(Minghui.org) من بالغ بر ۲۰ سال پادرد و کمردرد داشتم، اما بهعنوان یک تمرینکننده فالون دافا، میخواستم به دیگران کمک کنم تا به حقیقت درباره آزار و شکنجه این تمرین آگاه شوند، اما این درد موجب تضاد و تداخلی برای من میشد.
هر چه بیشتر میخواستم برای نجات مردم بیرون بروم، راه رفتن مشکلتر بود. هر چقدر راه رفتن سختتر بود، بیشتر مایل بودم بیرون بروم. بهسختی میتوانستم پاهایم را بلند کنم، گویا حدود ۵۰۰ کیلوگرم وزن داشتند. این مشکل تا سالها ادامه داشت.
در طول این زمان، به سرما نیز خیلی حساس بودم و حتی در تابستان مجبور بودم لباس گرم بپوشم.
به این مسئله آگاه شدم که بیرون رفتن و نجات دادن مردم وظیفه من بود و این درد، درواقع آزار و اذیت ازسوی نیروهای کهن بود. متوجه شدم دلایل متعددی وجود دارد که چرا نیروهای کهن قادر به آزار و اذیت من هستند: بهندرت فا را مطالعه میکردم و کوشا نبودم، مشتاقانه درانتظار این بودم که آزار و شکنجه به پایان برسد، وابستگی قویای به انجام وظایفم و وابستگیهای دیگری نیز داشتم.
البته متوجه شدم که باید با پشتکار خودم را تزکیه کنم.
بینش
روزی، پاهایم بهشدت درد گرفتند، طوریکه واقعاً نمیتوانستم راه بروم. سپس آگاه شدم که بهعنوان یک مرید دافا، استاد قبلاً بدنم را پاک کردهاند و سلولهایم با مادهای با انرژی بالا جایگزین شدهاند. من تمرینکنندهای بودم که در مسیر الوهیت قدم برداشته بودم و نباید با اصول سطح پایین محدود میشدم. چرا همواره با خودم مانند یک فرد عادی رفتار میکردم؟ چرا تمام افکارم مثل افکار مردم عادی بودند؟ آیا یک موجود الهی باید از سرما و درد بترسد؟ اگر از افکار و عقاید عادی رها نشوم، چطور میتوانم خودم را رشد دهم؟
پس از اینکه متوجه این مسئله شدم، با آب سرد دستها و پاهایم را شستم. این بار، آب سرد اذیتم نکرد.
سپس فهمیدم آن نیز یک فکر بشری بود که نمیتوانستم پاهایم را بلند کنم یا راه بروم. یک موجود الهی چنین افکاری ندارد. احساس کردم که نتوانسته بودم بر وضعیتم غلبه کنم، زیرا آن را تصدیق کرده بودم.
استاد بیان کردند:
«خواه آن دیسک مهرهها باشد یا برآمدگی روی استخوان، بعد از اینکه آن چیز را برمیدارید و میدان را پاک میکنید، پی خواهید برد که بدن فوراً شفا پیدا کرده است.» (جوآن فالون)
استاد همچنین به ما آموختند:
«سطح گونگ به بلندی سطح شینشینگ است.» (سخنرانی در سیدنی)
بنابراین من وضعیت عدم تواناییام برای راه رفتن را انکار کردم: «من مرید استاد هستم. استاد قدرت الهی فای بودا را به من بخشیدهاند. چطور ممکن است که حتی نتوانم راه بروم؟» با این فکر، فوراً آرام شدم. پادرد و کمردردم نیز هرگز برنگشت.
استاد بیان کردند:
«تحت تأثیر افکار درست، هر چیزی اطراف شما، و همچنین خود شما، دستخوش تغییر خواهید شد. بااینحال هرگز درباره آن فکر نکردهاید که آن را امتحان کنید. نیروهای کهن و همینطور مداخله از سوی عناصر شیطانی دقیقاً درحال بهرهبرداری از شکافهای موجود در تفکرتان هستند. این کاری است که در تمام این سالها انجام میدادهاند. در تمام مدت، نیروهای کهن درحال هدایت ارواح پوسیده و عوامل حزب شیطانی بودهاند که این کار را انجام دهند، و منجر به این شدهاند که در تلاشهایتان برای نجات مردم با شکست روبرو شوید.» (آموزش فای بیستمین سالروز)
چرا برای مدتی بسیار طولانی، اصول الهی را قاطعانه درعمل بکار نمیبردم. زیرا بهطور کامل به استاد و فا باور نداشتم. وقتی واقعاً باور داشته باشیم و عقاید و تصورات بشری را با افکار الهی جایگزین کنیم، معجزات روی میدهند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود