(Minghui.org) همانطور که تمرینکنندگان فالون گونگ (فالون دافا) بیش از ۱۷ سال است که برای افزایش سطح آگاهی مردم دربارۀ آزار و شکنجه در چین تلاش میکنند، افرادی از تمام اقشار جامعه این روش معنوی را درک کردهاند و با دوستان و افراد خانوادهشان درباره آن گفتگو میکنند.
بسیاری از آنها نهتنها از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای وابسته به آن خارج شدهاند، بلکه از تلاش تمرینکنندگان برای تعقیب قانونی رهبر سابق چین، جیانگ زمین و محاکمهاش در پیشگاه عدالت نیز حمایت کردهاند.
برخی از کارکنان اجرای قانون نیز مشارکتشان را در آزار و شکنجه کاهش دادهاند یا کاملاً قطع کردهاند.
چند ماجرای کوتاه را که تمرینکنندگان فالون گونگ در مکالمات خود با مردم مطرح کردند، در زیر بازگو میکنیم.
مشارکت کارکنان فاضلاب شهری برای تعقیب قانونی جیانگ زمین
یک روز صبح، وقتی در مسیرم از کنار رودخانه عبور میکردم، دوچرخه برقیام در جاده شنی گیر کرد. سه کارگر در آن نزدیکی مشغول تعمیر خطوط فاضلاب بودند. یکی از آنها که حدوداً شصت ساله بود برای کمک بهطرفم آمد.
به او گفتم: «برای کمکتان بسیار متشکرم! در عوض، اجازه دهید درباره مطلبی صحبت کنم که زندگیتان را تحت تأثیر قرار میدهد.»
او پاسخ داد: «در تمام زندگیام، وقتی دیگران به دردسر افتادهاند، همیشه به آنها کمک کردهام!»
پاسخ دادم: «اگر چنین است، تو حق داری آنچه را که میخواهم دربارهاش صحبت کنم، بدانی. آیا تو چیزی درباره عبارات "حقیقت- نیکخواهی- بردباری خوب است" و "فالون دافا خوب است" شنیدهای؟»
او سرش را به علامت نفی تکان داد.
ادامه دادم: «"حقیقت" بهمعنای آن است که هنگام بیان کلمات باید صداقت داشته باشی، "نیکخواهی" بهمعنای داشتن رفتاری خوب با همه است، "بردباری" بهمعنای این است که وقتی دیگران با تو بهطور بدی رفتار میکنند، تو باید آنها را تحمل کنی. هرکسی که این عبارات را تکرار کند، برکت نصیبش خواهد شد.»
برایش چند نمونه از افرادی را مثال زدم که در منطقه ما با تکرار این عبارات شگفتیآفرین برکت نصیبشان شده است، برخی بیماریهایشان بهطور معجزهآسایی ناپدید شده است، درحالیکه، سایرین ثروتهای غیرمنتظره بهدست آوردهاند.
پس از آن، به او گفتم که مردم در بیش از ۱۰۰ کشور و منطقه در جهان، فالون گونگ را تمرین میکنند و چطور فقط دولت چین اجازه انجام این تمرین را نمیدهد. همچنین به او گفتم که چه تعداد تمرینکننده فالون گونگ و افراد خانوادهشان شکایات کیفری علیه جیانگ زمین ثبت کردهاند. او رهبر پیشین حزب کمونیست چین است که کمپین آزار و شکنجه را آغاز کرد.
وقتی این مرد صحبتهایم را شنید، گفت: «اگر تو برای تنظیم شکایت کیفری علیه این مرد به پول احتیاج داری، من چند بسته کمتر سیگار میکشم و پولش را به تو میدهم. آن مرد کارهای بسیار بدی انجام داده است!»
از او تشکر کردم و گفتم، لازم نیست هیچ پولی به من بدهی. در ادامه درباره خروج از ح.ک.چ و سازمانهای وابسته به آن گفتم و او و همکارانش موافقت کردند که از حزب خارج شوند.
تعدادی مطالب اطلاع رسانی نیز به آنها دادم.
آنها برگههای روشنگری حقیقت راپذیرفته و گفتند: «ما با دوستان و خانوادهمان درباره آن صحبت خواهیم کرد و آینده خوبی نیز به آنها خواهیم داد!»
دبیر حزب: چه کسی میخواهد با حزب همراهی کند؟
یکی از دبیران ح.ک.چ در محل کارم از نام مستعار برای خروج از حزب استفاده کرد. او گفت که حزب از درون فاسد شده است و پاسخ داد: «چه کسی میخواهد با آنها همراهی کند؟»
او همچنین گفت آن به "حزب جیب" تبدیل شده است.
وقتی از او پرسیدم که "حزب جیب" به چه معنایی است، توضیح داد: «مقامات ارشد به هر عضو حزب یک سنجاق میدهند تا به یقه کتشان بزنند. اما هیچکسی این کار را نمیکند. درعوض، همه آن را داخل جیبشان میگذارند.»
مأمور پلیس: «آنها مجازات میشوند درحالیکه برکت نصیبم میشود!»
مشغول توضیح مطالب مربوط به فالون گونگ برای مردی بودم که معلوم شد او یک مأمور پلیس است.
او به من گفت که اگر آنها تمرینکننده فالون گونگی که مطالب اطلاعرسانی را توزیع میکند، پیدا یا بازداشت کنند، مافوقشان به آنها پاداش زیادی میدهد (شامل ۵۰۰۰ یوآن پول نقد). او همچنین گفت بهخاطر این مزایا، بسیاری از همکارانش بیشتر تلاششان این است که درکمین تمرینکنندگان باشند.
این مرد به من گفت که همکارانش تمرینکنندهای را روز قبل بازداشت کردند، اما بعد از آن او را آزاد کردند، زیرا او حقایق را بسیار خوب توضیح میداد. در همان روز، تمرینکننده دیگری نیز بازداشت شد و هنوز در بازداشت بسر میبرد.
او گفت که مانند همکارانش به دنبال بازداشت تمرینکنندگان نیست. او از قبل میدانست که فالون گونگ خوب است، زیرا خالههایش آن را تمرین میکردند و بیماریهایشان درمان شده بود. درعوض گفت که میخواهد با تمرینکنندگان رفتار خوبی داشته باشد.
طبق گفتههایش، چند روز قبل، سه تن از همکارانش برای تفریح بیرون رفتند از او نیز دعوت کردند که همراهشان برود، اما او نمیتوانست با آنها برود. بعداً دریافت که ماشین آنها واژگون شد و آنها درگذشتند.
او گفت: «آنها مجازات شدند، درحالی که من برکت نصیبم شد.»
رئیس اداره پلیس: «تمرینکنندگان فالون گونگ افراد خوبی هستند»
در فروشگاهی درحال صحبت با مردم درباره فالون گونگ بودم که کسی گزارش مرا به پلیس داد و بازداشت شدم.
در اداره پلیس، رئیس پلیس پرسید: «چه اشکالی پیش آمده؟»
مأموران لباس شخصی که مرا بازداشت کرده بودند گفتند: «او فالون گونگ را تمرین میکند و در فروشگاه با مردم درباره خوبیهای فالون گونگ صحبت میکند.»
وقتی رئیس این مطلب را شنید، گفت: «آنهایی که فالون گونگ را تمرین میکنند از "حقیقت- نیکخواهی- بردباری" پیروی میکنند و افراد خوبی هستند.»
رئیس بهطرفم برگشت و گفت: «میتوانی بروی.»
مأمورِ پیش از محاکمه: «در روز داوری در اینجا، تو باید برایم شهادت بدهی!»
من بازداشت شدم و طولی نکشید که بازداشتم تأیید شد. قبل از اینکه پروندهام به دادستانی ارجاع شود، مأمور ِپیش از محاکمه خواست که مرا ملاقات کند.
هنگام ملاقات، مأمور به من گفت: «این پرونده به دادستانی فرستاده خواهد شد. این آخرین باری است که یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد.»
او ادامه داد: «خانواده تو به رؤسایمان نامه نوشته و از ما ابراز نارضایتی کردهاند. بههرحال، قبلاً به همه پروندههای فالون گونگ در این منطقه من رسیدگی کردهام.»
پاسخ دادم: «اگر چنین است، شما باید کارمای بسیاری داشته باشید.»
مأمور پلیس پاسخ داد: «رفتارم نسبت به تمرینکنندگان فالون گونگ تغییر کرده است. آیا فکر نمیکنی که خیلی خوب با تو رفتار میکنم؟»
گفتم: «باید از سه سازمان خارج شوی. دوربینهای مدار بسته در اطرافمان است. اگر موافقی که خارج شوی سرت را تکان بده .»
مأمور سرش را تکان داد و گفت: «در روز داوری در اینجا، تو باید شهادت بدهی!»
فروشنده هندوانه تشویقم کرد که باور داشته باشم " فالون دافا خوب است"
روز یکشنبه بود. بعدازظهر بیرون رفتم و مردی را دیدم که حدوداً چهل ساله بود و هندوانه میفروخت.
بهطرفش رفتم و قیمت آن را پرسیدم. پاسخ داد: «یک یوآن.»
متعجب شدم از او پرسیدم که آیا قیمتها افزایش یافتهاند.
او گفت: «آیا اخبار را نشنیدهای؟ دوبار در منطقهام تگرگ آمد و هندوانهها ازبین رفتند.»
پرسیدم: «پس چرا هنوز هندوانه برای فروش داری؟»
جوابش ساده بود: «آنها را پرورش دادم.»
خیره به او نگاه کردم، پرسیدم: «چرا هندوانههای تو ازبین نرفتند؟»
«بگذار ماجرا را برایت تعریف کنم.»
او گفت که سالهای بسیاری است که در منطقه آنها دانههای تگرگ بسیار بزرگی مانند این (منظورش به اندازۀ آن هندوانه بود) میبارد. وقتی بارش تگرگ قطع شد، متوجه شد که تگرگی داخل زمین او نریخته است. این موضوع در منطقه او خبرساز شد.
برخی نزد او رفتند و پرسیدند: «چه کارخوبی انجام دادهای؟ چرا تگرگ هندوانههای تو را له نکرده؟ این بسیار شگفتانگیز است!»
چند روز بعد، دوباره تگرگ بارید و باز هیچ تگرگی در زمینش نیفتاد. همه شگفتزده شده بودند.
او به روستائیان گفت به این دلیل است که باور دارد فالون دافا خوب است. گرچه او دافا را تمرین نمیکند، اما مطالب بسیاری درباره فالون دافا در خانهاش وجود دارد و تمام افراد خانوادهاش آنها را خواندهاند.
تعدادی از خانمهای مسن که فالون دافا را تمرین میکنند، اغلب این مطالب را به خانهاش میآورند. او باور دارد که آنها افراد خوبی هستند و آنچه را که میگویند حقیقت است.
او در گذشته عضو حزب کمونیست بود، اما از حزب خارج شده است. خانوادهاش نیز از سازمانهای وابسته به آن خارج شدهاند.
او گفت: «این افراد میگویند که باور داشتن به دافا خوب است و برکت نصیبت تو شده است. حالا به من نگاه کن. آیا برکت نصیبم نشده است؟»
از من پرسید: «آیا تو نیز به فالون دافا باور داری؟ آن عظیم است! تو نیز باید از سازمانهای وابسته به حزب خارج شوی!»
گفتم: «من فالون دافا را تمرین میکنم و میخواستم حقایق را برایت روشن کنم. درعوض تو دربارهاش برایم صحبت کردی.»
هردوی ما خندیدیم.
مقالههای مرتبط به زبان چینی:
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.