(Minghui.org) بعد از مقداری تردید، تصمیم گرفتم که این مقاله را بنویسم، با آرزوی اینکه برای همتمرینکنندگان مفید باشد.
یکی از تمرینکنندگان قدیمی در منطقه ما، شخصاً در سخنرانیهای فای استاد در روزهای اولیه حضور داشت. او خیلی سخنور است و از موقعیت اجتماعی خاصی برخوردار است. به همین دلیل، بسیاری از تمرینکنندگان دوست دارند به محل زندگی او بروند تا با او گپ بزنند. او در طی این سالها، از زمانی که آزار و شکنجه شروع شد، متحمل سختیهای بسیاری شده است. چند سال پیش، چشم آسمانیاش باز شد. این چیز خوبی است و اگر این تمرینکننده بتواند با همتمرینکنندگان بر اساس فا تبادل تجربه کند، این مسئله میتواند نقش مثبتی ایفا کند.
با این حال متوجه شدم، با گذشت زمان آنچه که بیان میکرد بیشتر و بیشتر از فا منحرف میشد. برای مثال، یکبار به من گفت:، "نه سخنرانی در جوآن فالون نه نفر هستند. استاد آن بالا... نیست." زمانی که این را گفت، کمی عصبی شدم و احساس تنش کردم. حتی احساس میکرد که این تفسیر تاحدی نادرست است، بنابراین گفت: "فقط این را به تو میگویم، بهطوری که آگاه شوی،" اما بعداً فهمیدم که تعدادی از همتمرینکنندگان هم این را شنیده بودند.
در آن زمان آزار و شکنجه در منطقهمان خیلی شدید بود و هر چند روز یکبار میشنیدیم که همتمرینکنندگان بهطور غیرقانونی بازداشت شدهاند. ترسیده بودم و همچنین نگران وضعیت تزکیهام بودم که باید بهتر میشد. بنابراین هر زمان با این تمرینکننده صحبت میکردم، همواره بعضی از وابستگیهای بشری را با خود داشتم، درحالیکه بهدنبال این بودم که بفهمم: "من در چه سطحی هستم" و "آیا از دیگران عقب ماندهام." هر بار که این تمرینکننده درباره آنچه با چشم آسمانیاش دیده بود، با من صحبت میکرد، احساس هیجان میکردم و کنجکاو می شدم، گویا از "رازی واقعی" مطلع شده بودم. در حقیقت، کل وضعیت خیلی خطرناک بود.
بعد از اینکه همسرش (که او نیز یک تمرینکننده بود) درگذشت، او نقاشی چهره همسرش را در کنار عکس استاد قرار داده بود و به هر دو ادای احترام میکرد. این تکاندهندهترین مسئله بود. بسیاری از همتمرینکنندگان این مسئله را با او درمیان گذاشتند، اما او گفت: "در آن بالا همسرم یک بودیساتوای بزرگ است که از فا محافظت میکند. او در کنار استاد میایستد. چطور میتوانید بگویید که او مرده است؟ شما نمیتوانید با ذهنی بشری به مسائل نگاه کنید."
دو سال بعد، یکبار این تمرینکننده سالم و تندرست، ناگهان در بیمارستان بستری شد و سلامتیاش سریعاً روبه وخامت گذاشت. او خیلی صحبت نمیکرد و شروع به مصرف دارو کرد. سال بعد، او کاملاً توانایی مراقبت از خودش را از دست داد. در تمام طول روز گیج بود و نمیتوانست صحبت کند. زمانی که همتمرینکنندگان به ملاقاتش رفتند، دائماً گریه میکرد.
چرا او تحت تأثیر کارمای بیماری به چنین وضعیتی کشیده شد؟ فکر میکنم بدین دلیل بود که او آنچه را میدید، بهعنوان حقیقت میپنداشت، حقیقت مطلق، و درباره استاد و فا بهطور سرسری اظهارنظر میکرد. او عکس همسرش را در کنار عکس استاد قرار میداد. نیروهای کهن از این فرصت سریعاً استفاده کردند و این مسئله را بهعنوان بهانهای برای آزار و شکنجه او قرار دادند. آنهایی که به نزد او میرفتند و سؤال میپرسیدند نیز مسئولند. اگر ما برای پرسیدن این و آن به سراغش نرفته بودیم، اگر درعوض شرایط را بر طبق فا اصلاح کرده بودیم، ممکن بود خیلی سریع به خودش بیاید و میتوانستیم از سقوط او جلوگیری کنیم.
هنوز تمرینکنندگانی در منطقه ما هستند که به تمرینکنندگانی که چشم آسمانیشان باز شده است، خیلی علاقهمندند و سعی میکنند از آنها در درکشان و در آنچه که انجام میدهند، راهنمایی بگیرند. هر قدمی که برمیداریم آزمونی است برای دیدن اینکه آیا "فا را بهعنوان معلم درنظر میگیریم." اگر نتوانیم در مسیرمان بهطور درست قدم برداریم، دیر یا زود با این مسائل برخورد خواهیم کرد. این به معنی انتقاد از همتمرینکنندگان نیست، اما هنوز همتمرینکنندگان بسیاری در منطقه ما هستند که پس از چنین درس جدیای، هنوز درباره این مسئله نسبتاً بیتفاوت هستند.
تمرینکنندهای نیز هست که بعد از باز شدن چشم آسمانیاش، دید که بعضی از همتمرینکنندگان سقوط کردهاند و پیشنهاد داد که خودش کارمای آنها را متحمل شود. زمانی که میدید، شیطان درحال حمله به سمت استاد است، جلو میایستاد که سد راه آنها شود. پس از آن شبیه به کسی شد که اختلال روانی دارد. با این حال بعضی از همتمرینکنندگان هنوز چاپلوسی او را میکردند. ما باید بدون توجه به چیزی که میبینیم، همواره فا را بهعنوان معلم درنظر بگیریم. کسانی که نابود میشوند، اغلب کسانی هستند که فکر میکنند "فوقالعادهاند" و همچنین کسانی که سایرین چاپلوسی آنها را میکنند.
استاد در "آموزش فای بیستمین سالروز" بیان کردند:
"در رابطه با اینکه جهان نهایتاً چقدر عظیم است، فرض کنید که جهانی عظیم که از یک تریلیون لایه تشکیل میشود را بهعنوان یک حوزه درنظر بگیریم، و سپس یک تریلیون از این حوزههای یک تریلیون لایهای را با هم در یک گروه بگذاریم- آنگاه میتوانیم این یک تریلیون حوزه یک تریلیون لایهای را یک ذره هوا بنامیم. چنان ذراتی در سالن کنفرانس اینجا پخش هستند. اگرچه آن به منزله تعداد عظیمی از جهانهاست، هنوز هم فقط ذرهای کوچک و غیرمهم در فقط یک بعد از جهان است."
از کسانی با چشم آسمانی باز باید چه چیزی بپرسیم؟ آنچه که فرد میتواند از طریق چشم آسمانیاش ببیند، صرفاً چیزی است که برای او نظم و ترتیب داده شده تا ببیند. هر چیزی به دلیلی اتفاق میافتد و آنچه که ما میبینیم نسبتاً محدود است. ما باید فا را بادقت درک کنیم و درسراسر مسیر تزکیهمان بر طبق فا عمل کنیم. فرد نمیتواند آنچه را که برایش نظم و ترتیب داده نشده است، ببیند. همچنین نباید به آنچه که دیدهایم، وابسته باشیم.
مطالب بالا فقط درک سطحی من هستند. لطفاً به هر چیز نامناسبی اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه