(Minghui.org) درود، استاد محترم! درود، همتمرینکنندگان!
افراد پلیس به حقیقت آگاه شدند
زمانی یکی از پلیسهای لباس شخصی مرا بازداشت و به اداره پلیس منتقل کرد. مرا به دفتری بردند که در آن تمام تماسهای ورودی اضطراری را اداره میکردند. بسیاری از افراد بازداشتشده را در یک طرف آن نگه داشتند و دو پلیس مشغول کار بودند. پلیس لباس شخصی مرا با گروه بازداشتشدگان باقی گذاشت.
شروع به فرستادن افکار درست کردم. اندکی بعد، پلیسی دیگر، فردی را بازداشت کرد و به آنجا آورد. میخواستم با پلیس مزبوردرباره فالون گونگ صحبت کنم تااینکه بازداشت تمرینکنندگان را متوقف کند و به خودش و نیز دیگران آسیب نرساند.
به او گفتم: «آقا، لطفا تمرینکنندگان فالون گونگ را بازداشت نکنید، آنها همه افراد خوبی بوده و بیگناه هستند.»
در ادامه افزودم: «تمامی گزارشهای منفی رسانهها کاذب هستند. خودسوزی در میدان تیانآنمن را صحنهسازی کردند تا تصویر نادرستی از فالون گونگ نشان دهند. عدالت سرانجام برقرار خواهد شد و شما از هر دست که بدهید پس میگیرید. بهخاطر خودتان، در آزار و شکنجه فالون گونگ شرکت نکنید.»
او هیچ واکنشی در قبال حرفهای من نشان نداد، اما بعد از تحویل فرد بازداشتشده به پلیسی که در دفتر بود آنجا را ترک کرد.
بهمحض اینکه نشستم، پلیسی دیگر گروهی از افراد را به آنجا آورد. برای او نیز به روشنگری حقیقت پرداختم. او هم هیچ واکنشی نشان نداد. این موضوع چند بار پیدرپی ادامه داشت.
دو پلیسی که در دفتر بودند اسامی را ثبت کردند و ما را مورد بازجویی قرار دادند. طی زمان استراحت برای آنها درباره فالون گونگ صحبت کردم و اینکه برای خنثیکردن سانسور اینترنتی رژیم چگونه از نرم افزار مخصوص استفاده کنند تا از عضویت در سازمانهای کمونیستی چین انصراف دهند.
افراد پلیس اقدام به همکاری با من کردند
به جایم برگشتم و حیران بودم که چگونه افرادی را که در اطرافم بودند نجات دهم. چهارپایه کوچکم را حرکت دادم و روبهروی آنها قرار گرفتم: «بگذارید ماجرایی را برای شما تعریف کنم.»
«همه شما میدانید که فالون گونگ در چین تحت آزار و شکنجه قرار دارد. فالون گونگ درواقع آن چیزی نیست که در تلویزیون مشاهده میکنید. فالون گونگ فای بودا در سطحی بسیار بالا است. حقیقت جهان است، قانونی است که همه چیز در کیهان از آن تبعیت میکند و دانش حقیقی سطح بالا است ...
«من شخصاً از تمرین فالون گونگ بهره بردهام. در سن چهل سالگی از بیماریها در عذاب بودم. دیگر نمیتوانستم کار کنم. پس از آنکه شروع به تمرین کردم، همه بیماریهایم ناپدید شدند. طی ده سال گذشته، عاری از بیماری شدهام. اکنون در مقایسه با زمانی که ۳۰ ساله بودم سالمتر و قویتر هستم.»
یکی از افراد شگفتزده شد: «هنوز هم تمرین فالون گونگ را تمرین میکنید؟ آیا نمیدانید که حکومت آن را ممنوع کرد؟»
پاسخ دادم: «من ارزیابی خودم را دارم و میتوانم خوب یا بد را تشخیص دهم. در بیست سالگی به حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) ملحق شدم و اکنون تمرین فالون گونگ را انجام میدهم. نسبت به هر دو بهخوبی آگاهی دارم.
«حتی یک ریال هم در فالون گونگ هزینه نکردم و سلامتی بهدست آوردم. ویژگی اخلاقی من بهبود یافته است و در تلاش هستم تا در همه اوقات فردی درستکار و خوب باشم. همگی درباره آن فکر کنید: آیا ح.ک.چ میتواند همین کار را برای شما یا من انجام دهد؟
«چگونه حزب حاکم کشوری این اجازه را به خود میدهد تا آشکارا به تمام جهان دروغ بگوید؟ حقایق را تحریف کند، برای افراد خوب و درستکار با اتهامات کاذب پاپوش درست کند و اعمال پلید را بهعنوان چیزی خوب جلوه دهد. آنها قانون را نقض کردند و میلیونها نفر از مردم خوب را تحت آزار و شکنجه قرار دادهاند که منجر به مرگ بسیاری از آنها شده است.»
در پایان به آنها گفتم که اگر به حقیقت آگاه شوند و به یاد داشته باشند که «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» و از همراهی با پلیدی امتناع کنند، آینده خوبی در انتظارشان خواهد بود.
وقتی که عیوب فنی فیلم مربوط به خودسوزی صحنهسازیشده را افشا میکردم، بهدقت گوش میدادند و با تجزیه و تحلیلهای من موافق بودند. آنها انواع مختلفی از سوالات را مطرح کردند و من سعی کردم به همه آنها پاسخ دهم. حتی کسی پرسید که آیا فالون گونگ میتواند به او کمک کند تا نوشیدن الکل را ترک کند.
ناگهان یک مأمور پلیس از آن طرف اتاق گفت: «ساکت شو، صدای تو بسیار بلند است، وقتی که سؤالی از این فرد میپرسم، نمیتوانم پاسخ او را بشنوم. در جواب او گفتم: عذرخواهی میکنم، منتظر میمانم تا زمانی که شما مصاحبهتان را انجام دهید.»
پلیسها پس از انجام کارشان افراد را میفرستادند تا در کنار من بنشینند. من به بیان ماجرا ادامه میدادم. با آن افراد دستگیرشده درباره آنچه استاد ما به ما آموخت، صحبت میکردم و اینکه چگونه فرد خوبی باشند.
پس از سپریشدن چند دور، به نظر میرسید که آن پلیسها در سکوت اعمال من را قبول داشتند. هر زمان که پرسش از فردی را به پایان میرساندند، او را سمت من میفرستادند و فرد جدیدی را پذیرش میکردند. سپس من هم برای آنها اقدام به روشنگری حقیقت میکردم.
گاهی اوقات، پلیسها بهطورناگهانی از من میخواستند که ساکت باشم. اگر همچنان به صحبتکردن ادامه میدادم، آنها روی حرف خود پافشاری نمیکردند. وقتی پلیسها خسته میشدند و نیاز به سکوت و آرامش داشتند، برای زمانی کوتاه مکث میکردم.
پلیسها نیز درحالیکه کار میکردند به صحبتهای من گوش میدادند. یکی از آنها پرسید: «چرا یک موضوع را بارها و بارها تکرار میکنی؟» گفتم: «برای افراد تازهوارد، باید اصول اولیه را به آنها بگویم تا بتوانند موضوع را دنبال کنند.»
حال و هوا در دفتر پلیس بهتدریج هماهنگتر شد و حتی افراد پلیس با لحنی آرامتر و مهربانتر صحبت میکردند. آنچه را استاد در جوآن فالون بیان کردند، تجربه کردم: «نور بودا همه جا میدرخشد و همه حالات نادرست را هماهنگ میکند.»
«حال به صحبتهای معلم گوش دهید»
تعداد اندکی از افراد شب را ماندند. ناگهان پلیسها چهار جوان، سه مرد و یک زن را آوردند که معتاد به مواد مخدر بودند، برای آنها متأسف شدم.
پلیس آنها را آورد، چهار صندلی در یک ردیف برای آنها گذاشت و بهطورجدی به آنها گفت: «حال به صحبتهای معلم گوش دهید.»
میدانستم که منظور این بود که درباره دافا بشنوند. با آنها درباره فالون گونگ صحبت کردم، اینکه چگونه استاد به ما آموختند که انسان خوبی باشیم و چرا برای ایمنی خودمان در آینده باید از ح.ک.چ کنارهگیری کنیم. گفتم که جامعه هماکنون کاملاً آلوده است و ما باید بهجای اینکه کورکورانه از حکومت پیروی کنیم به فکر خودمان باشیم.
«زندگی برای شهروندان عادی سخت است. برای گذران یک زندگی بخور و نمیر بهسختی کار میکنیم و اما شما همان مقدار پولی را که سخت به دست آمد، خرج میکنید تا جسم خودتان را نابود کنید! بهعنوان یک مادر، فقط میتوانم تصور کنم که پدر و مادرتان چه احساسی باید داشته باشند.»
«خوب است که هنوز جوان هستید، بنابراین هنوز میتوانید خودتان را اصلاح کنید. میتوانید از این نرم افزار برای خنثیکردن سانسور اینترنت استفاده کرده تا به وبسایت مینگهویی دسترسی پیدا کنید. در این وبسایت، کتاب فالون گونگ را دانلود کنید. پیشنهاد میکنم همه شما کتاب جوآن فالون را بخوانید و برای اینکه فردی خوبی شوید از آموزههای آن پیروی کنید. بهاین ترتیب، برای بقیه زندگی خود از مزایای آن بهرهمند میشوید.»
یک مرد جوان گفت: «از زمانی که شروع به استفاده از مواد مخدر کردم، شب و روز دچار ترس بودم و وقتی شنیدم پلیسها میآیند، از طبقه سوم به طبقه دوم پریدم. بسیار خطرناک بود و هنوز وحشتزده هستم. هرگز این کار را تکرار نمیکنم و از این به بعد مانند یک انسان خوب عمل میکنم.»
پلیسی که به حقیقت آگاهی یافت
صبح روز بعد، پلیسی را دیدم که از روز قبل درحال انجام وظیفه بود. به من گفت: «اوه، هنوز اینجا هستی. بهعنوان کسی که تمام شب را نخوابیده خوب بهنطر میرسی.» لبخند زدم: « من تزکیهکننده هستم.»
مثل روز قبل، به صحبت با افراد تازهوارد درباره دافا ادامه دادم. برخی از مأموران لباس شخصی را دیدم که به در تکیه میدادند تا به صحبتهای من گوش کنند. صدایم را بالا بردم تا آنها نیز بتوانند حقیقت را بشنوند و نجات یابند.
ناگهان پلیسی حدوداً سی ساله آمد. مستقیماً به من نگاه کرد و پرسید: «آیا میتوانی به من بگویی که استاد شما چقدر خوب است؟» با سؤال او اتاق در خاموشی فرو رفت.
پاسخ دادم: «آیا هدف از انسانبودن را میدانید؟ میدانید که چرا مردم بیمار میشوند؟ چگونه باید بیماری را از بین برد؟ چرا بلایای طبیعی و ساخته دست بشر وجود دارد؟ چگونه میتوان از آنها جلوگیری کرد؟ آیا علم مدرن میتواند در جلوگیری از بلایا به ما کمک کند؟ حتی اگر تمامی کتابها را در سراسر جهان جستجو کنید، قادر به یافتن پاسخ آنها نیستید. استاد ما در کتاب جوآن فالون به تمامی این سوالات بهوضوح پاسخ دادهاند.»
زبانش بند آمده بود، سرش را پایین انداخت و از اتاق خارج شد. خیلی خوشحال بودم از اینکه به من فرصتی داده شد تا به او کمک کنم مسمومیت ناشی از تبلیغات ح.ک.چ را در خود از بین ببرد.
مطالب بالا وقایعی بودند که وقتی در اداره پلیس بودم، اتفاق افتادند. لطفاً به هر مطلب نادرست در آن که ممکن است نوشته باشم اشاره کنید.
متشکرم استاد! متشکره همتمرینکنندگان!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.