(Minghui.org) در یک منطقه کوهستانی در شهرمان، شهرکی با بیش از ۸۰ تمرین‌کننده فالون گونگ قرار دارد. پس از شروع آزار و شکنجه در ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۲، رئیس اداره ۶۱۰، در آن شهرک نسبت به آن تمرین‌کنندگان کارهای بد بسیاری انجام داد.

چند تن از بستگان رئیس، فالون گونگ را تمرین می‌کردند و او از همسرش خواست تا در جلسه شستشوی مغزی کمک کند تا آنان تحت شستشوی مغزی قرار گیرند. از او خواست تا آنها را متقاعد کند از فالون گونگ دست بکشند.

همسرش چند هفته درکنار تمرین‌کنندگان بود و متوجه شد که همه آنها بسیار درستکار و باملاحظه هستند. حتی با آنها صمیمی شد. طولی نکشید که از شوهرش خواست از شغلش کناره‌گیری کند، او هرگز سعی نکرد تمرین‌کنندگان را تحت شستشوی مغزی قرار دهد.

رئیس در تجربیاتش با تمرین‌کنندگان تأمل کرد و متوجه شد که آنها متفاوت از بسیاری از افراد دیگر هستند، آنها استانداردهای اخلاقی بالاتری دارند و واقعاً مهربان و باملاحظه هستند. با دیدن عزم و اراده قلبی‌شان در دفاع از حق تمرین فالون گونگ، پیش خودش اقرار کرد: «تنها فالون گونگ با استانداردهای اخلاقی بالای خود می‌تواند چنین افرادی را پرورش دهد.»

بعد از درک این موضوع، رئیس تصمیم گرفت با تمرین‌کنندگان به‌مهربانی رفتار کند. حتی از همسرش خواست به خانه‌های‌شان رفته و از آنها عذرخواهی کند. او از تمرین‌کنندگان خواست تا او را مقصر ندانند، زیرا کارهایی که انجام داده از روی اجبار بوده است.  به‌عنوان رئیس اداره ۶۱۰ از آن کار دست کشید.

او همچنین تمرین‌کنندگان را بارها برای پذیرایی به منزل خود دعوت ‌کرد. اگر آنها نمی‌آمدند، می‌گفت: «آیا مرا نمی‌بخشید؟ واقعاً پشیمانم. دوباره آن کارها را انجام نمی‌دهم حتی اگر تمام عمرم بیکار باشم.»

پلیس در منطقه کوهستانی: «فالون گونگ بسیار عالی است.»

اوایل دسامبر ۲۰۰۹، من و تمرین‌کننده دیگری برای توزیع مطالب فالون گونگ به منطقه کوهستانی دورافتاده‌ای رفتیم. وقتی که آنجا بودیم، فردی گزارش ما را به پلیس داد. تعدادی اتومبیل پلیس جاده را مسدود و ما را بازداشت کردند.

زمانی که در اداره پلیس بودیم، افکار درست فرستادیم، لون یو و هنگ یین را از حفظ خواندیم. پلیس آنجا تبلیغات حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را شنیده و دیده بود که به فالون گونگ تهمت می‌زنند، اما هرگز با هیچ تمرین‌کننده فالون گونگی شخصاً مواجه نشده بود.

ازآنجایی که حقیقت را درباره آزار و شکنجه نمی‌دانستند، آن را برای‌شان توضیح دادیم و از آنها خواستیم از ح.ک.چ خارج شوند. به آنها گفتیم که فالون گونگ قانون بودا است و آن عزت و افتخار را برای چین به ارمغان آورده است، طوری‌که فالون گونگ در سراسر جهان تمرین می‌شود.

هر چقدر بیشتر صحبت می‌کردم صدایم قوی‌تر می‌شد. می‌خواستم حتی افراد بیرون هم صدایم را بشنوند، افراد بیشتر و بیشتری اطراف‌مان جمع شده بودند. مأموری گفت: «چه کاره‌ای؟ چگونه اینقدر خوب و فصیح صحبت می‌کنی؟ به نظر من می‌توانی دبیر حزب شهر باشی.»

پلیس دیگری گفت: «اگر به صحبت ادامه دهی، من هم فالون گونگ را تمرین خواهم کرد.»

رئیس پلیس گفت: «اگر آگاه شده بودم که فالون گونگ این اندازه خوب است، به‌خاطر شما دو تن با گروه امنیت محلی تماس نمی‌گرفتم. اکنون آنها در راه آمدن به اینجا هستند. چطور است بگذاریم شما بروید؟»

گفتم: «اما ما هنوز چیزی نخورده‌ایم.»

مأمور دیگری پاسخ داد: «اینجا غذایی باقی نمانده است. مقداری نودل برای شما سفارش خواهم داد.»

هنگامی که مأموران از گروه امنیت محلی برای بردن ما وارد شدند، سه مأمور از اداره پلیس ما را تشویق کردند که به آنها نیز کمک کنیم از حزب خارج شوند.

رئیس پلیس برای مأموران گروه امنیت محلی، دو جعبه سیگار به‌عنوان هدیه خرید و از آنها خواست با ما با مهربانی رفتار کنند. او شخصاً تمام راه تا بازداشتگاه ما را همراهی کرد. به شوهرم گفت: «باید بروی و فردی را بیابی که بتواند به آزادی او کمک کند. همسرتان در شهرمان اکنون فرد معروفی است.»

من با مشاهده مهربانی در قلبش نسبت به تمرین‌کنندگان فالون گونگ، لبخند زدم.

http://en.minghui.org/html/articles/2016/8/24/158391.html