(Minghui.org) مسئولیت پروژه هماهنگی یکی از مکانهای توریستی خاص در تاینان، تایوان را در روزهای شنبه و یکشنبه بهعهده گرفتم، زیرا احساس میکردم که مدیریت آن آسان خواهد بود. بااینحال، با گذشت زمان، هرچه بیشتر با تمرینکنندگان تماسهای تلفنی برقرار میکردم، بیشتر احساس خستگی و فرسودگی میکردم. فهرست شماره تلفنهای تمرینکنندگانی که به این پروژه ملحق میشدند افزایش مییافت. کارها آنطور که در ظاهر بهنظر میرسید آسان نبودند.
اهمیتی به این واقعیت نداده بودم که واقعاً تمرینکنندگان در مکانهای مختلف تمرین را بهخوبی نمیشناختم. همچنین روزهای آخر هفته و تعطیلات را بیاهمیت در نظر گرفتم؛ چراکه تمرینکنندگان نیاز داشتند کارهای خانه را انجام دهند، به خرید بروند، همراه با خویشاوندان و دوستانشان باشند، نه اینکه فقط به مطالعه فا، کار روی پروژهها و غیره بپردازند. چگونه میتوانستم افراد را فقط با چند تماس تلفنی پیدا کنم؟ برخی اوقات چیزهای غیرمنتظره مانند بیماری بچهها، نیاز والدین سالخورده به مراقبتهای بیشتر یا اضافهکاری در محل پیش میآمد. بعد از مدتی، افراد به من بهعنوان «تیم نجات» مراجعه میکردند؛ زیرا درخصوص ارائه کمک و پشتیبانی در مواقع لزوم مهارت پیدا کرده بودم.
نگاه کردن به درون
بنابراین درخصوص هماهنگی مکان گردشگری دچار خطا میشدم تا اینکه یک روز، تمرینکنندهای به نام شیائو (نام مستعار) در آخرین لحظات به من گفت که نمیتواند برای کمک به پروژه در آن روز به محل برود. از این کار ناراضی بودم اما نمیتوانستم کاری انجام دهم. سپس، بعدها نیز این رفتار از سوی تمرینکننده شیائو، آن هم در آخرین لحظه دوباره اتفاق افتاد. دچار خشم شدم و انواع و اقسام افکار منفی، سرخوردگی، ناراحتی و سرزنش در من بروز کرد. چرا؟ چرا؟ خشمم را روی یکی از تمرینکنندگان خالی کردم که تمرینکنندگان را به مکان گردشگری میبرد.
تمرینکننده مزبور پس از گوش دادن به حرفهایم، عصبانی نشد، بلکه به آرامی پاسخ داد: «شما به انجام کار بسیار وابسته هستید!»
معلم میگویند:
«وقتی کسی به طور غیرمنطقی داد میزند و جیغ میکشد یا دق دل خالی میکند، آن سرشت اهریمنی او است که عمل میکند-- یعنی، جنبه سرشت اهریمنی او دست به کار است. وقتی شخصی بسیار نیکخواه، مهربان و ملایم و مطبوع، دلجو و نرم است، این جنبه خوب او است که درحال عمل کردن میباشد.» (آموزش فا در شهر لس آنجلس)
معلم به ما میگویند:
«وقتی شما در فای درست، تزکیه میکنید و [درحال رسیدن به] روشنبینی راستین هستید، باید سرشت اهریمنیتان را مهار و محدود کنید و آن را از بین ببرید.» (آموزش فا در شهر لس آنجلس)
به تمرینکننده مزبور خیره شدم و کلمات معلم را به یاد آوردم. من هماهنگکننده بودم و هنوز تزکیه میکردم. چگونه میتوانستم آنقدر نامهربان باشم؟ چرا به خودم این اجازه را میدهم که اینگونه نسنجیده حرف بزنم؟ سعی کردم احساساتم را کنترل کنم و آرام باشم، اما کلمات «وابسته به انجام کار» برای مدتی طولانی در گوشم زنگ میزدند. برگهای که شماره تلفنهای تمرینکنندگان را روی آن نوشته بودم بیرون آوردم. مدت زمانی به آن نگاه کردم و سپس شروع کردم ذهنم را لایه به لایه پاکسازی کنم. گویی رعد و برقی به من اصابت کرده بود، باید به درون نگاه میکردم.
کاملاً حقیقت داشت که وظیفه هماهنگی را بهخوبی انجام نمیدادم و طبق فا عمل نمیکردم. کار دافا را با ذهنیت بشری انجام میدادم.
معلم میگویند:
«اگر هرآنچه که در حال انجامش هستید پایهاش بر فا نباشد، اگر قدرت فا را نداشته باشد، و اگر خوب تزکیه نکرده باشید، آن امور را خوب انجام نخواهید داد. گرچه شاید آن کار را، هر آنچه که باشد، انجام داده باشید، اما به هیچ تأثیری دست پیدا نکرده است و صرفاً نمیتواند مردم را نجات دهد، چراکه شما در منحل کردن عوامل شیطانی بیتأثیر هستید.» («مریدان دافا باید فا را مطالعه کنند»)
نگرشم را تغییر دادم
پس از این درک، خودم را سروسامان دادم و همه چیز را از منظر تمرینکنندگان مورد بررسی قرار دادم. با تمرینکنندگان تماس گرفتم و با لحن صدایی محبتآمیز از آنها پرسیدم که آیا میتوانند برای حضور در فعالیتهای مکان گردشگری زمانی را برنامهریزی کنند.
زمانی که تمرینکنندگان بهدلیل شرایط خانوادگیشان در بهانجامرساندن تعهد خود مشکل داشتند، سعی کردم وضعیت دشوار آنها را درک کنم و ذهنی باز داشته باشم. همچنین آنها را ترغیب میکردم که ناامید نشوند؛ زیرا همه مسائلی که با آنها مواجه هستیم، چیزهای خوبی هستند که به ما کمک میکنند تا پیشرفت کنیم. به آنها میگفتم که هر وقت به افرادی برای کمک در مکان توریستی نیاز بود، دوباره با آنها تماس میگیرم.
نگرشم مثبت بود و تبادل تجربهام با تمرینکنندگان براساس فا بود. درنتیجه، همه چیز بهسرعت تغییر کرد. تمرینکنندگان بیشتر و بیشتری به مکان توریستی آمدند.
میخواهم نمونهای را ارائه دهم که تغییرات مثبت را پس از تغییر ذهنیتم نشان میدهد. یکبار میخواستم در یک جلسه آموزشی شرکت کنم. درست زمانی که عزم رفتن کردم، تمرینکنندهای تماس گرفت و گفت که نمیتواند به مکان گردشگری برود. کمی درخصوص آن ناراحت شدم، اما سعی کردم نگذارم قلبم تحتتأثیر قرار گیرد. گفتم: «هیچ مشکلی نیست. شخص دیگری را برای جایگزینی شما پیدا میکنم.» هنگام شب بود و مطمئن نبودم که کسی بتواند برود. سپس، حدود ساعت ۱۰ شب تمرینکنندهای تماس گرفت و پرسید که آیا رانندهای در دسترس هست چراکه او میتواند برای کمک به مکان گردشگری برود. کمک بزرگی بود. از معلم بهخاطر چنین نظم و ترتیب تمام و کمالی سپاسگزاری کردم. درست مانند آنچه معلم گفتند:
«تزکیه به تلاش خود شخص بستگی دارد، درحالیکه تبدیل گونگ توسط استاد انجام میشود.» (جوآن فالون)
حلوفصل مداخلات
ازآنجاکه وضعیت تزکیه و درک فا در هر فردی متفاوت است، بنابراینروشنگری حقایق در مکانهای گردشگری به انتخاب خود فرد بستگی خواهد داشت. طبیعی است که هر فردی نظر خودش را داشته باشد. بنابراین، ایجاد مداخله و تضاد اجتنابناپذیر خواهد بود. هنگامی که با این مسئله روبهرو میشدم، معمولاً به نگرانیهای افراد گوش فرا میدادم و آنها را ترغیب میکردم که بهطور آشکار با من صحبت کنند. مهم بود که به تمام واقعیتها آگاه شویم و قبل از هر گونه گفتگو مداخله را پاکسازی کنیم. برای این موضوع وقت گذاشتم و سعی کردم به شیوهای هماهنگ با مسائل برخورد کنم. این رویکرد به نتایج خوبی منجر شد. بنابراین، مداخلهها بهآسانی حل و فصل شدند.
اصلاح فا نزدیک به پایان است. نمیخواستیم زمان بیشتری را هدر دهیم. پس از صحبت با تمرینکنندگان در مکان گردشگری، تصمیم گرفتیم اقدامات درستی را انجام دهیم مبنیبر اینکه در زمان حضور در محل هیچ وقفهای نداشته باشیم. گاهی اوقات زمانی که عازم رفتن به سوی مکان گردشگری بودیم، باران میبارید، اما وقتی به آنجا میرسیدیم، باران متوقف میشد. این واقعاً نشان میداد که بدنهای قانون معلم همیشه در کنار ما هستند. وقتی که افکار درست داشته باشیم و زمانی که قلبمان را وقف نجات موجودات ذیشعور میکنیم، همه چیز موفقیتآمیز خواهد بود.
تمرینکنندگان را تشویق میکردم تا در تمرینات گروهی هفتگی شرکت کنند و روزهای یکشنبه قبل از رفتن به مکانهای گردشگری فا را ازبر بخوانند. تمرینکنندگان زمانی که به سمت مکان گردشگری میروند یا از آنجا برمیگردند، لونیو را ازبر میخوانند و افکار درست میفرستند. آنها همچنین ماجراها و تجربههایشان درباره روشنگری حقایق به گردشگران را با یکدیگر به اشتراک میگذاشتند. سه کاری را که موظف به انجام آنها هستیم، در طی نیمی از روز به اتمام میرسید. این دستاورد باعث شد احساس فوقالعاده خوبی داشته باشیم.
یک مکان روشنگری حقیقت نمونه
مکان گردشگری، تجلی نمونهای از روشنگری حقیقت بود.تمرینکنندگان لباس مناسب بر تن داشتند و همیشه لبخند میزدند. دستیار محل تمرین به دیدن تمرینکنندگان میرفت تا احساس تنهایی نکنند. آنها وظایف سادهای مانند دادن مطالب اطلاعرسانی انجام میدادند یا در فرستادن افکار درست کمک میکردند. این کارها باعث میشد که وابستگی به ترس را زایل کنند. با گذشت زمان، از سوی افرادی که تجربه بیشتری داشتند راهنمایی میشدند. وقتی که افکار درست داشته باشیم و زمانی که قلبمان را وقف نجات موجودات ذیشعور میکنیم، همه چیز موفقیتآمیز خواهد بود.
با نگاهی به گذشته، متوجه شدم که از طریق هماهنگی مکانهای گردشگری، بسیاری از وابستگیهایم به سطح آمدند و بهتدریج کاهش یافتند. تمرینکنندگان بیشتر و بیشتری شروع به شرکت در این پروژه کردند. به این درک رسیدم که همه این تغییرات بازتابی از قدرت دافا است. یاد گرفتم که با استفاده از اصول فا خودم را بهبود ببخشم و با تمرینکنندگان با نیکخواهی رفتار کنم. از صمیم قلب از معلم تشکر میکنم که چنین فرصتهای فوقالعادهای برای تزکیهام به من دادند!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود