(Minghui.org) پس از فارغالتحصیلی از کالج، برای آموزش به زادگاهم در حومه شهر بازگشتم. بهخاطر دستمزد کم، معلمهای بسیار کمی حاضر میشوند در مناطق حومه شهر تدریس کنند. برای بالا بردن درآمدم، شغل معلمی را رها و کسب و کاری را راهاندازی کردم.
طولی نکشید که متوجه شدم دغلکاری در کسب و کار امری عادی است و من که نمیخواستم وارد این راه شوم دوباره تدریس را از سر گرفتم.
کسب فا
یکی از همکارانم در سال ۱۹۹۷ یک مجله چیگونگ به من داد که مقالهای درباره منع فالون دافا در آن چاپ شده بود. من گیج شده بودم زیرا اگر هدف تمرین چیگونگ ارتقای سلامتی بود پس چرا فالون گونگ ممنوع شد؟ از همسرم خواستم یک نسخه جوآن فالون کتاب اصلی فالون دافا را برایم تهیه کند. زیرا بسیاری از همکارانش فالون دافا را تمرین میکردند.
پس از خواندن جوآن فالون متوجه شدم که فالون دافا دقیقاً همانی بود که به دنبالش میگشتم. بنابراین تمرینکننده فالون دافا شدم.
نشان دادن صداقت تمرینکنندگان
پس از شروع آزار و شکنجه فالون دافا، در سال ۲۰۰۱ بهخاطر باورم دستگیر و مدت ۶ ماه محبوس شدم. وقتی آزاد شدم و سر کارم بازگشتم، دیگر به من اجازه تدریس ندادند و مرا به کارهای خدماتی منصوب کردند. به شدت کار کردم بهطوری که مورد قدردانی همکاران و مدیرانم قرار گرفتم.
پس از اینکه رئیس کافهتریا به مدت یک سال مرخصی گرفت، مدیر مدرسه وظیفه او را به عهده من گذاشت. از آنجا که جایگاه ریاست خالی بود، من مسئول همه بخش شدم و به مدیر گزارش میدادم.
باید برای ۳۴۵ نفر ناهار آماده میکردم. پس از پایان ترم اول هنوز ۲۰ هزار یوآن بودجه داشتیم که از آن برای پرداخت حساب غذای مدیر در رستوران و هتلهای مختلف استفاده کردند.
در شروع نیمه دوم، یکی از همکاران گفت: «دانشآموزان هر ترم باید پول زیادی برای غذا بپردازند درحالیکه کیفیت غذا بسیار پائین است. پولها چه شد؟»
من احساس گناه کردم زیرا میدانستم که گروه مدیریت پول غذای دانشآموزان را صرف منافع شخصی خودشان کردند. تصمیم گرفتم مثل یک تزکیهکننده فالون دافا عمل کنم. از آشپز خواستم برنامه غذایی را تغییر دهد و غذا مغذیتری تهیه کند.
منوی ناهار را تغییر دادیم و هر روز دو پیش غذا هم به آن اضافه کردیم. بچهها دیگر به جای توفو و کلم در غذایشان گوشت داشتند.
وقتی از من پرسیدند که آیا بودجه برای این کار کافی است یا کافهتریا مقروض میشود گفتم: «من تمرینکننده دافا هستم و باید از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی کنم و نمیتوانم کار اشتباهی انجام دهم.»
مطمئن شدم که هر بودجهای در پایان ترم مانده باشد، برای ترم بعد استفاده شود. مدیران دیگر از من نخواستند صورتحساب هتل و رستورانشان را بپردازم.
شخص خوب پاداش میگیرد و متبرک میشود
خواهرم و شوهرش به منزل ما نقل مکان و ۴ سال با ما زندگی کردند. شوهر خواهرم بیکار بود و کسب و کار کوچکی راهاندازی کرد. من بهخوبی با آنها برخورد و اغلب درباره حقایق دافا با آنها صحبت میکردم و هفتهنامه مینگهویی را دادم مطالعه کنند. آنها میدانستند که دافا به ناحق مورد آزار و شکنجه قرار گرفته است و تبلیغات علیه دافا در رسانههای ملی دروغ است. آنها درک کردند که فالون دافا بهطور کلی برای مردم و جامعه خوب است.
خواهرم باردار نمیشد و سالها دارو مصرف میکرد. والدین شوهرش خیلی نگران بودند و اغلب انواع داروها را برای آنها میفرستادند به این امید که مؤثر باشد.
شوهر خواهرم گفت که روزی مردی در اتوبوس حرفهای بدی درباره دافا میزد و او از آن مرد پرسیده بود که آیا حقایق دافا را میداند و فقط زمانی میتواند نظری بدهد که بیشتر درباره دافا بداند. من او را بهخاطر دفاع از دافا در منظر عموم تحسین کردم و گفتم که کار خیلی خوبی انجام داد.
یک ماه بعد خواهرم گفت که باردار است. آنها به زادگاهمان بازگشتند و شوهر خواهرم شغل بسیار خوبی در آنجا پیدا کرد. پس از آن طولی نکشید که خواهرم پسر سالمی را به دنیا آورد.
همانطور که استاد بیان کردند:
«هر شخصی که بتواند مطابق با دافا باشد به راستی فرد خوبی است و با سلامتی و شادمانی پاداش داده میشود.» («درباره دافا» از جوآن فالون)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود