(ادامه قسمت ۲)

(Minghui.org) درود استاد محترم، درود هم‌تمرین‌کنندگان!

تزکیۀ شین‌شینگم

در فرودگاه، گاهی اوقات با دوستان قدیمی‌ام مواجه می‌شوم. آشنایی ما به قبل از شروع تمرین دافا برمی‌گردد. وقتی لبخند زورکی‌شان را می‌بینم، می‌توانم بگویم که چه فکری می‌کنند. در آن زمان من در نظر آنها، زنی نیرومند، جاه‌طلب و زیرک بودم. شاید آنها فکر می‌کنند، چگونه توانسته‌ام تا حد توزیع فلایرهای فالون گونگ در فرودگاه تنزل پیدا کنم.

مردم عادی نمی‌توانند درک کنند که چرا خودمان را تزکیه می‌کنیم یا هدف نهایی‌مان از آن چیست. انتظار ندارم که دوستان سابقم آن را درک کنند. فقط به لبخندشان با لبخندی پاسخ می‌دهم و به توزیع روزنامه‌ها ادامه می‌دهم. می‌دانم که این فرصت خوبی برای من است تا وابستگی‌ام را به شهرت و نفع شخصی رها کنم.

گاهی اوقات، وقتی برای صرف ناهار یا شام با دوستانم بیرون می‌روم، متوجه می‌شوم که آنها برای ثروت‌شان و توانایی به‌دست آوردن پول، همچنین برای کیف‌های دستی، لباس، عینک، جواهر و گذراندن تعطیلات‌شان خودنمایی می‌کنند. آنها به‌طور چشمگیری ژست می‌گیرند و با هیجان صحبت می‌کنند. به آرامی به صحبت‌های‌شان گوش می‌کنم بدون اینکه اجازه دهم قلبم تحت‌تأثیرشان قرار گیرد. من در گذشته، یک بار مانند آنها در توهم زندگی کردم، به‌دنبال پول و شهرت بودم. من نیز در آن موقع کارما جمع کردم و بدون تقوای واقعی ماندم.

وقتی در فرودگاه هستم، کارت مربوط به کسب و کارم را همراهم نمی‌برم. هنگامی‌که برخی از افراد می‌شنوند که در بنگاه املاک و مستغلات کار می‌کنم، و آنها به‌دنبال خرید خانه‌ هستند، از من کارتم را می‌خواهند. برایشان توضیح می‌دهم کاری را که در فرودگاه انجام می‌دهم کاری داوطلبانه است و به‌دنبال کسب و کار مربوط به املاک نیستم. این به من کمک می‌کند که وابستگی به نفع شخصی را رها کنم.

زمانی کوتاه پس از کسب فا، در ترویج شن‌یون شرکت کردم. برای فروش بلیط، مرا به غرفه‌ای در یک مرکز خرید فرستادند. در ابتدا، حقیقتاً به تعداد بلیط‌هایی که می‌فروختم، وابسته بودم و قلبم تحت‌تأثیر تعداد بلیط‌های فروخته شده بود. هرچه تعداد بیشتری می‌فروختم، احساس می‌کردم بیشتر ازخودم راضی می‌شوم؛ فکر می‌کردم که این کار را بسیار خوب انجام می‌دهم. وقتی تعداد کمتری بلیط می‌فروختم، احساس شرم و ناراحتی می‌کردم. پس از مطالعه فا، دریافتم که آن وابستگی به خودنمایی، شوق و اشتیاق بیش از حد و حسادت عمیقاً پنهان نسبت به تمرین‌کنندگانی است که بلیط بیشتری می‌فروشند. به‌تدریج این وابستگی‌ها را رها کردم؛ مهم نبود که چه تعداد بلیط می‌فروشم، لازم بود که ذهنی آرام داشته باشم.

استاد در جوآن فالون بیان کردند:

«هریک از شما که ذهن‌تان را برای تزکیه مصمم کرده‌اید، قادر خواهید بود چیزها را تحمل کنید و وقتی آسایش شخصی‌تان به خطر می‌افتد قادر خواهید بود وابستگی‌هایتان را رها کنید و قادر خواهید بود آن چیزها را سبک بگیرید. تا زمانی که شخص بتواند این کار را انجام دهد، دشوار نخواهد بود. افرادی که می‌گویند سخت است، کسانی هستند که نمی‌توانند این چیزها را رها کنند.»

پسرم پنج ساله است. معتقدم که استاد طوری نظم و ترتیب داده‌اند که کمکم کند تا تمایلم را به بی‌حوصلگی، تندخویی و رفتار غیردوستانه رها کنم. حالا، هرموقع که احساس می‌کنم از کارهای پسرم عصبانی می‌شوم، اکثر اوقات به‌خاطر می‌آورم که یک تمرین‌کننده هستم و لازم است مراقب شین‌شینگم باشم.

خودم را آرام می‌کنم و آنگاه با صبوری و به‌آرامی چیزها را برایش توضیح می‌دهم. گاهی اوقات، دیگر تحملم تمام می‌شود. یک بار، وقتی این اتفاق رخ داد، او گفت: «مامان، اگر خیلی عصبانی شوی، نمی‌توانی به بهشت فالون بروی.»

این جواب مرا به حیرت انداخت. آن موردی بود که استاد از طریق پسرم به من یادآوری می‌کردند. برای اینکه پسرم را خوب تعلیم دهم، باید نقش یک الگوی خوب را برایش ایفاء کنم و با استفاده از حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خودم را هدایت کنم.

به‌تدریج صبور، آرام و خونسردتر شدم. وقتی پسرم رفتار بدی داشت، با لحنی بسیار جدی با او صحبت می‌کردم. اکنون، گاهی اوقات پسرم را به فرودگاه می‌آورم تا در روشنگری حقیقت کمکم کند. او درحمل ساکم که پر از مطالب روشنگری است کمک می‌کند.

وقتی اختلافات به‌طور ناگهانی پدیدار می‌شوند، می‌دانم که فرصتی برای رشد خودم است. روزی، پسرم برای بازی به منزل دوستی رفت. وقتی زمان بازگشت به خانه شد، او گریه و پرخاشگری ‌کرد و مرا ‌زد. من نیز برسرش فریاد کشیدم.

پس از اینکه سوار ماشین شدیم، به او گفتم که رفتارش بسیار بد بوده است و وقتی به خانه برسیم، اجازه ندارد با اسباب‌بازی‌هایش بازی کند.

او گفت: «تو هم سر من داد کشیدی!» به درونم نگاه کردم. درست می‌گفت: بدون توجه به آنچه که رخ داده بود، نباید صدایم را بلند می‌کردم. به‌عنوان یک تمرین‌کننده، باید صبور باشم و تمام اوقات قلبی نیک‌خواه داشته باشم. وقتی به خانه رسیدیم، غذایی برایش آماده کردم. پس از صرف غذا، او دیگر برای بازی با اسباب‌بازی‌هایش گریه نکرد، شروع به انجام تکالیفش کرد. دریافتم که حالت تزکیۀ‌مان بر محیط اطراف‌مان نیز تأثیر می‌گذارد؛ وقتی به درون نگاه می‌کنیم، چیزها به‌طور واقعی تغییر می‌کنند.

من و پدرش از یکدیگر جدا شده‌ایم، اما نگهداری فرزندمان را مشترکاً برعهده گرفتیم. هر دو روز یک بار، بین ما جابجا می‌شود. وقتی با من زندگی می‌کند، از موبایلم استفاده می‌کند. در اواخر سال گذشته، شروع به یادگیری حروف چینی کرد و توانست برخی از عبارات ساده را تایپ کند: «دلم برایت تنگ شده»، «دوستت دارم» نام‌مان و غیره. وقتی برای پدرش پیام می‌فرستاد، پیام را که می‌دیدم، به پدرش حسادت می‌کردم، ناامید و عصبانی می‌شدم، زیرا احساس می‌کردم که او پدرش را بیشتر از من دوست دارد. پسرم درک نمی‌کرد که چرا تا این حد ناراحت می‌شدم. پس از اینکه به درون نگاه کردم، سریعاً متوجه شدم که مشکل از خودخواهی و حسادت خودم است.

واقعاً احساس شرمندگی می‌کنم. به‌عنوان یک مادر، توجهی به احساسات و نیازهای پسرم نداشتم. این امری طبیعی است که از طرف پدرش انتظار محبت داشته باشد. او به پدر و مادر هردو نیاز دارد. اگر من حقیقتاً به سعادت او توجه داشته باشم، در محیطی متعادل از محبت پدر و مادر او را پرورش می‌دهم. از آن به بعد، هرگز به رابطه پسرم با پدرش، حسادت نکردم. هر موقع که آنها را با هم می‌بینم، صمیمانه خوشحال می‌شوم.

هنگامی‌که از همسرم جدا شدم، عمیقاً از نظر روحی آسیب دیدم و از او متنفر شدم. پس از اینکه تمرین دافا را آغاز کردم، با مطالعه و تفکر مستمر، دریافتم که رابطه تقدیری میان افراد وجود دارد. به‌تدریج کینه‌ام به همسر سابقم ازبین رفت، اما هنوز باید بدهی‌هایم را به او می‌پرداختم.

پس از طلاق، دریافتم که او عمداً مقدار زیادی از مالیات براملاک را نپرداخته تا مرا مجبور کند که آن را بپردازم. می‌خواستم به‌همین دلیل با او بحث کنم، اما آموزه‌های استاد را در جوآن فالون به‌خاطر آوردم:

«... ، ما تزکیه‌کنندگان همیشه می‌گذاریم چیزها به‌طور طبیعی اتفاق بیفتند. اگر چیزی مال شما باشد، آن‌را از دست نخواهید داد. اگر چیزی مال شما نباشد، حتی اگر برایش مبارزه هم کنید آن‌را به‌دست نخواهید آورد..»

هزاران دلار از بدهی‌اش را با کارت اعتباری‌ام پرداخت کردم. طولی نکشید پس از آن، از من به دادگاه شکایت کرد، ادعا می‌کرد که مبلغ بیشتری به او بدهکارم. قبل از تاریخ تشکیل دادگاه، او را ملاقات کردم و پرسیدم که چه مقدار به او بدهکارم. او مبلغی را گفت و برایش یک چک نوشتم.

به او گفتم که وکیلم گفته است که چیزی به او بدهکار نیستم. صورت‌حساب‌هایی را که مدعی است به او بدهکارم، در واقع برعهده خود اوست. او گفت که این موضوع را می‌داند، اما باز هم چک مرا گرفت. با او بحث نکردم. او در واقع فرد کاملاً موفقی بود و وضعیت مالی خوبی داشت.

پس از طلاق، از نظر مالی در مضیقه بودم، برایم مشکل بود که بتوانم استاندارد یک زندگی عادی را حفظ کنم، چه برسد که فرزندی را هم بزرگ کنم.

به خودم یادآوری کردم که یک تمرین‌کننده هستم و این اصل را پذیرفته‌ام: «بدون از دست دادن، چیزی به‌دست نمی‌آید.» لازم است روابطم را با غیرتمرین‌کنندگان به درستی تنظیم کنم و بدهی‌هایم را بپردازم.

در قلبم از همسر سابقم تشکر کردم، زیرا کمکم کرد که وابستگی به پول را رها کنم. درحالی‌که شین‌شینگم را رشد می‌دادم، رنجشم را نیز نسبت به او رها کردم. رفتارم با او بیشتر صلح‌آمیز و نیک‌خواهانه بود. اکنون به‌وضوح احساس می‌کردم که رفتارش نسبت به من نیز بهتر شده است.

در روند تزکیه، کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذی‌شعور، به این درک رسیدم که وابستگی‌های بشری‌ام را رها کنم، سطحم را رشد دهم، در مسیرم گام بردارم و استاد را دنبال کنم تا به خود واقعی اولیه‌ام بازگردم که این دلیل واقعی آمدن تمرین‌کنندگان به این دنیا است.

وقتی ما با انجام سه کار الزامات استاد را حقیقتاً برآورده می‌کنیم، استاد نیز به ما کمک می‌کنند. استاد در جوآن فالون بیان کردند:

«تزکیه به تلاش خود شخص بستگی دارد، درحالی‌که گونگ به استاد شخص مربوط است.»

وقتی با اختلافات روبه‌رو می‌شویم، وابستگی‌های بشری‌مان طبیعتاً به سطح می‌آیند. ذهنیت خودنمایی، حسادت، خشم، وابستگی به شهرت و منافع شخصی، پیش‌داوری، رقابت‌جویی، غرور، شوق و اشتیاق بیش از حد، لجاجت، تمایلِ حمله به چیزها، بی‌حوصلگی و وابستگی به زمان، همه وابستگی‌هایی هستند که باید رها کنیم.

در رأس همه، انواع محدودیت‌ها در بدن‌ فیزیکی‌مان ظاهر می‌شوند، مانند بیزاری از سرما، گرما، درد و خستگی. تمام اینها باید سبک گرفته شوند و نباید به آنها وابسته باشیم.

به‌عنوان یک مرید دافا، واقعاً از رحمت استاد سپاسگزارم. مصمم هستم که وابستگی‌های بشری‌ام را رها کنم و در این جاده باریک تزکیه قدم بردارم. می‌خواهم آموزه‌های فا را دنبال و افکار درستم را قوی کنم، برای نجات تعداد بیشتری از موجودات ذی‌شعور عجله ‌کنم و برای کمک به استاد در اصلاح فا حداکثر سعی‌ام را انجام دهم.

متشکرم، استاد، متشکرم، هم‌تمرین‌کنندگان.

(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافای سان فرانسیسکو 2016)