(Minghui.org) من تمرین‌کننده فالون دافا و اهل تایوان هستم. از دوران کودکی، بخاطر لکنت زبان و عدم توانایی برای ادامه گفتگو با دیگران، مورد انتقاد قرار می‌گرفتم. وقتی جوان بودم، به‌دلیل تجربیات بدی که در این زمینه داشتم، اغلب ترجیح می‌دادم در جمع صحبت نکنم.

می‌دانستم که وقتی شخصی صحبت می‌کند، باید بر نکات اصلی تمرکز کند. اما، وقتی شروع به صحبت می‌کردم، اغلب پراکنده‌گویی می‌کردم وتمرکز نداشتم. هر زمان که مجبور بودم درمقابل افرادی صحبت کنم، به‌دنبال کمک دیگران برای بهبود و اصلاح سخنرانی‌ام بودم، بنابراین، اغلب برای چنین سخنرانی‌هایی پیشقدم نمی‌شدم.

استاد بیان کردند:

«همچنین موضوع فروش بلیت شن یون وجود دارد. گفته‌ام که هم‌اکنون باید بر اقشار تأثیرگذار جامعه تمرکز کنید، و فقط از این طریق که خودمان را قسمتی از جریان فرهنگی روز سازیم است که می‌توانیم [قفل] جامعه را در مقیاسی بزرگ باز کنیم، تأثیر عظیم‌تری داشته باشیم، باعث شویم افراد بیش‌تری شرکت کنند،‌ و موجودات ذی‌شعور بیش‌تری بیایند تا نجات یابند.» («کوشاتر باشید»)

گرچه، یک سال پیش اعلام شد که به‌مدت یک هفته میزبانجلسه مطالعه گروهی فا هستم، اما هنوز مطمئن نبودم که درباره چه مطلبی با هم‌تمرین‌کنندگان باید صحبت کنم. عادتم این بود که ساکت باشم و آنجا بنشینم. اکنون که ناگهان به من گفته شد باید در مقابل جمع صحبت کنم، احساس ترس می‌کردم و نمی‌دانستم چگونه بر آن غلبه کنم.

یک ماه قبل از میزبانی، نه‌تنها افکارم درگیر آن شده بود، بلکه ذهنم نیز خالی و دچار طپش قلب شده بودم. پس از مشورت با تعدادی تمرین‌کننده بود که به‌تدریج ایده‌هایی برای نحوه برگزاری جلسه به ذهنم رسید. اما هنگامی‌که آن روز فرارسید، به‌رغم آماده بودن تمام آن مطالبی که باید می‌گفتم، بدنم هنوز بی‌اختیار می‌لرزید. حتی قبل از اینکه جلسه آغاز شود، موجی از ترس مرا فراگرفته بود.بنابراین، با تمرین‌کنندۀ مسئول برنامه‌ریزی میزبانی جلسات مطالعه تماس گرفتم و به او گفتم که دیگر چنین برنامه‌ای برایم ترتیب ندهد.

در روز میزبانی، دخترم را برای جلسه مطالعه فا و تبادل تجربه می‌بردم، درحالی‌که در عقب ماشین نشسته بود و وقتی احساس کرد ترسیدم گفت: «مادر، وقتی، امروز این جلسه را برگزار می‌کنی، آیا می‌خواهی کنارت بنشینم یا نه؟» وقتی آن کلمات را شنیدم واقعاً تحت‌تأثیر قرار گرفتم. دخترم معمولاً بسیار خجالتی بود و گاهی اوقات مایل نبود به گروه بزرگ مطالعه فای‌مان ملحق شود. اما، امروز به منظور حمایت و پشتیبانی از مادرش، شجاعت نشان می‌داد تا بر ترسش غلبه کند. چگونه من می‌توانستم قدم پیش نگذارم؟

استاد بیان کردند: «تمام ترس‌ها وابستگی هستند، و تمام وابستگی‌ها مانع هستند.» (آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگ‌چون)

گرچه هنوز در درونم احساس ترس می‌کردم، به خودم گفتم همه چیز به‌خوبی برگزار می‌شود و نیاز به آرامش دارم و آن ترس را نفی می‌کنم.

نهایتاً، جلسه مطالعه فا و تبادل تجربه به‌پایان رسید و من مخفیانه در قلبم جشن گرفتم که دوباره پس از این می‌توانم ساکت بمانم. اما، زمانی که برای نجات مردم در اختیار داریم محدود است. استاد نیک‌خواه می‌دانستند که من هنوز به مشکلم پی نبرده‌ام. بنابراین، به‌منظور کمک به من و رهایی از لایه‌های وابستگی به ترس و بهبود شین‌شینگم، استاد نظم و ترتیبی دادند تا تمرین‌کننده‌ای چگونگی برقراری تماس تلفنی برای دعوت کردن افراد جامعه، برای صرف چای را به من آموزش دهد و به این شکل مرا به جلو هل دادند. این مأموریت چالش بزرگی برایم بود و نیاز به شجاعت بسیاری داشت. تماس‌ها فقط شامل خواندن از روی یادداشت نبود. قدری مهارت‌های ارتباطی نیز لازم داشت که یکی از بزرگترین ضعف‌هایم است.

استاد بیان کردند:

«اینطور نیست که اگر ترس دارید خوب نیستید. موضوع این است که به ترس‌هایتان غلبه کنید و سعی کنید با افکار درست قوی‌تر سه کار را به خوبی انجام دهید، و این خارق‌العاده است. از منظری دیگر که بیان کنیم، هر اندازه هم که هراسان باشید، اگر هنگام مواجهه با مسئولیت نجات موجودات ذی‌شعور احساس کنید که باید اقدامی انجام دهید، که بروید و مردم را نجات دهید، آنگاه این برجسته و قابل توجه است.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۱۳ نیویورک بزرگ»)

بله، نجات مردم، بدون شک از مسئولیت‌های هر تمرین‌کننده است. بدون توجه به اینکه تا چه اندازه ترس در وجودم باشد، لازم است آن را انجام دهم. شجاعتم را جمع کردم و به جلسه‌ای رفتم که قرار بود در آن روز برگزار شود. گرچه، قلبم بی‌قرار و معده‌ام آشفته بود، می‌دانستم که اینها تنها ترفندهای ظاهری است که نیروهای کهن برای متوقف کردنم از نجات افرادی با رابطه تقدیری به کار می‌گیرند. بنابراین، باید ثابت قدم و استوار باقی بمانم و به تعهداتم عمل کنم.

تمرین‌کننده‌ای صبورانه به من آموخت که چگونه متنی را برای تماس تلفنی آماده کنیم و با افکار درستش مرا حمایت کرد، نهایتاً، تماس‌های تلفنی را به پایان رساندم و نفس عمیقی کشیدم. اما کارها به اینجا ختم نشد. روز بعد تمرین‌کننده دیگری به من اطلاع داد که از من درخواست شده در جلسه مطالعه گروهی فای محلی تجربیاتم را درباره برقراری تماس تلفنی به ‌اشتراک بگذارم. هنگامی‌که این درخواست را دریافت کردم، اولین عکس‌العملم رد آن بود. چرا باید خودم را در معرض توجه همگان قرار دهم و دوباره با همه صحبت کنم؟ وحشت و هراس بر افکار درستم غلبه کرد. در آن زمان، فقط درمورد احساسات خودم فکر ‌کردم و بهانه‌های زیادی آوردم تا وظیفه‌ام را انجام ندهم. رفتارم کاملاً برخلاف عملکرد یک تمرین‌کننده بود.

پس از اینکه برای این تمرین‌کننده عذر و بهانه‌های زیادی آوردم تا این کار را انجام ندهم، فکری به‌طور ناگهانی به ذهنم خطور کرد. تمرین‌کننده‌ای را به‌خاطر آوردم که تبادل تجربه تزکیه‌ای راجع به فروش بلیط‌های شن‌یون برای شهری را به‌اشتراک گذاشته بود. سال گذشته، میزان فروش بلیط‌ها خیلی کم بود، اما، در سال جاری، به بالاترین میزان در کل کشور رسید. این موضوع عمدتاً به‌دلیل تمایل آنها برای نگاه به‌درون‌شان رخ داد تا چنددستگی ایجاد نکنند. این افکار مرا وادار کرد که رفتار معمولم را تغییر دهم و شهامت پذیرفتن درخواست صحبت در مقابل جمع را پیدا کنم و تجربیاتم را به‌اشتراک بگذارم. می‌خواستم سهمم را در کمک به استاد برای اصلاح فا انجام دهم و نمی‌خواستم از سایر تمرین‌کنندگان جدا شوم.

همانطور که به گذشته، به زمانی که میزبانی جلسه مطالعه را برعهده داشتم فکر می‌کردم، از ترس می‌لرزیدم. اما این بار، خودم را مجبور کردم که دوباره تجربه‌ام را با همه به‌اشتراک بگذارم. تغییرات در طول این پروسه باورنکردنی بود. حتی نمی‌توانستم خودم آن را باور کنم. گرچه، به‌دلیل برنامه فشرده آن روز، حتی فرصتی برای ارائه خلاصه‌ای از تبادل تجربه‌ام در طول این روند را نداشتم، اما این فرصت را داشتم که دوباره بر ترسم غلبه کنم و خودم را با این گروه بزرگ یکی کنم. اولین بار بود که واقعاً مفهوم آرامش درونی را احساس و درک می‌کردم.

جلسه دیگری برای تبادل تجربه تشکیل شد که شنیدم تمرین‌کنندگان می‌گفتند تلاش‌ها برای فروش بلیط شن‌یون در منطقه ما نتایج مطلوبی نداشته است. وقتی آن خبر را شنیدم بسیار ناراحت شدم، احساس تأسف کردم که به سهم خودم خوب عمل نکردم. یکی از تمرین‌کنندگان پیشنهاد کرد، برای تبادل تجربه تزکیه‌مان و تشویق بیشتر تمرین‌کنندگان، به مکان‌های مطالعه گروهی فا در نواحی مختلف برویم تا برای تبلیغ شن‌یون پیشقدم شوند. با قلبی مشتاق برای نجات سایرین، فوراً داوطلب شدم و مسئولیت رفتن به نواحی مختلف را برعهده گرفتم تا تجربه‌ام در مورد چگونگی غلبه بر ترسم و دعوت افراد به جلسات چای را با سایر تمرین‌کنندگان به اشتراک بگذارم. در حال‌حاضر، تا زمانی که درخواست از طرف تمرین‌کنندگان مبنی بر کمک من به گروه وجود داشته باشد، دیگر به‌دنبال یافتن بهانه‌ای برای انجام ندادن آن نیستم.

درحال‌حاضر، گرچه اجرای نمایش 2018 شن‌یون رو به اتمام است، اما هنوز با مردم عادی تعامل دارم. با این تفاوت که ترسم به مقدار زیادی کاهش یافته و همچنین ناگهان متوجه شدم که توانایی‌های ارتباطی‌ام بهبود یافته است. در این روند، دوستان جدید بسیاری پیدا کرده‌ام. شبکه ارتباطی بزرگ‌تری را ایجاد و واقعاً راه را برای تبلیغ نمایش‌های شن‌یون در آینده هموار کرده‌ام.

از آنجا که برای غلبه بر ترسم هنگام صحبت در جمع، مسیر طولانی را طی کردم، شاهد تغییراتی بوده‌ام: از صحبت با ترس و لرز تا صحبت داوطلبانه در جمع؛ از رد کردن انجام کار تا نهایتاً داوطلب شدن برای برعهده گرفتن کار؛ از نداشتن توانایی ارتباط با افراد تا ماندن مشتاقانه در این شبکه ارتباطی و یافتن دوستان جدید. از استاد برای نظم و ترتیب چنین برنامه‌های منظمی سپاسگزارم! استاد به من انرژی دادند و حمایتم کردند و مرا در غلبه بر موانع وابستگی‌هایم هدایت کردند. لایه‌های ترس را ازبین بردم و در تزکیه‌ام بهبود یافتم. اکنون شجاعت آن را دارم در مسیر اطلاع‌رسانی شن‌یون به عموم به راهم ادامه دهم.

درست همان‌طور که استاد بیان کردند:

«بدون توجه به اینکه یک شخص چطور تزکیه می‌کند، نمی‌تواند وابستگی‌هایی که ازبین نبرده را پنهان کند. مهم نیست چطور تزکیه می‌کند، من از تمام روش‌ها استفاده می‌کنم تا سرسختانه‌ترین وابستگی‌هایش را به او نشان دهم- حتی زمانی که فکر می‌کند درحال انجام مقدس‌ترین کار است. حتی وقتی درحال انجام کار دافا هستید هنوز آنها را آشکار خواهم کرد. این خوب نیست اگر خودِ آن کار به او در رشدش کمک نکند؛ بهبود شین‌شینگ او در اولویت اول است، ارتقاء او چیزی است که مهم‌ترین است.» (آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگ‌چون)

استاد در سخنرانی‌های‌شان بیان کردند:

«حقیقت این است که آن افرادی که نمی‌توانند قدم پیش گذارند، بدون توجه به عذر و بهانه، درحال پنهان کردن ترس هستند. اما برای تزکیه‌کنندگان، ترس یا عدم آن، بشر بودن یا الهی بودن [شخص را] ثابت می‌کند، و این چیزی است که تزکیه‌کنندگان را از افراد عادی متمایز می‌کند. این چیزی است که یک تزکیه‌کننده باید با آن رودررو شود و بزرگ‌ترین وابستگی بشری است که یک تزکیه‌کننده باید از بین ببرد.» («مطالعه فا به‌خوبی و رها شدن از وابستگی‌ها سخت نیست» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)

امید من این است که به‌اشتراک گذاشتن این تبادل تجربه، کمکی برای سایر تمرین‌کنندگان باشد که با وابستگی‌های مشابهی به ترس مواجه هستند. در فعالیت‌های دافایی که درپیش است، امیدوارم که همه تمرین‌کنندگان فالون دافا یک مسیر پایدار تزکیه را طی کنند.