(Minghui.org) ژانویه گذشته، در یک رویداد اجتماعی شرکت کردم و یکی از همکاران سابقم را آنجا دیدم. طی گفتگویی، درباره آزار و شکنجه فالون دافا با او صحبت کردم. او پذیرفت که از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شود و عبارات، «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را که به او آموزش دادم، به‌خاطر بسپارد. آنگاه زمانی را مشخص کردیم که به دیدنش بروم.

در ماه آوریل به منزلش رفتم، لحظه‌ای که قدم به داخل خانه گذاشتم، غافلگیر شدم. اولین چیزی که مرا تکان داد بوی بد و ناخوشایند بود. کف اتاق کثیف و وسایل پر از گرد و خاک بود و توده‌های زباله در همه جا به‌ چشم می‌خورد. مقدار زیادی لباس‌های نشسته در اتاق خواب بود.

همسر همکار سابقم شروع به توضیح دادن کرد: «سال گذشته تشخیص داده شد که دچار اختلالات عصبی هستم. حتی با صرف هزینه پزشکی بیش از 5 هزار یوآن در ماه، وضعیتم بهبود نیافته است. هر حرکتم باعث درد مشقت‌باری در پشتم می‌شود . من بستری بوده‌ام. هم‌چنین مدام دچار تنگی نفس هستم و هیچ توان جسمی ندارم که حتی چیزی را بلند کنم. حتی باوجودی‌که احساس می‌کنم درحال مردن هستم، نمی‌توانم تسلیم شوم، زیرا کودکانم هنوز کوچک هستند و به من نیاز دارند.»

فوراً شروع به تمیز کردن خانه‌شان کردم و آشغال‌ها را بیرون بردم. پس از آن، در کنار آن خانم نشستم و پرسیدم: «آیا مایلی سلامتی‌‌ات را دوباره به‌دست آوری؟»

او پاسخ داد: «البته! چیزهای بسیاری را امتحان کرده‌ام، ازجمله بسیاری از تمرین‌های چی‌گونگ، درمان رزونانس مغناطیسی، پزشکی غربی و حتی طب چینی، اما هیچ‌یک کارساز نبوده‌اند. با هرکدام، بدتر می‌شوم.»

گفتم: «باور دارم که فالون دافا می‌تواند شما را نجات دهد، اما باید سایر تمریناتی را که امتحان کرده‌ای، رها کنی. او موافقت کرد و گفت: «توصیه‌های شما را به‌طور کامل دنبال می‌کنم!»

او را راهنمایی کردم: «اولاً، باید از ح.ک.چ خارج شوی.» او بلافاصله پذیرفت. «دوم، باید همه کتاب‌هایت را که حاوی آموزه‌هایی از سایر تمرینات هستند، کنار بگذاری.» او سپس از شوهرش خواست تمام کتاب‌های چی‌گونگ دیگر را دور بریزد.

«سوم، صمیمانه به فالون دافا باور داشته باشی. در قلب خود تکرار کنی: «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است.» به او یاد دادم و هردو به‌آرامی این عبارات را چند لحظه تکرار کردیم.

قبل از اینکه بروم، یک نسخه از جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا را به او دادم. گفتم درباره بیماری‌اش فکر نکند و کل کتاب را بخواند. به او گفتم که در ظرف یک هفته برمی‌گردم که پنج تمرین دافا را به او آموزش دهم.

یک هفته بعد برگشتم. وقتی مرا دید، اعتراف کرد که وقتی دوستانش از تمرین چی‌گونگ قبلی برای ملاقاتش آمدند، قلبش دچار تزلزل شد. پرسیدم که آیا جوآن فالون را می‌خواند.

 گفت که نیمی از کتاب را خوانده است و تقریباً بی‌حالی و سستی کمتری را در بدنش احساس می‌کند. توان وقدرتش به‌آهستگی بازگشت و حتی توانست لباس‌ها را نیز ‌بشوید. او مشتاق بود که به مطالعه کتاب ادامه دهد، او را ترغیب به انجام این کار کردم، گفتم: «پیشرفت کرده‌ای! استقامت کن و مطمئنم که بهبود خواهی یافت.»

ویدئوی آموزشی تمرین را داخل کامپیوترش دانلود کردم و به او آموزش دادم که چطور آن را پخش کند، اضافه کردم: «می‌توانی حرکات تمرین را با دیدن ویدئو یاد بگیری و هر روز آن را تمرین کنی.» او پذیرفت و برنامه‌ریزی کردیم که من زمانی دیگر برگردم.

در ملاقات بعدی‌ام از بهبود شرایط در منزل‌شان شگفت‌زده شدم.از لباس‌های کثیف خبری نبود و ظاهرش به‌طرز قابل توجهی تمیزتر شده بود. به من گفت: «کتاب را یکبار مطالعه کردم و برای بار دوم درحال خواندن آن هستم. امروز صبح، دوستم از من خواست برای دیدن فروشگاهی در فاصله پنج کیلومتری بروم و تلاش کرد مرا متقاعد کند که یک تخت رزونانس مغناطیسی برای معالجه بیماری‌ام بخرم. نخریدم و به منزل آمدم.»

او ادامه داد: «در گذشته، حتی چند قدم راه رفتن برایم دشوار بود. امروز، بدون هیچ درد و تنگی نفس، پنج کیلومتر پیاده رفتم. آیا این شگفت‌انگیز نیست؟» پاسخ دادم: «این قدرت دافا است! به‌محض خواندن جوآن فالون علائم بهبودی در شما شروع شد.» او تأیید کرد و توضیح داد: «دافا واقعاً شگفت‌انگیز است!»

 سپس بیان کرد: «با افرادی از تمرین چی‌گونگ قبلی‌ام تماس گرفتم و به آنها گفتم که علاقه‌مند نیستم که برای تمرین آن سیستم دیگر نزدم بیایند و مصمم هستم فالون دافا را تزکیه کنم. فقط فالون دافا را تمرین خواهم کرد!»