(Minghui.org) پیش از این بهعنوان نمایندهی فروش در شرکتی کار میکردم که در سراسر کشور فعالیت داشت و مسئول سرویسدهی به تمامی داروخانهها و سوپرمارکتهای کل یک شهر بود. هر نمایندهی فروش با دریافت برنامه و مسیر تعیینشده اقدام به سرویسدهی به مشتریان میکرد. مشتری برای دریافت هر سرویس، باید فرم مخصوص خدمات مشتری را تکمیل و امضا میکرد.
مقاومت در برابر وسوسهی تقلب
به هر حال اکثر همکارانم با جعل امضای مشتری یا دادن فرمها به دوستان خود که آنها را امضا کنند، در فرمها دست میبردند. شرکت از این موضوع آگاه بود، در نتیجه تمام نمایندگان فروش را ملزم به حمل تلفن مجهز به جیپیاس کرد. نمایندگان فروش میبایست از زمان ورود به هر فروشگاه عکس میگرفتند و بلافاصله عکس را برای شرکت ارسال میکردند. با این وجود، هنوز راههایی برای تقلب وجود داشت. همانگونه که این ضربالمثل میگوید، "وقتی ارادهای هست، راهی برای آن وجود دارد."
داشتن قرادادهای فروش ثابت بهطور منظم و برای مدتی طولانی خستهکننده میشد. به همین دلیل بسیاری از نمایندگان فروش در کارشان باانگیزه نبودند. آنها در سراسر چین مشغول بهکار بودند. برای مدیران غیرممکن بود که تمام مدت مراقب آنها باشند. در واقع، کاملاً این را پذیرفته بودند که نمایندگان فروش هنگام سرویسدهی به مشتریان، شرکت را فریب میدهند.
من نیز پس از مدتی این کار را خستهکننده یافتم. مخصوصاً وقتی بهطور دائمی مشکلاتی در ارتباط با خردهفروشی ایجاد میشد. همکارانم "راهحلهای" خود برای این مشکلات را با من در میان گذاشته بودند، اما هیچکدام از آنها را بهکار نبردم. من یک تمرینکنندهی فالون گونگ هستم و باید خود را بر اساس اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری اداره کنم.
هرگز در هیچ یک از فرمهای خدمات مشتری دست نبردهام. اگر مشتری آنقدر سرش شلوغ بود که برای امضاء وقت نداشت، فرم را بدون امضاء میگذاشتم و بر روی آن توضیحی مینوشتم. فرمهای خدمات مشتریان من همواره بهعنوان نمونه برای آموزش کارمندان جدید استفاده میشد. واحد بازاریابی به من گفت که به دلیل فرمهای خدمات مشتری من، میدانند که در حسابرسی داخلی گزارش ارزشیابی خوبی دریافت خواهند کرد.
از اینکه همیشه قادر نیستم اصول حقیقت- نیکخواهی- بردباری را دنبال کنم، شرمندهام. وقتی متوجه میشوم که نتوانستهام مطابق استاندارد لازم باشم، از اعمال خود احساس تأسف میکنم. دربارهی اعمال خود فکر میکنم و با تلاشی صادقانه خود را رشد میدهم.
بهجای گذاشتن نمونهای از اخلاق کاری خوب
هر روز با دوچرخهام به مشتریان خود سر میزدم. کالاهای خودمان را مرتب میکردم، راهروها را تمیز و قفسهها را از کالا پر میکردم. همواره هر مسئلهای که در خصوص خردهفروشی پیش میآمد از جمله قیمتگذاری را حل و فصل میکردم. گاهی اوقات چندین بار در یک روز، بین چند فروشگاه رفت و آمد میکردم تا اختلاف قیمتها را برطرف کنم. بعضی فروشگاهها میخواستند با پیشنهاد قیمت پایینتر مشتریان بیشتری را جذب کنند. دربارهی مشکلاتی که با درگیر شدن در کشمکشهای قیمت پیش میآمد، برایشان توضیح میدادم. معمولاً فروشگاهها صرفاً به دلیل اینکه تحت تأثیر صداقت و خلوص من قرار میگرفتند، این ایده را رها میکردند.
گاهی اوقات هم از شغلم خسته میشدم و تمایل به تنبلی داشتم. اما چون یک تمرینکنندهی فالون گونگ هستم، بازدیدهای سرویسدهی را انجام داده و به پایان میرساندم. وقتی به فروشگاهی میرسیدم، اغلب مشکلات جدیدی مییافتم که میبایست حل میشدند، یا مشتریانی که منتظر آمدن من بودند. یکبار یک مشتری بر سر آمدن من شرطبندی کرده بود. وی به دوستش گفت، "میبینی؟ به تو گفتم که او امروز میآید." سرانجام، فکر تنبلی را بهکلی از سرم خارج کردم.
طی سه سالی که بهعنوان نمایندهی فروش کار میکردم، اطمینان حاصل میکردم که حتماً هر هفته از مشتریانم بازدید کنم. به استثنای زمانی که در تعطیلات یا مرخصی بودم، هر هفته از آنها بازدید میکردم. صرفنظر از شرایط جوی، همیشه سر وقت تعیین شده به فروشگاهها میرسیدم. زمانی که با وجود بدی هوا کماکان در فروشگاهها حاضر میشدم، مشتریهایم بسیار تحت تأثیر قرار میگرفتند. یکی از آنها در تحسین و تمجید از من گفت، "هیچ نمایندهی فروش دیگری در این هوا در فروشگاه حاضر نمیشود."
فالون گونگ به من سلامتی کامل و انرژی بسیاری داده است. سالها است که مریض نشدهام. فالون گونگ مرا به فردی با نگرش و طرز برخوردی مثبت تبدیل کرده است. همیشه خوشحال هستم و طرز برخورد من بر مشتریان نیز تأثیر گذاشته است. زمانی را صرف صحبت با مشتریانم میکنم. بسیاری از آنها بازدیدهای سرویسدهی مرا خوشایند مییابند و از اینکه وقتشان را با من بگذرانند واقعاً لذت میبرند. تاریخ تولد مشتریان را یادداشت میکنم و بهعنوان هدیهی روز تولد، یک کارت تبریک تولدِ دستساز همراه با نمونهی کالاها را برایشان میفرستم. مشتریانم از این حرکت بسیار قدردانی کرده و تحت تأثیر قرار میگیرند.
جلب و افزایش اعتماد
چون صداقت و صمیمیت داشتم، بسیاری از مشتریان به من اعتماد داشتند. یکی از آنها در جریان یک تصادف رانندگی پسرکوچکش را از دست داد و به حمایت من نیاز داشت. بعد از اتمام کار به مدت سه شب، زمانی را صرف صحبت با آنها کردم. داستانهایی از زندگیام را با آنها درمیان گذاشتم و اینکه چگونه با راهنمایی تعالیم فالون گونگ با چالشها مواجه شدم. درحالی که یکی از سختترین زمانهای زندگی خود را میگذراندند، در کنار آنها بودم.
به دلیل رابطهی خوب و دوستانهای که با مشتریان برقرار میکردم، عملکرد فروش بسیار خوبی داشتم. در راهرویی که کالاها را قرار میدادند، بهترین مکان را بهطور رایگان به کالاهای من اختصاص دادند. آنها حتی نخواستند آن مکان را به شرکتهای دیگری بدهند که حاضر به پرداخت هزینهای برای آن بودند. مدیر عامل پس از بازرسی، به همکارانم گفت، "همهی مشتریانش با او مثل خانوادهی خود رفتار میکنند."
مالک یک داروخانهی محلی، قبلاً در یک شرکت دارویی خارجی کار میکرد. او و همکاران سابقش دربارهی پرسنل فروش شرکتهای دارویی مختلف صحبت میکردند. در جلسهای به این نتیجه رسیدند که من در میان همهی شرکتهای دارویی در چین "متعهدترین، مسئولترین و بهترین نمایندهی فروش" هستم و تقدیرنامهای را به من اعطا کردند. این تقدیرنامه توسط نمایندهی فروش یکی از شرکتهای رقیب به من تحویل داده شد.
تقدیر و تشکر ناشی از تمرین فالون گونگ است
همچنین به عنوان کارمند نمونهی سال انتخاب شدم. از اینکه این تقدیر را دریافت کردم؛ خوشحال بودم. پرمعنیترین تقدیر از سوی مشتریانم بود. آنها نظر بسیار خوبی دربارهی من دارند و علیرغم آگاهی از اینکه فالون گونگ را تمرین میکنم، نظرشان را نسبت به من عوض نکردند. از سال ۱۹۹۹، حزب کمونیست چین علیه فالون گونگ ایجاد انزجار کرده است. مشتریان من سه سال است که مرا میشناسند. اینکه علیرغم آگاهی از اینکه فالون گونگ را تمرین میکنم، هنوز احترام بالایی برایم قائلند، باید به این معنی باشد که حقیقت را دربارهی فالون گونگ درک کردهاند.
البته همیشه شخصی این چنین دوستداشتنی نبودهام. قبل از اینکه شروع به تمرین فالون گونگ کنم، اخلاق بدی داشتم و وقت خود را با تحلیل بیاهمیتترین اظهار نظرهای دیگران تلف میکردم. تنبلی میکردم و کار را به تعویق میانداختم. وقتی تحت فشار بودم هر کسی را برای هر چیزی مقصر میدانستم و سرزنش میکردم. اما اکنون هرگز چیزی مرا اذیت نمیکند. به دلیل کار مجبور به نقل مکان به چندین شهر مختلف شدم. هر وقت منطقهای را ترک میکردم، همکاران و مشتریانم به من میگفتند که دلتنگ من خواهند شد. مردم مسئولیتپذیریِ زیاد مرا دوست داشتند و از اینکه با صداقت و صمیمیت با مردم رفتار میکردم خوشنود بودند. کسی را دست نمیانداختم و در محیط کار اهل شکل دادن یا پیوستن به هیچ دستهبندی بهخصوصی نبودم. بعضی از همکارانم سعی کردند تا مرا کنار بزنند یا وقتی تازه شروع به کار با آنها کرده بودم با سیاست با من رفتار میکردند. با آنها همانقدر صمیمی، مهربان و باگذشت بودم که با دیگران بودم. نهایتاً همگی تحت تأثیر قرار گرفتند. بسیاری از آنها به من گفتند، "چیزهای زیادی از تو آموختم."
یکی از همکاران سابق برای من یک پیام متنی فرستاد. "در محیط کار، باارزشترین چیز برایم این است که فرصت دیدار با تو را دارم. چیزهای بزرگی را در تو دیدهام؛ شامل اخلاق کاری، باگذشت بودن، کمک و همکاری عاری از خودخواهی و روحیهی تسلیمناپذیرت."
طی بیست سال سابقهی شغلی خود، با انواع مختلف مردم برخورد داشتهام. مردم اغلب بدون توجه به اینکه چه کاری باشد، راههای جدیدی پیدا میکنند تا از زیر کار شانه خالی کنند. میدانم وقتی شخصی حقیقتاً بخواهد فرد خوبی باشد، انگیزه، نظم و اخلاق کاری را در خودش ایجاد خواهد کرد حتی اگر تهدید و مجازاتی متوجهی او نباشد.
چه تعداد از مردم اینطور عمل میکنند؟
من اینطور عمل کردهام و بهدلیل فالون گونگ اینطور عمل کردم. من تنها یک استثناء نیستم. میلیونها تمرینکنندهی فالون گونگ درست مانند من هستند. در واقع، بسیاری از تمرینکنندگان هستند که کوشاتر میباشند. با اینکه در جامعه بهعنوان فردی فوقالعاده خوب مورد توجه هستم، اغلب وقتی خود را با آن تمرینکنندگان کوشاتر مقایسه میکنم، احساس میکنم که معلمِ فالون گونگ را مأیوس کردهام.
فالون گونگ میبایست یک تمرین تزکیه با تقوای عظیم باشد؛ در غیر اینصورت اینطور که امروز قابل احترام هستم، قابل احترام نمیبودم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود