(Minghui.org) پلیس محلی دو بار مرا بازداشت کرده ­است، ازاین‌رو، وقتی برای دومین بار بازداشت شدم، درونم را بررسی کردم و در خودم وابستگی ترس را پیدا کردم. به‌عنوان مثال، به دلیل نگرانی درخصوص حفظ ایمنی خود، در گروه محلی تمرین‌کنندگان برای مطالعه فا شرکت نمی­کردم.

پس از آزادی، همیشه امیدوارم بودم در یکی از گروه­های محلی مطالعه فا شرکت کنم، اما بعد از اتمام کارم، در هیچ‌کدام از آنها شرکت نکردم.

از بین بردن مداخله

پارسال، تمرین‌کننده‌ای دیگر می­خواست در یک گروه مطالعه فا شرکت کند. درباره آن با هماهنگ‌کننده محلی صحبت کردم، کسی که تصمیم گرفته بود تا گروهی جدید متشکل از تمرین‌کنندگانی تشکیل دهد که دارای مهارت­های نوشتاری هستند. چهار نفر از ما به این گروه پیوستیم، سپس مطالعه هفتگی فا برای بعد از ظهرهای جمعه برنامه­ریزی شد.

بااین­حال، طی دو هفته اول، هیچ‌کدام از ما نتوانستیم در مطالعه شرکت کنیم. قبل از هفته سوم، خواهرم از من درخواست کرد تا به کاری فوری که برای او پیش آمده بود بپردازم. متوجه شدم که نیروهای کهن درحال مداخله با من هستند، ازاین‌رو به مطالعه فا رفتم.

قبل از شرکت در برنامه بعدی مطالعه فا، خواب دیدم اگر به این برنامه ملحق شوم، در معرض خطر قرار می­گیرم. علاوه‌برآن، به‌محض ترک منزل برای شرکت در برنامه مطالعه، با یک خودرو پلیس مواجه شدم. فکر کردم اگر بروم بازداشت می­شوم، اما دوباره متوجه شدم که این یک مداخله بود. در طی راه تا مکان مطالعه، به‌طور مرتب هر نوع تفکر منفی  را عقب راندم و خودم را تشویق به ادامه مسیر کردم. هیچ اتفاق بدی نیفتاد.

بعد از آن، درخصوص برخی مسائل در منطقه محلی­ نظرات‌مان را با هم تبادل کردیم، همچنین همه اطلاعات و دیدگاه‌­های خود را کنار هم گذاشتیم تا مقاله جدیدی به وب‌سایت‌ مینگهویی بفرستیم. متوجه شدم که استاد این مسائل را برای رشد شین­شینگ ما برنامه­ریزی کرده بودند.

بررسی مجدد کلیه اطلاعات

در نیمه دوم سال قبل، مطلع شدم یکی از تمرین­کنند‌گانی که می‌شناختم، دراثر آزار و شکنجه فوت کرده است. متعجب شدم. زیرا وقتی در حبس بودم او را می­شناختم. درخصوص او این تصور را داشتم که به طور استوار و محکم به استاد و فا ایمان دارد و طی سال­های بسیاری که در بازداشتگاه به‌سر می‌برد، اغلب درونش را بررسی می­کرد.

بعد از مطالعه فا، درباره این موضوع افکارم را با تمرین­کنندگان به اشتراک گذاشتم. همگی توافق کردیم تا این خبر را هر چه سریع‌تر به وب‌سایت مینگهویی گزارش دهیم، اما نخست اطلاعات قابل دسترسی را جمع­آوری و بررسی کردیم. به دلیل سابقه آشنایی من با وی، تصور کردم وظیفه من است که این حقایق را آشکار کنم.

درخصوص این موضوع نتوانستیم به هیچ فرد مطلع یا منبعی معتبر دست پیدا کنیم، اما تصمیم گرفتیم کار را جلو ببریم و هر گونه اطلاعاتی که در اختیار داریم به وب‌سایت مینگهویی ارائه دهیم.

مینگهویی ظرف فقط چند روز مقاله ما را منتشر کرد. بااین‌حال، هماهنگ­‌کننده محلی ایمیلی برای من فرستاد مبنی‌بر اینکه براساس بازخورد یک تمرین­کننده در وب‌سایت مینگهویی، آن تمرین­کننده هنوز در بازداشتگاه زنده بود. ظاهراً همه تمرین‌کنندگان باید یا «تبدبل» می­شدند یا آزاد نمی‌شدند.

بعد از خواندن آن ایمیل گیج و مبهوت بودم. آیا اطلاعات من درباره این تمرین‌کننده اشتباه بود؟ البته، این خیلی عالی بود که آن تمرین­کننده هنوز زنده بود. باید هر چه سریع‌تر درباره این موضوع اشتباهم را تصحیح می­کردم. به‌هر­حال، این بحث نادرست بود مبنی‌بر اینکه فرد تا «تبدبل» نشود آزاد نمی‌شود، بخصوص از زمانی که از طریق بسیاری از نمونه‌ها متوجه شده بودم که یک تمرین­کننده با افکار درست قادر به خروج از بازداشتگاه خواهد بود.

منابع معتبر را بررسی کرده بودیم و اطمینان حاصل شد که آن تمرین­کننده تا سرحد مرگ آزار و شکنجه شده بود. فکر کردیم شاید والدینش به‌خاطر تهدید از سوی مسئولان، مرگش را فاش نکرده بودند. هماهنگ‌کننده منطقه ما، وضعیت واقعی را به اطلاع وب­سایت مینگهویی رساند.

پس چرا با خواندن ایمیل مذکور ناراحت شدم؟ بعد از جستجوی بیشتر درون، فهمیدم که می­خواستم از خودم محافظت کنم، هنوز ذهنیت مبارزه­جویی داشتم، حسود بودم و دچار رنجش می‌شدم.

آرام شدم و دوباره دراین‌خصوص تأمل کردم. در مقاله­ام نوشته بودم: «تمرین­کننده الف تا سرحد مرگ آزار و شکنجه شده بود.» درحالی‌که باید می­نوشتم: «از طریق منابع معتبر آگاه شدیم که تمرین­کننده الف تا سرحد مرگ آزار و شکنجه شده بود، اما این خبر نیاز به بررسی مجدد دارد.» به این طریق، مقاله مذکور براساس «حقیقت» تهیه می‌شد که یکی از اصول فالون گونگ است. از طریق این رویداد، آموختم که یک مقاله چگونه باید با توجه به الزامات فالون گونگ نوشته شود.

تزکیه را جدی بگیرید

در موقعیتی دیگر، درباره مسائل محلی بحث و تبادل نظر ­کردیم. به‌عنوان مثال، برخی از ما به زمان اصلاح فا بسیار وابسته بودیم و تزکیه را جدی نمی­گرفتیم. این مشکل در منطقه ما بسیار جدی بوده و تزکیه تمرین‌کنندگان را تحت تأثیر قرار داده بود. بنابراین، تصمیم گرفتیم مقاله­ای برای مینگهویی ارسال کنیم تا بتوانیم از این طریق به سایر تمرین­کنندگان هشدار دهیم.

در منزلم مقاله­ای نوشتم و نظرات اعضای گروه را به‌طور خلاصه در آن بیان کردم. بااین‌حال، احساس کردم که مقاله از برخی جهات کامل نبوده و از شفافیت کافی برخوردار نیست. به‌منظور بازنگری آن‌ را برای هماهنگ کننده فرستادم، اما تا چند روز هیچ پاسخی دریافت نکردم.

سپس رؤیای واضح و آشکاری را دیدم. در خواب با قفل‌های خودم دوچرخه­هایی را که مال خودم نبودند قفل کردم. بعد از بیدار شدن، سعی کردم درونم را بررسی کنم. نوشتن مقالات نیز تزکیه است. متوجه شدم دراین زمینه نقص داشتم ولی سعی نکردم آن را برطرف کنم. اگر چنین مقاله­ای را ارسال کردم، آیا فرصت رشد خودم را نادیده نگرفته بودم؟ آیا با این­کار باعث ایجاد کار مضاعف برای سایر تمرین­کنندگان نشده بودم که کار مرا مجدداً بررسی و اصلاح  کنند؟

مقاله را در راستای آموزه­های فای استاد، بازنگری کردم و نهایت تلاشم را کردم تا روشن و شفاف باشد. سپس مقاله را برای مینگهویی ارسال کردم. آن شب در رؤیا، استاد مرا آگاه کردند که کار درستی انجام داده بودم. بعد از فقط چند روز، مقاله در وب‌سایت منتشر شد.

احساس کردم استاد دست به هر تلاشی می‌زنند تا به پیشرفت ما کمک کنند. استاد نه تنها به ما کمک می­کنند تا وابستگی­هایمان را بشناسیم، بلکه همچنین به ما کمک می کند تا پی ببریم چگونه متناسب با اصول فالون گونگ با مشکلات‌مان برخورد کنیم.

باید در انجام کارهای خود به خودمان تکیه کنیم، اما  باید همچنین با یکدیگر همکاری کنیم. تلاش­های بیکران استاد به ما کمک می
کنند در تزکیه­مان به بلوغ برسیم.