(Minghui.org) طی سالهای گذشته که فا را مطالعه میکردم، این توانایی را بهدست آوردم که تزکیه را در کارهای روزمرهام ذوب کنم. این کار برایم مانند نفسکشیدن عادی است. وقتی با مشکلاتی مواجه میشوم، حتی اگر بیدرنگ اصول فا را بهخاطر نیاورم، قبل از اینکه آن واقعه به انتها برسد، متوجه میشوم که کجا کوتاهی کردم. وقتی از الزامات فا پیروی میکنیم مقابله با اکثر مشکلات آسانتر میشود.
گاهی اوقات این احساس را دارم که «پس از عبور از سایهی درختان بید، غنچهی گلها، محلی که سرم را روی آن بگذارم!» و همانطور که از الزامات فا پیروی میکنم، بیشتر و بیشتر به اصول فا روشنبین میشوم.
همکاران سابق و خانوادههایشان مرا بهخاطر میآوردند
چندروز قبل خبرهای خوبی از مادرزنم شنیدم. او بهدیدار دو همسایه قدیمی من رفته بود. آنها شخصاً مرا نمیشناختند، اما من در همان جایی که همسرانشان شاغل بودند مشغول بهکار بودم. آنها وقتی متوجه شدند وی مادرزنم است خوشحال شدند. آنها بهاو گفتند که اگرچه شغلم را بهخاطر آزار و شکنجه فالون گونگ از دست دادم، اما تمام کارکنان آنجا مرا فردی بسیار خوب میپندارند و احترام میگذارند.
مادرزنم نیز تمرینکننده فالون گونگ است، بنابراین او حقیقت فالون گونگ را برای آنها توضیح داد. بهمن گفت: «باوجود اینکه سالیان بسیاری است که در این محل کار نمیکنی. بهرحال خانوادهی همکارانت هنوز خوبیهایت را بهخاطر دارند. بهنظر میرسد که آنزمان برخورد بسیار خوبی داشتهای.»
پدرم بیشتر حمایتم میکرد
سال گذشته هنگام پارک ماشینم، بهطور اتفاقی به ماشینی زدم. اگرچه محل تصادف روی ماشینم بهطور واضح دیده نمیشد، اما روی بدنه ماشین دیگر محل تصادف مشخص بود. نزد نگهبان پارکینگ رفتم تا شماره تلفن مالک خودرو را پیدا کنم. با او تماس گرفتم و پس از گفتگو درباره خسارتی که وارد شده بود سرانجام ۲۰۰ یوان به او پرداخت کردم.
مدتی طولانی پس از وقوع این حادثه، مالک خودرو بهپدرم گفته بود: «پسر شما مرد بزرگی است. افراد دیگر پس از تصادف با ماشینی اگر کسی آنها را نبیند، محل تصادف را ترک میکنند. اما پسرتان دوساعت وقتش را صرف یافتن مالک ماشین کرد.» پدرم همیشه در مقابل فالون گونگ بیطرف بود. اگرچه، پس از آگاهی به جریان این حادثه، متوجه صداقت و مهربانی تزکیهکنندگان شده بود و از فالون گونگ بیشتر حمایت میکرد.
روشنگری حقیقت در یک سفر تجاری
در سفری تجاری با گروهی از جوانان همسفر بودم، در جریان این سفر طولانی، با آنها درباره مباحث بسیاری از جمله قرار ملاقات گذاشتن با جنس مخالف تا روابط اجتماعی گفتگو کردم. به صحبتهای آنها گوش دادم، خود را بهجای آنها گذاشتم و براساس درکم از حقیقت- نیکخواهی- بردباری پیشنهاداتی بهآنها ارائه دادم که خیلی تحتتأثیر قرار گرفتند.
دو تن از همسفران نزد من آمدند و گفتند که صحبتهایمان در طی سفر، ارزشمندترین تجربیات را برایشان داشته است. همیشه سعی میکردند در حمل جامهدانم بهمن کمک کنند. اخیراً، یکبهیک آنها را دیدم، کمک کردم که از (حکچ) و تشکیلات مربوط بهآن خارج شوند. گذشته از این، هنوز موفق بهدیدار آن دوتن نشدم، بهمحض دیدار بقیهی همسفران درباره حزب با آنها صحبت کردم و از حکچ خارج شدند.
بیاموزیم که در مقابل دیگران باملاحظهتر باشیم
معمولاً اگر رفتاری نامناسب از دیگران میدیدم انتقاد میکردم. این مسئله ناشی از ذهنیت پنهان خودنماییام بود. گاهی اوقات خوشحال نبودم، زیرا دیگران مزاحم من میشدند که آن نیز بهدلیل خودخواهیام بود. پس از آن نیز متوجه شدم که اشتباهات بسیاری انجام دادهام. اما درباره خودم کاملاً صبور بودم.
تصمیم گرفتم که بیشتر رعایت دیگران را بکنم. وقتی که متوجه اشتباهات آنها میشدم، با خود میگفتم که او باید دلیل بخصوصی برای این رفتارش داشته باشد. یا باخود میگفتم: «برایش درک آن مسئله آسان نیست.» گاهی اوقات هنوز از تمرینکنندگان دیگر یا از اعضای خانوادهام شاکی بودم، زیرا کارهایی را که دوست نداشتم انجام میدادند. در واقع این عکسالعمل نیز بازتاب افکار و احساسات بشریم بود.
مسئولیت در برابر فا
من مرکز کوچکی را برای تولید مطالب روشنگری حقیقت اداره میکنم. غالب اوقاتتمرینکنندگان برای هزینه آن پول اهدا میکردند. من در تهیهی مطالب برای بیش از بیست تمرینکننده مشکلی ازنظر مادی نداشتم. بهرحال، تمرینکنندگان دیگر برای اهدای پول پافشاری میکردند. بهخود یادآوری میکردم که حساب پولهای اهدایی را داشته باشم و اشتباهی نکنم.
پول خودم را صرف خرید لوازم الکترونیکی، هم برای پروژههای دافا و هم برای خودم میکردم. چون تعدادی از کاغذهای چاپ را برای خودم نیز استفاده میکردم، بنابراین پول آن را پرداخت میکردم. نمیتوانم پولی را که تمرینکنندگان برای نجات موجودات ذیشعور اهدا میکنند، برای خودم خرج کنم. همیشه بهترین ابزار چاپ را میخرم. اما بودجهام را بهخوبی کنترل میکنم. بیهوده چیزی را تلف نمیکنم. تعداد ۵۰۰ کپی فلایر رنگی کمتر از ۴۰ یوان هزینه دارد. حروف بهطور واضح چاپ شده و رنگها روشن و زنده هستند. مردم همگی از کیفیت فلایرها راضی هستند.
من دنبال جزئیات نیستم. گاهی فراموش میکنم هزینههایی را که صرف خرید وسایل موردنیاز میکنم، از پولهای اهدایی بردارم. گاهی اگر قیمت وسایل زیاد نباشد از پول خودم خرج میکنم. تمرینکنندگان همیشه میپرسند: «چرا پولی را که هزینه میکنی، برنمیداری؟ همیشه از پول خودت خرج نکن.» بهآنها میگفتم: «هزینهاش زیاد نمیشود، در واقع هنوز پول اهدایی زیادی باقیمانده است.» آنها گفتند که ۲۰۰۰ یوانی که اهدا کردهاند تقریباً یکسال دوام آورده است، درحالیکه تمرینکنندهای که قبلاً مسؤل چاپ این محل بود، پول بیشتری برای تدارکات آن در مقایسه با من هزینه میکرد.
فکر میکنم که آن تمرینکننده احتمالاً بهاندازهی من با وسایل الکتریکی آشنا نبود، بنابراین نمیتوانست طرحی مقرون بهصرفه را انتخاب کند. پول اهدایی را در کشویی جدا از پولهای دیگر در محل کارم گذاشتم و آن را قفل کردم. همیشه با پول خودم خرید میکردم، سپس از پول اهدایی بابت آن برمیداشتم.
همچنین آموختم که به برخی از درخواستهای تمرینکنندگان جواب منفی بدهم. بسیاری از تمرینکنندگان میخواستند مقالات بخصوصی از روشنگری حقیقت را تکثیر کنم. در ابتدا، اعتقادی بهانجام درخواستهای آنها نداشتم. سپس فکر کردم، باید مسؤل فا باشم بجای اینکه نظرات خود را در آن اعمال کنم. مقالات فا را در مینگهویی بازبینی کردم. فقط مقالاتی را که در مینگهویی منتشر شده بود چاپ کردم و تقاضا برای چاپ دیگر مقالات را رد کردم.
برخی از تمرینکنندگان یک دیویدی اصلی از گروه کُر شنیون فرستادند و همینطور جعبههای دیویدی بسیاری برای تکثیر دادند. از من خواستند که آنها را کپی کنم. برای این اجرای کر در مینگهویی جستجو کردم. تعداد بسیار کمی از تمرینکنندگان بهآن اشاره کرده بودند. مطمئن نبودم که چهکاری درست است، بنابراین بهدرخواست آنها جواب رد دادم. ترجیح دادم که وقتم را صرف تکثیر دیویدیهای شنیون و نُهشرح و تفسیر درباره حزب کمونیست کنم.
اگرچه تکثیر چند ده دیویدی زحمت زیادی نداشت، درحالیکه تمرینکنندگان تلاش بسیاری برای توزیع آن میکردند. اما کار درستی نبود که چیزی را تهیه کنم و در اختیارشان بگذارم که کمکی بهنجات موجودات ذیشعور نمیکرد.
دیگر از سختی نمیترسم
همیشه فکر میکردم که اگر کوشا نباشم، نیروهای کهن از شکافهای ما استفاده میکنند که باعث کارمای بیماری یا مشکلات دیگر میشوند. اخیراً متوجه شدم که این درک صحیحی از فا نیست. از سختیها و مشکلات میترسیدم که این خود نوعی ترس و وابستگی است که میبایست از آن رها شوم. در تزکیه، تمرینکنندگان با سختیهایی مواجه میشوند. ما باید با دشواریها، با ذهنی آرام روبهرو شویم. ما نه بهدنبال سختی و مشقت هستیم، نه از مقابله با آنها اجتناب میکنیم.
از آنجایی که تزکیهکننده هستیم، در حقیقت سختیها، وابستگیهای مشخص ما را هدف قرار میدهند. وقتی که از آن وابستگی رها شویم، سختیها نیز از بین میروند. مدتها است که دیگر از سختیها نمیترسم. تمرکزم بر این است که در چه شرایطی میتوانم پیشرفت کنم. تحمل مشقتها دیگر برایم دشوار نیست. پس از گذراندن سختیها با موفقیت، بهاحساس دلپذیری از تعالی میرسم.
آنچه که گفته شد درک اخیر من بوده است که تشویقم میکرد، پیشرفتم را در این زمینه ببینم، اما همچنین کاستیهایم را نیز میبینم، از جمله تنبلی. لطفاً اگر مطلبی نامناسب بیان شده است تصحیح بفرمایید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود