(Minghui.org) در ماه مارس ۲۰۱۱ زمین‌لرزه‌ای در ژاپن به وقوع پیوست. من درحال انجام کارهای روزمره در منزل بودم که آن تمام خانه را به لرزه درآورد. مانند قایقی کوچک در آب‌های متلاطم، نمی‌توانستم ثابت بایستم. وسایل به زمین می‌افتادند. به کامپیوترم چسبیدم و به‌سختی تلاش کردم تا نیفتم.

اولین فکرم این بود: «من یک مرید دافا هستم، فا و استاد در کنار من هستند. "فا کیهان را اصلاح می‌کند، شیطان به‌طور کامل ازبین می‌رود."» افکار درست فرستادم. شروع به ازبرخواندن لون‌یو  کردم و بدون هیچ ترسی، آرامشم را حفظ کردم. زمین‌لرزه بعد از چند دقیقه متوقف شد، اما لرزش همچنان ادامه داشت. خانه هنوز می‌لرزید، اما تکان‌ها شدید نبود.

درحالی که همه از وحشت فرار می‌کردند، اعضای خانواده‌ام از اینکه می‌دیدند چقدر آرام هستم، شگفت‌زده شده بودند. از اینکه نترسیده بودم و این امتحان را بسیار خوب پشت سر گذاشته بودم، احساس خرسندی می‌کردم. سپس، برق رفت. رادیو اعلام کرد به‌خاطر زمین‌لرزه، برق مناطق بسیاری قطع شده است.

عصر آن‌ روز تمرین‌کننده دیگری با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد چیزی برایم بیاورد. فکر کردم عجیب است که وی می‌خواهد هنگام قطع برق رانندگی کند. حتی چراغ‌های راهنمایی و رانندگی هم کار نمی‌کردند!

او گفت که برق منطقه محل سکونتش نرفته، تمام چراغ‌های راهنمایی کار می‌کنند و حتی یک شیشه هم نشکسته است. گویا اصلاً زمین‌لرزه‌ای اتفاق نیفتاده بود. شوکه شده بودم. منزل وی فقط ۱۰ دقیقه با منزل من فاصله داشت. باید برق آنجا هم می‌رفت، اما این‌طور نبود.

به محض شروع زمین‌لرزه، این تمرین‌کننده مقابل عکس استاد نشسته و شروع به فرستادن افکار درست کرده بود. از استاد خواهش کرده بود تا از موجودات ذی‌شعور محافظت کنند و اجازه ندهند نیروهای کهن، آسیبی به آنها برسانند. [درنتیجه] منطقه سکونتش، بدون هیچ آسیبی کاملاً آرام مانده بود.

متوجه شکاف بین سطح تزکیه‌مان شدم. افکار متفاوت مریدان دافا، منجر به نتایج متفاوتی می‌شوند.

افکار متفاوت، نتایج متفاوت

اولین فکرم این بود که "من" نترسیدم، "من" استاد را دارم و "من" تکان نخوردم. بااینکه تلفاتی درپی نداشت، اما قطع برق گسترده‌ای اتفاق افتاد. اولین فکرم درباره این بود که چگونه فا را برای خودم، به‌عنوان معلم درنظر بگیرم، چگونه خودم این امتحان را بگذرانم و خودم را رشد دهم؛ موجودات ذی‌شعور را در بالاترین اولویت قرار ندادم و به مسائل از منظر تزکیه شخصی‌ام نگریستم.

اولین فکر آن هم‌تمرین‌کننده حفاظت از موجودات ذی‌شعور با افکار درست و نفی نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن، با باور به فا و استاد بود. او ابتدا به دیگران فکر کرد که مطابق با استاندارد فای کیهان جدید بود، یعنی کاملاً عاری از خودخواهی بودن. به‌همین جهت، مورد مداخله قرار نگرفت و توانست با استفاده از کامپیوترش به انجام کار دافا ادامه دهد.

اعضای خانواده‌ام به‌خاطر قطع برق، زود به رختخواب رفتند، اما من نمی‌خواستم بخوابم. تمام افکارم را مورد بررسی قرار دادم، دلایل پشت آن افکار را بیرون کشیدم و وابستگی بنیادی‌ام به خودخواهی را یافتم. دیدگاه‌های متفاوت منجر به نتایج متفاوتی می‌شوند.

به‌خاطر قطع برق، در کارهای دافایم اختلال ایجاد شد. درحالی‌که سایر تمرین‌کنندگان از هر ثانیه برای نجات موجودات ذی‌شعور استفاده می‌کردند، من نمی‌توانستم هیچ کاری انجام دهم؛ آیا این چیزی نبود که نیروهای کهن می‌خواستند؟ باید تمام نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را انکار می‌کردم. وقتی متوجه این موضوع شدم، چنان تکان خوردم که گویا چیزهای زیادی در بدنم باز ‌شدند.

برای زمانی طولانی افکار درست فرستادم تا نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را نفی و از موجودات ذی‌شعور محافظت کنم. نقطه شروع خود را تغییر دادم. زمانی که میلی قوی برای حفاظت از دیگران داشتم، استاد مهربان به من نیرو دادند و افکار درستم بسیار قدرتمند شد. میدان انرژی‌ام به‌طور فزاینده‌ای قوی‌تر ‌شد و می‌توانستم احساس کنم که در بعدهای دیگر، جنگ سختی بین نیکی و پلیدی درجریان است.

پس‌از یک ساعت و نیم، قدرت افکار درستم به اوج خود رسید. احساس می‌کردم که اهریمن درحال متلاشی شدن است و از پنجره اتاقم صدای "تق" بلندی شنیدم. از شوک پریدم و برق وصل شد! آنگاه متوجه شکوه عظیم فای بودا شدم.

روز بعد، اعضای خانواده و همسایگان درباره این صحبت می‌کردند که چطور پس‌از اعلام اینکه باید برای خاموشی طولانی، خود را آماده کنند، ناگهان برق‌ وصل شد. آنگاه فهمیدم چگونه مریدان دافا می‌توانند از موجودات ذی‌شعور محفاظت کنند و با افکار درست، مانع از تلفات شوند.

بعد از این حادثه، به فوریت آگاه ساختن مردم پی بردم. بلایای طبیعی بدون اخطار می‌آیند و آزمون‌هایی برای مریدان دافا هستند. به‌عنوان تزکیه‌کنندگان، تنها با تغییر دیدگاه‌مان و اینکه اول دیگران را درنظر بگیریم، می‌توانیم نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را نفی کنیم.