(Minghui.org) من یک تمرینکننده فالون گونگ هستم. استاد لی (بنیانگذار فالون گونگ) به ما آموختند که نیکخواهی را تزکیه کنیم و دیگران را مدنظر قرار دهیم. ایشان به ما گفتند هنگامی که تضادها بروز میکنند برای کشف نواقص و کاستیها به درون نگاه کنیم.
پس از در پیش گرفتن این روش، شروع به از بین بردن وابستگیها و پرورش شخصیت معنویم کردم. سعی کردهام که همه چیز را سبک بگیرم، هرچند انجام این کار راحت نبوده است.
دلخوری بوجود میآید
من و شوهرم هر دو از خانوادهای کشاورز بوده و هر دو بزرگترین فرزند خانواده هستیم. هر دو از دانشگاه فارغالتحصیل و در شهر مشغول به کار شدیم.
خانوادههای ما فقیر بودند. آنها همیشه از ما درخواست پول میکردند چون درآمد ما خوب بود. بهخاطر اینکه مورد بهرهبرداری قرار نگیریم، همدیگر را زیر نظر داشتیم تا مطمئن شویم دیگری بهطور مخفیانه برای خانوادهاش پول نمیفرستد. بهخاطر مسائل مالی دائم با هم مشاجره و دعوا میکردیم.
پدرشوهر و مادرشوهرم هنگام ازدواج به ما هیچ پولی ندادند. آنها از پرداخت قرض نیز به ما امتناع کردند حتی با اینکه به آنها پیشنهاد کردیم که آن را با بهره بالا برمیگردانیم. مجبور شدیم به مدت چهار سال با فرزندمان در خانه بسیار کوچکی زندگی کنیم. بااینحال، وقتی برادرشوهر کوچکم ازدواج کرد، آنها به او در خرید خانه کمک کردند.
من آزردهخاطر شدم و افکار کینهتوزانهای داشتم مبنیبر اینکه بههیچوجه در هنگام پیری از آنها حمایت مالی نکنم.
در سال 1997، شوهرم به کوچکترین برادرش مبلغ 5000 یوان برای خرید خانه کمک کرد بدون اینکه من اطلاعی از این جریان داشته باشم. در آن زمان مبلغ زیادی بود.
در آن زمان نارضایتیام را نشان ندادم، اما این رنجش در قلبم برای مدتی طولانی باقی ماند، مخصوصاً زمانیکه به خاطر میآوردم که چقدر با صرفهجویی زندگی کرده بودم. در هنگام مدیتیشن اشک از دیدگانم سرازیر میشد. بهعنوان یک تمرینکننده، برای من مدتی طولانی وقت برد تا از آن رها شوم.
قلب و ذهنم رشد کرد
یک روز، پسرم به من خبر داد که شوهرم مقدار بیشتری نسبت به خانواده من به پدر و مادرش پول داده بود. شوهرم من را به سمت این باور که برای هر دو به یک نسبت خرج کرده هدایت کرده بود. او کمی خجالتزده بود، اما من ناراحت نشدم. متوجه شدم که در این لحظه شینشینگ من رشد کرده بود.
در یک موقعیت دیگر، من یک رسید بانکی پیدا کردم که نشان میداد شوهرم 5000 یوان برای برادر کوچکترش فرستاده بود. او ادعا کرد که آن را از جانب شخص دیگری پرداخت کرده، و آن پول ما نبوده است. بهنظر نمیرسید که کل حقیقت را بگوید، اما من پذیرفتم و بیشتر از آن کنجکاوی نکردم. از خودم تعجب میکردم که در آن زمان آرام بودم.
بعداً از شوهرم سؤال نکردم که چه مقدار پول به خانوادهاش داده، او هم از من سؤال نکرد. دیگر هیچ تنش و کشمکشی در رابطه با مسائل مالی بین ما وجود نداشت.
من از والدین خودم و شوهرم به خوبی نگهداری کردم. به آنها مقدار زیادی پول دادیم. من برای پدرشوهر و مادر شوهرم بهترین لباسهای زمستانی و تابستانی را خریداری کردم.
ما همچنین از مادربزرگ او و پدربزرگ و مادربزرگ من نگهداری کردیم. به آنها پول دادیم و مراسم تشییعجنازهشان را به عهده گرفتیم.
مادربزرگ شوهرم بینایی و شنواییاش را از دست داد. من برای او ناراحت شدم و پیشنهاد کردم که او برای معاینه به دکتر برود تا مشخص شود که آیا آبمروارید باعث کمبینی او شده است. باوجود مخالفت مادرشوهرم، شوهرم او را به بیمارستان شهر برد. او برای درمان آبمروارید جراحی شد و هزینه آن را ما پرداخت کردیم. او توانست روز بعد از جراحی دوباره ببیند. او خیلی خوشحال بود. ما هم برای او خوشحال بودیم.
پدربزرگ و مادربزرگ من زمانیکه 80 ساله بودند حمایت مالی فرزندانشان را از دست دادند. من برای آنها یک خانه خریدم که با مادرم در آن زندگی کنند و هزینه زندگی آنها را پرداخت کردم. به خاطر مراقبتهای مادرم، هر دوی آنها با خوشی در حدود 100 سال زندگی کردند.
ما همچنین به خواهر و برادرانمان برای خرید خانه و هزینه تحصیلی فرزندانشان کمک کردیم.
خنثی کردن دروغهای حزب کمونیست چین
با دیدن رفتار خوب من، همسایگانم مرابهخاطر مراقبت از والدینم و تعهد به ایشان تحسین کردند. خانواده پر جمعیت من عقیده دارند که فالون دافا خوب است و از تزکیه من حمایت میکنند. آنها به دروغهای حزب کمونیست چین باور ندارند، که به شیوههای مختلف به فالونگونگ تهمت میزند، شامل بیان اینکه تمرینکنندگان از خانوادهشان مراقبت نمیکنند.
اگر برای دروغهای حزب کمونیست چین و آزار و شکنجه علیه فالون گونگ نبود، مردم بیشتری آن را یاد گرفته و تمرین میکردند و اخلاقیات ایشان ارتقاء مییافت. در نتیجه، افراد سالخورده بیشتری میتوانستند از حمایت نسل جوان بهرهمند شوند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود