(Minghui.org) پس از اینکه ازدواجم با شکست مواجه شد، با پسرم به شهر دیگری نقل مکان کردیم. باوجودیکه بهشدت کار میکردم و سردبیر یک مجله موفق شدم، هنوز برای عشق و تشکیل خانواده اشتیاق داشتم.
در این شهر غریب با شخصی برخورد کردم که او را از قبل میشناختم، مردی که ۲۰ سال قبل در دبیرستان همدوره بودیم. وقتی اولین بار دوباره همدیگر را دیدیم، او به من گفت که تمرینکننده فالون گونگ است و اینکه چگونه مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است. فالون گونگ را کاملاً درک نمیکردم. در چین، فالون گونگ از نظر بسیاری از مردم «بینهایت خطرناک» است. من حتی درباره او و بودن با او نگران بودم.
مدتی بعد از برقراری ارتباط با او، اگرچه حقیقت را فهمیدم اما هنوز نمیتوانستم درک کنم که چرا دولت دروغ میگوید و این افراد را بهخاطر عقیدهشان تحت آزار و شکنجه قرار میدهد.
مادرش مبتلا به سرطان بود و او توجه زیادی به مادرش داشت. مادرش هم تصدیق میکرد که هیچ چیز اشتباهی در تمرین فالون گونگ وجود ندارد.
او بسیار خردمند بهنظر میرسید. هر زمان مشکلی داشتم، همواره میتوانستم برای حمایت معنوی و مشاوره نزدش بروم. به من میگفت، وقتی دو نفر با همدیگر هستند مهمترین چیز این است که نسبت به هم احساس مسئولیت کنند. همچنین میگفت که تمرینکنندگان نباید عمل جنسی نامشروع داشته باشند. از ملاقات با چنین فرد بزرگواری بسیار احساس خوشبختی میکردم.
درست هنگامی که برای آیندهمان برنامهریزی میکردم، دچار سکته مغزی شدم. او مرا رها نکرد و شبانهروز در بیمارستان از من بهخوبی مراقبت کرد. وقتی که خسته میشد، نزدیک تختم فقط چرت کوتاهی میزد. هنگامی که سردرد داشتم و شبها نمیتوانستم بخوابم، مرا با صندلی چرخدار به انتهای راهرو میبرد طوریکه میتوانستیم تا سپیده دم آسمان را نگاه کنیم. پزشکان و پرستاران وقتی متوجه شدند که ما حتی زن و شوهر نیستیم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند.
مادرم به دیدنم آمد و به من هشدار داد که او یک تمرینکننده است. همچنین ناراحت بود که نتوانم از پسرم مراقبت کنم و به من توصیه کرد او را نزد شوهر سابقم بفرستم. این مرد درعوض به من اطمینان داد: «اگر میخواهی خودت این بچه را بزرگ کنی، من از تو حمایت میکنم. بیا با هم بزرگش کنیم.»
پس از آن، از او پرسیدم چطور میتواند در آن وضعیت آنقدر آرامش خود را حفظ کند. گفت: «هرگز فکر نکردم هیچ مشکل واقعی داشته باشی. ازآنجا که تعهد دادم با تو باشم، باید آن مسئولیت را بهعهده بگیرم.»
هنگام سکته مغزیام پس از مواجهه با آن تجربه نزدیک به مرگ، واقعاً متوجه شدم که یک تمرینکننده فالون گونگ چقدر عالی است! مصمم شدم با او ازدواج کنم!
در طول دوره بهبودیام بعد از عمل جراحی، سردرد باعث بیقراریام میشد. او سخنرانیهای صوتی استاد لی هنگجی را برایم آورد و گفت: «اگر آن را باور کنی به تو کمک خواهد کرد. استاد بدنت را پاکسازی میکنند.» صدای استاد بسیار تسکیندهنده بود طوریکه فوراً به خواب رفتم. اکنون میدانم که استاد بدنم را پاکسازی میکردند.
از آن زمان شروع به تمرین فالون گونگ کردم و معجزات بسیاری را تجربه کردهام. بهسرعت بهبود یافتم و پس از مدت کوتاهی به کارم برگشتم. در هشت سال گذشته، هیچ دارویی مصرف نکردهام.
ما حقیقتاً ازدواج کردهایم. با یکدیگر فا را مطالعه میکنیم، تمرینات را انجام میدهیم، افکار درست میفرستیم و حقیقت را روشن میکنیم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه آغاز تزکیه