(Minghui.org) درود، استاد محترم! درود، همتمرینکنندگان!
من شاگرد کلاس یازدهم آکادمی هنرهای فی تیان هستم. طی سال گذشته، محنتها و سختیهای بسیاری را تجربه کردم. چیزی که بیشتر از همه مرا تکان داد، ضرورت نجات مردم بود. دقیقاً همانطور که استاد بیان کردند:
«در محیط طاقتفرسایی شبیه این، ارادهتان را تعدیل و آبدیده میکنید، شینشینگتان را رشد میدهید و اینجا، با انواع و اقسام افکار بد از سوی مردم عادی که شما را طعمۀ خود قرار میدهند، از عهدۀ آن برمیآیید که از آن بیاعتنا بیرون بیایید.» (جوآن فالون)
درک کردم که تزکیه دربارۀ تحمل پیوستۀ سختیها، آبدیده کردن ارادهمان و از بین بردن وابستگیها است. گاهی اوقات غلبه بر محنتها بسیار دشوار است، اما اگر در لحظات حیاتی، بتوانم به استاد و دافا فکر کنم و به استاد و فا اعتماد داشته باشم، قادر خواهم بود بر آن سختیها غلبه کنم. اغلب میتوانم نیکخواهی استاد نسبت به مریدان دافا را احساس کنم. ایشان حتی در مسائل بسیار جزئی ما را یاری میدهند. واقعاً مثل چیزی است که استاد بیان کردهاند:
«استاد و شاگرد به احساسات توجهی نمیکنند
مرحمت بودا زمین و آسمان را دگرگون میکند
[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد
استاد نیروی آسمانی را برمیگرداند»
(«پیوند استاد و مرید» از هنگ یین ۲)
تزکیه موضوعی جدی است
سال گذشته متوجه شدم که تزکیه موضوعی بسیار جدی است. حتی زمانهایی که خیلی مشغول هستیم، نمیتوانیم در تزکیهمان سست شویم. استاد بیان کردند:
«تزکیه سنگ زیربنای آنچه انجام میدهیم است، و نجات مردم مسئولیت ما است. هر دوی اینها باید بهخوبی انجام شوند.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای ۲۰۱۵ نیویورک)
سال گذشته، در یک بازۀ زمانی، با انجام اجراها سرمان خیلی شلوغ بود و روز و شب خیلی سخت کار میکردیم. در تزکیهام شل شدم. یک هفته پیش از شروع یک مسابقه رقص، با همکلاسیام حرکات هوایی را در سالنی بسیار سرد تمرین میکردیم. از سرما دندانهایم را بههم میفشردم و خودم را مجبور به تمرین میکردم. در یکی از حرکات، هنگام فرود، زانویم پیچ خورد. روز بعد، زانویم کاملاً ورم کرد و نمیتوانستم راه بروم.
اتفاق چنین چیزی دقیقاً پیشاز اجرا، مطمئناً مداخلۀ اهریمنی بود. بهدرون نگاه کردم و دریافتم که وابستگی تمایل نداشتن به شنیدن انتقاد دیگران را داشتم و این، فکر بسیار بدی بود. همچنین وابستگیهای بسیار دیگری داشتم که بهوسیله افکار بشری ایجاد میشدند. متوجه شدم که نیاز دارم استانداردهای بالایی برای خود قائل باشم و نباید هر کاری که دوست دارم را انجام دهم.
از طریق این رویداد، آگاه شدم که باید فعالانه وابستگیهایم را تزکیه کنم و نه اینکه منتظر وقوع مشکلات باشم و پس از آن منفعلانه تزکیه کنم؛ تنها از این راه میتوانم بهسرعت خودم را ارتقاء دهم.
از طریق مطالعه فا و انجام تمرینات، بعداز دو هفته توانستم به کلاس رقص برگردم. این همچنین، قدرت دافا را نشان داد. مقالهای در مینگهویی درباره تمرینکنندۀ مسنی خواندم که زانویش پیچ خورده بود، اما با افکار درست، آزار و شکنجه را رد کرده بود و طی مدت ده دقیقه، زانویش کاملاً خوب شده بود. در مقایسه با آن تمرینکننده، هنوز فاصله زیادی با استاندارد داشتم.
فوریت نجات مردم
واقعاً احساس میکنم که نجات مردم امری بسیار فوری است. استاد بیان کردند:
«هدف از تزکیهتان، نجات موجودات است، و این منتها و سرانجام عهد و پیمانهای شما است، پس چگونه میتوانید آن را انجام ندهید؟» (آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۵ کرانۀ غربی)
وقتی برای روشنگری حقیقت به محله چینیها رفتم، احساس کردم شبیه راهبی هستم که در دنیای بشری پرسه میزند. ابتدا باید وابستگی به حفظ وجهه و آبرویم را رها میکردم و توسط رفتار مردم عادی بهراحتی تحت تأثیر قرار نمیگرفتم. هنگام نجات مردم، باید افکار درست قویمان را حفظ کنیم، درباره آنچه انجام میدهیم روشن باشیم و بسیار محکم و استوار باشیم.
یک بار که چند نفر از کنارم میگذشتند، افکار منفی زیادی داشتم. همین که متوجه آن شدم، بلافاصله آن افکار را از بین بردم و احساس خیلی بدی داشتم. چرا هنوز افکار منفی زیادی دارم؟ پسازاینکه متوجه مشکلم شدم، آقای مسنی با ظاهری مهربان، از من مطالب روشنگری حقیقت خواست. در هنگام نجات مردم، باید واقعاً ذهنی خالص را نگاه داریم. تنها آن زمان، انرژی که ساطع میکنیم پاک و خالص است.
اخیراً درک دیگری داشتهام که درباره این بود که چگونه تمرینکنندگان جوان میتوانند مردم را نجات دهند. بسیاری از تمرینکنندگان جوان توجه زیادی به روشنگری حقیقت نمیکنند. فکر میکنم باید بهیاد داشته باشیم که استاد و دافا مورد تهمت و افترا قرار گرفتهاند و مریدان دافای بسیاری آزار و شکنجه میشوند؛ باید واقعاً با تمام تلاشمان به روشنگری حقیقت بپردازیم. ازاینرو به بعضی از پروژهها ملحق شدم.
گمان میکنم سختترین کار، روشنگری حقیقت بهصورت رودررو است، اما درعینحال آن منجر به بهترین نتایج میشود. وقتی جوانتر بودم، به همراه خانوادهام مطالب را در مکانهای توریستی توزیع میکردم، اما نمیدانستم چگونه با مردم صحبت کنم.
چند سال پیش سعی کردم از طریق تماسهای تلفنی با چین، حقیقت را روشن کنم. درآغاز بسیار عصبی بودم و میترسیدم. ولی پس از اینکه افکار درستم قوی شد و از متن نوشتهشدۀ تمرینکنندگان دیگر استفاده کردم، توانستم به چند نفر کمک کنم تا از سه سازمان حرب کمونیست چین خارج شوند. اما فهمیدم درباره بسیاری از چیزهای مرتبط با چین، اطلاعات زیادی ندارم و وقتی سعی میکردم حقیقت را برای مردم روشن کنم، اغلب حرفم را نمیپذیرفتند. احساس میکردم که اصلاً مؤثر و کارآمد نیستم. به همین دلیل فکر کردم این پروژه برایم مناسب نیست.
اوایل امسال، به پروژه «دوچرخهسواری برای آزادی» ملحق شدم که از تمرینکنندگان جوان تشکیل میشد. تمرینکنندگان جوان از طریق دوچرخهسواری از غرب به شرق کشور، آگاهی مردم را درباره آزار و شکنجه افزایش میدهند و کمک بهنجات کودکانی میکنند که بهدلیل آزار و شکنجه یتیم شدند. سال قبل ۳۰ تمرینکننده جوان به این تور دوچرخه سواری پیوستند. کنفرانسهای مطبوعاتی آنها نظر موجودات ذیشعور زیادی را بهخود جلب کرد و نتایج عظیمی در نجات مردم داشت.
بهخاطر این پروژه روشنگری حقیقت برای تمرینکنندگان جوان که مورد قبول مردم واقع شده است، از استاد سپاسگزارم. دوچرخهسواری برای آزادی برایم یک محیط تزکیه فراهم کرده است که میتوانم همراه با همتمرینکنندگان جوان رشد کنم. بعضی از تمرینکنندگان جوان قادرند سه ساعت در روز فا را مطالعه کنند و دهها موجود ذیشعور را نجات دهند؛ این، اختلاف بین سطح تزکیه من و آنها را نشان میداد.
برنامههای هرروز در مدرسه بسیار دشوار است—تمرین رقص، کلاسهای دانشگاه، پروژههای روشنگری حقیقت، مطالعه فا و انجام تمرینات—نمیتوانم در هیچکدام از آنها سست شوم. بااینکه از زمان حضورم در این پروژه مدت زیادی سپری میشود، هنوز به اندازه کافی قلبم را بر آن نگذاشتهام و گاهی آن را مانند یک وظیفه انجام میدهم.
تنها این بار که برای شرکت در کنفرانس فا به نیویورک رفتم، متوجه فوریت نجات مردم شدم و در پرواز بازگشت تصمیم گرفتم مردم را در فرودگاه نجات دهم. ابتدا فا را مطالعه کردم. تابلویی در سالن انتظار فرودگاه دیدم که روی آن به انگلیسی نوشته بود: «شما نمیتوانید توقف کنید، تنها میتوانید به جلو بروید.» احساس کردم این استاد هستند که مرا تشویق میکنند. مرد مسنی را دیدم که کنار پنجره ایستاده بود و لباس بسیار سادهای پوشیده بود. همان موقع به یاد کلمات استاد افتادم:
«میتوانم به شما بگویم که برخی از خدایان در سطوح بینهایت بالا کوچکتر از سر یک سوزن هستند، اما بیاندازه توانا هستند! در یک لحظه میتوانند خودشان را به خدایانی عظیم تبدیل کنند.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان فرانسیسکو ۲۰۱۴)
هنگام نجات مردم نباید بین آنها فرق بگذاریم، بنابراین پیش رفتم و درباره دوچرخهسواری برای آزادی به او گفتم. میتوانستم ظرف مدت پنج دقیقه، تمام آن را توضیح دهم، ولی صحبتم با وی بیش از یک ساعت بهطول انجامید. او گفت که یک سرمایهگذار است و به دیگران در توسعه پروژههایشان کمک میکند.
در آخر، با من عکسی گرفت و گفت: «بهعنوان جوانی ۱۷ ساله، فرد شجاعی هستی که پیش آمدی و با من صحبت کردی. مطمئناً در آرمانهایت موفق خواهی شد!» شماره تماسمان را ردوبدل کردیم تا او بتواند با پروژه دوچرخهسواری برای آزادی بیشتر آشنا شود.
با شناختی که از خصوصیاتم دارم، معمولاً بیمقدمه وارد مکالمه با یک غریبه نمیشدم، اما بهمنظور نجات موجودات ذیشعور، توانستم رودررو روشنگری حقیقت کنم. به وابستگی ترسم غلبه کردم و استاد همه چیز را نظم و ترتیب دادند. سپاسگزارم استاد!
به یاد دارم که استاد در «آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶» بیان کردند:
«...شما امید بشریت هستید! امید موجودات کیهان! و امید استاد هستید!»
وقتی این را شنیدم، بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. میدانم که تنها راهی که دارم این است که تمام تلاشم را بکنم تا کوشا باشم. امیدوارم ازاینپس بتوانیم دافا و نجات مردم را بهعنوان مهمترین چیز درنظر بگیریم و بهترین سعیمان را برای رها شدن از خود بکنیم. درحالیکه همکلاسیهایم مشتاقانه برای کالج اقدام میکنند، اکثر اوقات نگران آیندهام نیستم، زیرا استاد همه چیز را نظم و ترتیب دادهاند. مهم نیست چه انجام میدهم یا کجا میروم، اگر بتوانم به استاد کمک کنم فا را اصلاح کنند، بسیار خوشحال خواهم بود.
سپاسگزارم، استاد! سپاسگزارم، همتمرینکنندگان!
(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه تزکیه فالون دافای سان فرانسیسکو برای تمرینکنندگان جوان ۲۰۱۶)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.