معمولاً فکر مى‌کنند که آن، چیزى است که قرار است تحمل کنند یا نتیجه‌ى کارماى خودشان است. زمانى که فقط به تزکیه‌ى شخصى مى‌پردازیم چنین نگرشى نمى‌تواند غلط باشد، اما طى اصلاح فا، اگر این فکر تأثیری منفى روى تلاش‌مان براى انجام سه کار بگذارد، باید واقعاً از آن رها شویم.  

در آخرین لحظات تاریخ، همه چیز باید راهى براى نجات موجودات ذى شعور باز کند. بسیارى تمرین‌کنندگان احساس مى‌کنند همین که فقط چیزى براى خوردن داشته باشند کافى است، و به طور ناخواسته به شیطان کمک می‌کنند که بر ما آزار و اذیت مالى اعمال کند. برخى مریدان، توانایى تغییر موقعیت‌شان را دارند، در حالى که به‌دلیل ترس از وابسته شدن به شهرت و پول در این روند، از اقدام به کارى مردد هستند. به درک من، روش کهن تزکیه، مسیرى مناسبِ مریدان دافاى امروزى نیست.  

تمرین‌کنندگان بسیارى را ملاقات کردم که یک‌بار موقعیت‌هایى براى داشتن شغل‌هاى بهتر یا ارتقاى شغلى را رد کرده بودند. دو دلیل اصلى مطرح است. اول، این تمرین‌کنندگان مى‌ترسند که وقت گذاشتن بیش از حد براى کار روزانه، پیشرفت در تزکیه‌شان را به خطر اندازد. دوم، آن‌ها نگران هستند که مبادا وقتى با موقعیتِ داشتن درآمد بیشتر مواجه مى‌شوند، نتوانند در مقابل وسوسه‌ى پول و شهرت مقاومت کنند. بنابراین، حس مى‌کنند اگر فقط در کار فعلى‌شان با حقوق کم بمانند در تزکیه‌شان موفق‌تر خواهند بود. به نظر من، چنان رفتارِ ظاهراً کوشایى در حقیقت نتیجه‌ى نداشتن اعتماد به دافا و استاد و به تزکیه‌شان است.  

استاد از ما خواستند درحالى‌که با انواع مختلف اختلالات و تضادها مواجه مى‌شویم در دنیاى پیچیده‌ى بشرى تزکیه کنیم. اگر بتوانیم تکان‌نخورده بمانیم و حقیقتاً خودمان را تعالی بخشیم، آن‌گاه در حال اعتبار بخشى به خرد و ذات فوق‌العاده‌ى دافا هستیم. ما نمى‌توانیم همیشه روى حمایت غیر‌تمرین‌کنندگان حساب کنیم، همچنین نمى‌توان براى گذران امور بر درآمد محدود برخى مریدان دافا متکى بود. ما مریدان دافا هستیم. اکنون وقت آن است که طرز فکرهاى خودمان را تغییر دهیم.   

استاد این مطلب را روشن کرده‌اند که تمرین‌کنندگان دافا خوشبخت و سعادتمند هستند. تمام چیزى که استاد مى‌خواهند چیزى است که براى اصلاح فا مورد نیاز است و چیزى است که مریدان دافا باید به آن اعتبار بخشند. باید این نگرش را متوقف کنیم که اگر تنها علایق مادى را از دست بدهیم و از سختى‌ها رنج بکشیم حقیقتاً در حال تزکیه کردن هستیم. نیروهاى کهن، با استفاده از شکاف‌هاى ما، مزاحمت‌هاى متعدد و موانع بى‌شمارى را براى استاد به‌وجود آورده‌اند، با این وجود هنوز ادعا دارند که در حال کمک به استاد در اصلاح فا هستند. آنطور که در دنیاى بشرى نمایان می‌شود، ح ک چ هر کارى کرده است تا در نهایت، تمرین‌کنندگان را از نظر مالی نابود کند. باید سخت تلاش کنیم تا طرز فکر خودمان را عوض کرده و به این حقیقت که مریدان دافا سعادتمند هستند اعتبار بخشیم.  

بدون رنج بردن استاد براى موجودات ذى‌شعور، همه تاکنون ازبین رفته‌بودند. نمى‌توانیم اجازه دهیم که نیروهاى کهن از کوتاهى‌هاى ما سوءاستفاده کرده و از ثروتى که قرار است براى اعتبار بخشى به فا استفاده شود، براى این‌که علیه دافا و مریدان مرتکب جنایت شوند، استفاده کنند. در هم شکستن هر گونه محدودیت مالى و استفاده از منابع مالى براى نجات موجودات ذى‌شعور مسئولیت ما است.

لطفاً هر مورد نامناسبى را متذکر شوید.