(Minghui.org) درود، استاد! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

در اینجا تمایل دارم که تجربه‌‌ام را در از بین بردن موانع از طریق جستجوی درون، به استاد گزارش داده و با هم‌تمرین‌کنندگان به اشتراک بگذارم. لطفاً به هرچیزی که نادرست است اشاره کنید.

جستجوی درون برای از بین بردن موانع بین تمرین‌کنندگان

من مسئول تعمیر و نگهداری کامپیوترها و چاپگرها در منطقه‌ام هستم. بنابراین، فرصت‌های بسیاری برای ملاقات با هم‌تمرین‌کنندگان دارم. توجه خاصی به تزکیه گفتارم داشته‌ام. زمانی‌که برای تعمیر کامپیوترها یا تبادل تجربه‌های تزکیه به خانه‌ی هم‌تمرین‌کنندگان می‌روم، هرگز درباره‌ی اطلاعات شخصی دیگران سؤال نمی‌پرسم و همچنین نمی‌خواهم که هم‌تمرین‌کنندگان درباره‌ی اطلاعات شخصی‌ام بپرسند. این مسئول بودن نسبت به فا و هم‌تمرین‌کنندگان می‌باشد.

چند روز پیش در طول دوره‌ی آزمون ورودی کالج‌های چین، فرزند یکی از هم‌تمرین‌کنندگان در حال شرکت در آزمون بود. این تمرین‌کننده فرزندش را تا مرکز آزمون همراهی کرد و این فرصت را داشت تا با دانش‌آموزان دبیرستانی دیگری که در آزمون شرکت می‌کردند آشنا شود. او نرم‌افزاری را توزیع کرد که می‌توانست محدودیت و سانسور اینترنت حکومت چین را بشکند، و بیشتر آن‌ها مشتاق به پذیرش آن بودند. دوره‌ی آزمون فقط سه روز بود. در اولین روز همه‌ی دی‌وی‌دی‌های نرم‌افزار را که در دست داشت، استفاده کرد. آن شب، تعداد بیشتری از من درخواست کرد. به‌ این دلیل که در آن زمان دی‌وی‌دی در دست نداشتم، از تمرین‌کننده‌ی دیگری خواستم که تعدادی دی‌وی‌دی از جایی دیگر تهیه کند و آن شب به خانه‌ی او تحویل دهد.

پس از چند روز، تمرین‌کننده‌ای که دی‌وی‌دی‌های بیشتری درخواست کرده‌ بود در خصوص برخی از مسائل هماهنگی با من ملاقات داشت. بعد از حل و فصل مسائل، از من پرسید، "آیا تمرین‌کننده‌ای را که آن روز دی‌وی‌دی‌ها را به من تحویل داد می‌شناسی؟" پاسخ دادم، "چندین بار او را ملاقات کرده‌ام، اما خیلی با او آشنا نیستم." سپس به من گفت، "آن تمرین‌کننده از من پرسید کجا کار می‌کنم، چه‌ کاری می‌کنم، و برای روشنگری حقیقت درگیر چه پروژه‌هایی هستم. فکر کردم تو او را به‌خوبی می‌شناسی، بنابراین همه‌ چیز را به او گفتم."

با شنیدن این، از شدت خشم منفجر ‌شدم، "چگونه توانستی همه‌ چیز را به او بگویی؟! به دفعات بسیار زیاد به تو گفته‌ام که هیچ اطلاعات شخصی را برای هم‌تمرین‌کنندگان فاش نکن. اما باز هم گوش نکردی. در آینده هیچ وقت با من تماس نگیر". او خیلی متأسف شد و گفت، "بسیار خوب، دیگر با تو تماس نمی‌گیرم." بنابراین، ما در شرایط بدی از هم جدا شدیم.

در راه بازگشت به خانه، پاراگرافی از فای استاد را به‌یاد آوردم،

"در تزکیه هیچ چیزی بدون دلیل اتفاق نمی‌افتد. وقتی حالت‌های نادرست و رفتار بد بشری بین ما ظاهر می‌شود، آن چیزها آمده‌اند تا وابستگی‌های بشری را هدف قرار دهند. ما نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را تأیید نمی‌کنیم، اما، وقتی نتوانیم به‌خوبی عمل کنیم آن‌ها از شکاف‌ها سوء‌استفاده می‌کنند. بنابراین، شاید این طور بود که مکان خاصی نیاز بود که به آن شکل مورد هدف قرار گیرد، و این دلیل آن بود که چرا یک اتفاق روی داد." ("آموزش فا در کنفرانس بین‌المللی فای واشنگتن دی‌سی ۲۰۰۹")

در ظاهر، این تنش و درگیری در نتیجه این واقعیت اتفاق افتاد که این هم‌تمرین‌کننده از آموزش‌های فا پیروی نکرده و چیزی را که نباید انجام می‌داد، انجام داد. اما به‌طور اساسی، این به دلیل وابستگی بشری‌ام بود و این هم‌تمرین‌کننده با آنچه که انجام داد، در حال نشان دادن آن به من بود. درونم را جستجو کردم و پی بردم که وابستگی‌هایی به شکایت کردن، نفرت، به‌دیده‌ی تحقیر به دیگران نگاه کردن، غرور، خودنمایی، احساس برتری نسبت به دیگران، و ترس داشتم. فوراً افکار درست فرستادم که این وابستگی‌های بد بشری را از بین ببرم. به خودم گفتم، "چگونه توانستم با یک هم‌تمرین‌کننده چنان رفتاری داشته باشم؟! خشمم را بر روی او خالی کردم. آیا آن وضعیت مناسب یک تمرین‌کننده بود؟" پس از تشخیص مشکلات شین‌شینگم، روز بعد برای عذرخواهی با او تماس گرفتم. او گفت، "قصد داشتم با تو تماس بگیرم. بیا بنشینیم و صحبت کنیم." بنابراین محلی را برای ملاقات هماهنگ کردیم. او گفت، "دیروز بسیار خارج از مسیر و در تزکیه‌ی گفتارم خیلی بد بودم. مطمئناً در آینده محتاط‌‌تر خواهم بود." به او گفتم، "تقصیر من بود. وابستگی‌های بشری‌ام باعث این مشکل شد. باید به‌خاطر کمک به من در از بین بردن این وابستگی‌ها، از تو تشکر کنم. من قطعاً نمی‌بایست از تو عصبانی می‌شدم. در آینده به‌خوبی با یکدیگر همکاری خواهیم کرد و با مهربانی شکاف‌های یکدیگر را یادآور می‌شویم. تا زمانی که ما به‌درستی عمل می‌کنیم، هیچ کسی جرأت نخواهد کرد ما را مورد آزار و شکنجه قرار دهد. سه کاری را که استاد از ما خواست تا انجام دهیم، به‌خوبی انجام خواهیم داد."

پس از این‌که دی‌وی‌دی‌های شن‌یون در دسترس قرار گرفت، تمرین‌کنندگان در منطقه‌‌ام، هیچ زمانی را برای کپی کردن آن‌ها هدر ندادند. به‌ دلیل این‌که نمایش شن‌یون پروژه‌ای برای نجات موجودات ذی‌شعور تحت راهنمایی مستقیم استاد است، معنای ضمنی فا را دارد. بنابراین، نباید در هیچ یک از جزئیات غفلت کنیم، شامل خرید دیسک‌های خام، رایت دی‌وی‌دی‌ها، چاپ برچسب‌‌ها و پوشش‌ها و بسته‌بندی آن‌ها در جعبه‌های دی‌وی‌دی‌. این مراحل نمی‌تواند همگی توسط یک تمرین‌کننده انجام شوند – نیاز است که چند تمرین‌کننده با یکدیگر کار کنند. یک تمرین‌کننده سی‌دی‌ها را رایت می‌کرد. من و تمرین‌کننده‌ی دیگر مسئول چاپ پوشش‌ها و بسته‌بندی بودیم.

چند روز پیش، تمرین‌کننده‌ای که در حال ریختن اطلاعات بر روی دی‌وی‌دی‌ها بود من را به خانه‌اش فراخواند. ناراحت به‌نظر می‌رسید و گفت، "چطور دیسک‌ها را برایم نیاورده‌ای؟ این، چنین پروژه‌ی مهمی را به تأخیر انداخته است." پاسخ دادم، "آن شامل مراحل زیادی می‌شود و نمی‌تواند بلافاصله پس از درخواستت انجام شود." او گفت، "تا زمانی‌که هم‌تمرین‌کنندگان می‌توانند آن‌ها را توزیع کنند، ما نباید تهیه‌ی آن‌ها را به تأخیر بیاندازیم." پاسخ دادم، "حق با توست." احساس بی‎‌انصافی کردم، هرچند در ظاهر با او موافقت کردم. با خودم گفتم، "تو فکر می‌کنی ریختن اطلاعات بر روی دی‌وی‌دی‌ها تنها مرحله‌‌ی موجود است؟ ما در حال انجام بسیاری از مراحل دیگر هستیم." با احساس رنجش آنجا را ترک کردم.

در راه بازگشت به خانه، به‌طور فزاینده‌ای ناراحت شدم. به درون نگاه کردم، متوجه وابستگی شدیدی به حفظ ظاهر، عدم تمایل به پذیرش انتقاد، نیاز به دفاع از خود و احساس برتری نسبت به این هم‌تمرین‌کننده شدم.

استاد در "جر و بحث نکنید" (در هنگ‌یین ۳) بیان کرد،

"زمانی‌که افراد با شما جر و بحث می‌کنند شما جر و بحث نکنید
تزکیه، نگاه به درون در جستجوی علت‌ است
اینکه بخواهید توضیح دهید فقط به وابستگی‌ها خوراک می‌دهد
وسعت و فراخی ذهن، عاری بودن از وابستگی، بینش حقیقی را به ارمغان می‌آورد"

به خودم گفتم، "آیا این حقیقت ندارد که این تمرین‌کننده می‌خواهد با توزیع دی‌وی‌دی‌های بیشتر، افراد بیشتری را نجات دهد؟ چرا به دنبال بهانه می‌گردم؟" متوجه شدم که مانند یک تمرین‌کننده رفتار نکرده‌ بودم. بعد از کشف وابستگی‌هایم، برای از بین بردن آن‌ها افکار درست فرستادم. در آینده، هر زمانی که مداخله‌ای با مطالعه‌ی فایم ندارد، وقتم را به‌خوبی برای انجام سهمم از کار تنظیم خواهم کرد تا برای هم‌‏تمرین‌‏کنندگان در نجات موجودات ذی‌شعور تأخیر ایجاد نکنم. زمانی‌که هم‌تمرین‌کنندگان به مشکلاتم اشاره می‌کنند به آرامی می‌پذیرم و به سهمم در پروژه‌های مختلف تحقق می‌بخشم تا استاد را مأیوس نکنم.

حفظ افکار درست در هر لحظه از تزکیه

هم‌تمرین‌کنندگان محلی‌ام اغلب از کارت‌های اینترنتی که سالانه شارژ می‌شوند برای دسترسی به اینترنت و دانلود فایل‌ها از وب‌سایت مینگهویی استفاده می‌کنند. من مسئول خرید و شارژ دوباره‌ی این کارت‌ها برای آن‌ها هستم. در اوایل امسال، اکثر کارت‌هایشان بی‌اعتبار شده ‌بود و از من خواستند که آن‌ها را دوباره شارژ کنم. بنابراین، با عجله این کار را برای همه‌ی آن‌ها انجام دادم.

یک روز همان‌طور که آماده‌ی رفتن به وب‌سایت مینگهویی بودم، ناگهان فکر کردم، "هم‌تمرین‌کنندگان سهمیه‌ی کارت‌های اینترنتی‌شان را تماماً مصرف کرده‌اند. چطور امکان دارد که مال من برای چندین سال بدون نیاز به شارژ مجدد، استفاده می‌شود؟" در نتیجه‌ی این فکر نادرست، در اجرای برنامه و دسترسی به وب‌سایت مینگهویی دچار مشکل شدم. مهم نبود که چند بار تلاش کردم تا بر روی آیکن برنامه دابل‌کلیک کنم، کار نمی‌کرد و مداوماً یک خطا را گزارش می‌داد. برای سال‌ها کارت اینترنتم را استفاده کرده ‌بودم و آن همیشه سریع و موفق بود. در طول سال‌ها، کارتم طوری عمل کرده بود که انگار موجودی زنده بود و مهم نبود که شیطان چه اندازه سخت برای مسدود کردن اینترنت تلاش می‌کرد، آن بسیار ‌خوب برایم کار ‌کرده بود. در طول سال‌های گذشته، هیچ فکر مداخله‌کننده‌ای نداشتم و اعتقاد محکمی داشتم که اینترنتم باید سریع کار کند.

در سال ۲۰۰۸، من هنوز در حال استفاده‌ از یک کامپیوتر دست‌دوم بودم، که به‌وسیله‌ی یک هم‌تمرین‌کننده برای سال‌های زیادی استفاده شده‌ بود و سرعتش بسیار پایین بود. به‌ دلیل این‌که برای انجام کار پروژه‌ام یک ارتباط اینترنتی سریع و یک کامپیوتر با سرعت بالا نیاز داشتم، تمرین‌کننده‌ی دیگری پیشنهاد داد که کامپیوترم را با تمرین‌کننده‌ا‌ی دیگر عوض کنم، زیرا آن تمرین‌کننده کار ساده‌ای انجام می‌داد، که نیازی به یک کامپیوتر با سرعت بالا یا اینترنت سریع نداشت. آن تمرین‌کننده قبول کرد و کامپیوترش را با من عوض نمود. بنابراین از آن زمان به بعد کامپیوتر و کارت اینترنتم بسیار سریع شد‌ه‌اند‌. با خودم گفتم، "در نتیجه‌ی یک فکر نادرستم، این کارت اینترنت ممکن است نابود شود و دیگر هیچ کاربردی نخواهد داشت. چقدر حیف! تزکیه یک مسئله‌ی جدی است. من باید در هر لحظه افکار درست را حفظ کنم."

با نگاهی به گذشته، شکاف‌هایی که داشتم یعنی وابستگی‌هایم به موفق بودن، شور و اشتیاق و تمایل به خودنمایی، مورد استفاده واقع می‌شدند.

به منظور تعمیر یک دستگاه می‌بایست اول شین‌شینگم را درست کنم

چند روز پیش، چاپگر یک هم‌تمرین‌کننده کار نمی‌کرد و از من درخواست کرد تا از تمرین‌کننده‌ی دیگری که در این زمینه متخصص بود، کمک بگیرم. به عبارت دیگر، او فکر نمی‌کرد که من بتوانم مشکلش را حل کنم. تمرین‌کننده‌ی دیگر با کار معمولش و همچنین روشن‌گری حقایق خیلی مشغول بود. زمانی‌که چند سال پیش متوجه این شدم، تصمیم گرفتم فن‌آوری‌های مختلفی را برای کمک بیاموزم. در طی سال‌ها همان‌طور که او کامپیوترها و چاپگرها را تعمیر می‌کرد، از نزدیک تماشا کرده ‌بودم و از او یاد گرفته بودم. اکنون می‌توانم بسیاری از مشکلات را خودم حل کنم. بنابراین، تصمیم گرفتم که این بار آن را امتحان کنم.

به خانه‌ی تمرین‌کننده‌ی دیگر رفتم، زمانی‌که مرا دید، پرسید، "چرا تو اینجا هستی؟ فکر کردم که آن تمرین‌کننده‌ی دیگر می‌آید." به او گفتم، "او خیلی مشغول است. اگر می‌توانیم خودمان آن را حل کنیم، مزاحمش نشویم". من ناراحت شدم، اما هیچ احساسی از نارضایتی نشان ندادم. او سپس درباره‌ی مشکل چاپگر با من صحبت کرد. "یک روز همانطور که در حال چاپ بعضی چیزها بودم، ناگهان خاموش شد. زمانی‌که دوباره آن را روشن کردم، بالا نیامد. ممکن است منبع تغذیه‌اش سوخته باشد." گفتم، "احتمالاً مشکل از منبع تغذیه نیست. می‌تواند از مادربرد باشد." به دلیل اینکه مادربردی در دست نداشتم، به او گفتم پیش از این‌که آن را تعمیر کنم باید صبر کنم تا یکی دیگر به دستم برسد. پس از بازگشت به خانه، با تمرین‌کننده‌ی دیگر صحبت کردم و او با تشخیص من موافق بود و همچنین پیشنهاد داد که مادربرد عوض شود.

چند روز بعد، مادربرد را گرفتم، و دوباره به خانه‌اش رفتم. پس از جایگزین کردن آن، پاور روشن شد. با این حال، چراغ‌های بالا و پایین چاپگر به‌طور متناوب ده بار چشمک زدند. فهمیدم که پرینتر مشکلی جدی‌تری از آنچه که فکر کرده‌ بودم داشت و علاوه بر مادربردی دیگر، سوزن جت جوهر آن باید جایگزین می‌شد. همانطور که وضعیت را برای تمرین‌کننده توضیح دادم، می‌توانستم تشخیص دهم که غمگین و ناراحت شد زیرا قیمت مادربرد ۲۸۰ یوان و سوزن جت جوهر ۳۸۰ یوان بود. همچنین احساس کردم که او به من اعتماد ندارد. با سرعت به خانه رفتم تا مادربرد و سوزن دیگری بیاورم. بعد از جایگذاری آن‌ها در چاپگرش، چراغ‌های چشمک‌زن خاموش نشدند. هرگز با چنین مشکلی مواجه نشده ‌بودم و با خودم گفتم، "معمولاً با تعویض سوزن، باید کار می‌کرد. چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ آیا این به‌وسیله‌ی مشکل شخصی من ایجاد ‌شد؟"

استاد به ما گفت،

"برای یک تزکیه‌کننده، نگاه کردن به درون یک ابزار جادویی است." ("آموزش فا در کنفرانس بین‌المللی فای واشنگتن دی‌سی ۲۰۰۹")

با خودم گفتم، "من خودم اغلب به هم‌تمرین‌کنندگان می‌گفتم که ما باید اول شین‌شینگ‌مان را رشد دهیم و سپس یک ماشین را تعمیر کنیم. چرا آن را برای خودم بکار نمی‌برم"؟ پس از بازگشت به خانه، با دقت آموزش فای اخیر استاد را خواندم و جداً درون را جستجو کردم. فهمیدم، "یک هم‌تمرین‌کننده به مهارت‌های من اعتماد ندارد. آیا به این دلیل است که تمایلی به شنیدن چیزهای منفی درباره‌ی خودم ندارم؟ آیا به این دلیل است که وابستگی به حفظ ظاهر دارم؟ یک هم‌تمرین‌کننده با دیده‌ی تحقیر به من نگاه کرد. آیا به این دلیل است که من نیز به دیده‌ی تحقیر به او نگاه کردم؟ هم‌تمرین‌کنندگان آینه‌‌ای هستند که می‌توانند وابستگی‌هایم را منعکس ‌کنند." سپس افکار درست فرستادم تا وابستگی‌های بشری‌ام و همه‌ی عوامل شیطانی را که با چاپگر مداخله می‌کردند نابود کنم. همچنین از بهره‌گیری شیطان از شکاف‌هایم و مداخله با این ابزارِ روشنگری حقیقت جلوگیری کردم.

سپس، از تمرین‌کننده‌ی متخصص سؤال کردم و او نیز فکر کرد که این عجیب بود. او موافق بود که جابه‌جایی هر دو بخش باید مشکل را برطرف می‌کرد. به او گفتم که ممکن است عجیب نباشد، زیرا وابستگی‌هایم با چاپگر مداخله کرده ‌بود. زمانی‌که یک‌بار دیگر برای آزمایش چاپگر به خانه‌ی آن تمرین‌کننده رفتم، مشکل را یافتم: یکی از سه شیاری که جوهر کارتریج را هدایت می‌کرد، شکسته‌ ‌بود. پس از جایگزینی آن، پرینتر دوباره به‌درستی کار کرد.

زمان کمی در دوره‌ی اصلاح باقی مانده است. در تزکیه‌ی آینده‌ام، باید درس‌هایم را به‌خوبی بیاموزم، کاستی‌هایم را جبران کنم، فا را به‌خوبی مطالعه کنم، از توانمندی‌هایم استفاده کنم، یک بدن واحد و یک تکه با هم‌تمرین‌کنندگان شکل دهم، موانع بین‌‌مان را از بین ببرم و سه کار را با یکدیگر به‌خوبی انجام دهیم.