(Minghui.org) در ماه آوریل 2001 زندانبانان در اردوگاه کار اجباری که در آن محبوس بودم، آزار و شکنجه وتبدیل تمرینکنندگان فالون دافا را اغاز کردند. دروناً، مبارزهای با خودم داشتم که آیا باید سه اظهاریه کذایی را بنویسم و باورهایم به فالون دافا را انکار کنم.
پس از اینکه آرام شدم، بهخاطر آوردم که معلم همیشه به ما آموزش دادهاند که برای تقوا ارزش قائل شویم و مهربان باشیم. اما، حزب کمونیست چین با بیان این مطلب که معلم مشغول جمع کردن پول و دارایی از ما بودند، به معلم تهمت میزد. نه من، نه شخص دیگری که میشناسم هرگز شاهد چنین چیزی نبوده است. از هیچ کسی خواسته نشده که یک سکه هم به ایشان بدهد. در انتها، تصمیم خود را گرفتم: هرگز دافا را ترک نمیکنم یا علیه آن نخواهم بود.
پس از رسیدن به این فکر، وابستگیهایی که ناگهان باعث آشفتگیام شدند ازبین رفت. آرام شدم. طولی نکشید، این عبارت از فا به ذهنم خطور کرد، استاد بیان کردند:
«در سالهاي بيشماری كه ميآيد، ذرهاي انحراف نميتواند وجود داشته باشد. حفاظت دافا با رفتارتان براي هميشه مسئوليت مريدان دافا است، زيرا دافا متعلق به تمام موجودات عالم است و اين شامل شما هم ميشود.» («ثبات فا» از نکات اصلی برایپیشرفت بیشتر)
این نیروی کمکی موضعم را تقویت و تصحیح کرد. آنگاه عبارت دیگری از فا به ذهنم خطور کرد، استاد بیان کردند:
«پس، بهعنوان يک تزکيهکننده، بهجاي موعظه کردن و آرمانگرايي بايد از تمام شرايط ممکن براي انتشار دافا و معتبرسازي آن بهعنوان يک دانش درست و صحيح استفاده کنيد- اين وظيفه هر تزکيهکننده است.» («اعتبار» از نکات اصلی برای پیشرفتبیشتر)
معلم خردم را باز کردند و بدین ترتیب دریافتم که وظیفهام اعتباربخشی به دافا است. مصمم شدم با نگهبانی که سعی میکند مرا تبدیل کند، صحبت کنم.
این نگهبان یک مربی سیاسی بود. او گفت تا زمانیکه «سه اظهاریه» را بنویسم، آنها به من اجازه میدهند به خانه بروم. درباره این گفته معلم فکر کردم، استاد بیان کردند:
«از حالا به بعد هر آنچه كه انجام ميدهيد، اول بايد ديگران را در نظر بگيريد تا اينكه روشبيني درستِ ازخودگذشتگي و نوعدوستي را كسب كنيد. بنابراين از حالا به بعد هر آنچه كه انجام ميدهيد يا هر آنچه كه ميگوييد، بايد ديگران- يا حتي نسلهاي آينده- را همراه با ثبات هميشگي دافا در نظر بگيريد.» («کوتاهی نداشتن در سرشت بودایی» از نکات اصلی برایپیشرفت بیشتر)
میدانستم چه کار کنم. بهآرامی گفتم: «میتوانم سؤالی از شما بپرسم؟» او سرش را بهعلامت تأیید تکان داد. پرسیدم: «بهعنوان یک مأمور پلیس، چگونه با شخصی که مردم را میکُشد یا آتش میزند رفتار میکنید؟»
او پاسخی نداد، سؤال دیگری پرسیدم: «چگونه با شخصی که به سایرین دستور میدهد مردم را بکُشند یا آتش بزنند، رفتار میکنید؟»
ادامه دادم: «بهنظر شما نوشتن «سه اظهاریه» ساده است، اما برای شخصی که ازطریق تزکیه دافا ارتقاء داده شده، این کار سادهای نیست. وقتی تمرینکنندگان بسیاری با بیماری و مرگ مواجه شده و عذاب میکشیدند، وقتی زندگیشان در آستانه مرگ قرار میگرفت، چارهای نداشتند، نمیتوانستند کاری برای آن انجام دهند. اما ناگهان زندگیشان با دافا طولانی میشد. دیگر «سه اظهاریه» چه مفهومی برایشان دارد؟ آیا به همان معنای ازبین رفتن زندگی و روحشان نیست؟ فالون دافا فای بودا است. آن ریشه و اصل هرچیزی است که شامل خودتان نیز میشود. بهعنوان یک بشر نیز لازم است معیارهای اخلاقی را حفظ کنید.»
پس از آن، دیگر هیچ نگهبانی از من نخواست که چیزی بنویسم، خصوصاً مأموری که مربی سیاسی بود: او وقتی مرا میدید، همیشه به من لبخند میزد و احوالپرسی میکرد.
با بهدست آوردن این تجربه، تغییر کردم. سابقاً فقط در مورد نیازم به تمرین فکر میکردم. در ابتدا، نوشتن نامه را برای انکار دافا رد میکردم، چون صرفاً مربوط به آینده خودم میشد. به تدریج به این درک رسیدم که باید خود را رها کنم و درباره بهترین راه برای نجات سایرین فکر کنم، چگونه الهام بخش مهربانی مردم باشم و چگونه اهمیت زنده بودن در زمان اصلاح فا را به آنها تفهیم کنم. فقط، آنگاه میتوانم به نجات سایرین کمک کنم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روشنگری حقیقت