(Minghui.org) در اواخر سال 2015 دستگیر و در بازداشتگاهی زندانی شدم. رئیس اداره 610 و رئیس بخش امنیت داخلی در دو جلسه از من بازجویی کرد: برای این بود که مرا مجبور کنند تا اعتراف کنم که مطالب روشنگری حقیقت را توزیع کردهام.
هربار که از من بازجویی میکردند، فقط با آنها درباره حقایق صحبت میکردم و حقایق درباره برداشت اعضای بدن تمرینکنندگان فالون گونگ برای کسب سود به دست حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) را افشاء میکردم. همچنین به آنها گفتم که کارهای خوب پاداش داده خواهد شد و کارهای بد با مجازات مواجه خواهد شد.
از آن روز که دستگیر شدم، بر طبق اصولی که استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون گونگ) به ما یاد دادند عمل کردم. با پلیس همکاری نکردم، هیچ سند ومدرکی را امضاء نکردم یا هیچ اطلاعاتی را درباره خودم ارائه نکردم. در آن زمان برای یافتن وابستگیها و نقاط ضعفم به درون نگاه کردم.
از استاد درخواست کردم که به من کمک کنند افکار درستم را حفظ کنم: «من مرید استاد لی هنگجی هستم. فقط نظم و ترتیبات استاد را میپذیرم و هیچ نظم و ترتیب دیگری را نمیپذیرم، من یاوران تاریک و اهریمنهای فاسد نیروهای کهن را متلاشی میکنم، و روح شیطانی حزب کمونیست و همه عوامل بد در بُعدهای دیگر را که پلیس و اداره 610 را برای آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون گونگ کنترل میکند، نابود میکنم.
میدانستم که اگرچه نقاط ضعفی دارم، استاد برایم نظم و ترتیب خواهند داد که در مطالعه فا و در تزکیه خصوصیات شخصیتیام رشد کنم. تلاش میکنم که سه کار را بهخوبی انجام دهم و از نظم و ترتیبات نیروهای کهن پیروی نکنم.
هر روز خودم را در افکار درست غرق، فا را ازبر، و به درون نگاه میکردم. با دیدن دعوا و نزاع زندانیان، وابستگیام به مبارزهطلبی را میدیدم. زمانی که میشنیدم دیگران در حال صحبت درباره درآمد خود و چیزهایی هستند که قبل از اسارت خود خریداری کرده بودند، وابستگیام به نفع شخصی را میدیدم.
در سال نوی چینی، همه دلتنگ بودند و گریه کردند. من نیز نتوانستم جلوی اشکهایم را بگیرم. فهیدم که این بدلیل وابستگیام به عشق و علاقه بود. مجبور بودم آن را رها کنم! علاوه بر آن، من نیز میخواستم مکان بهتری برای پهن کردن لباسهایم در فضای باز پیدا کنم. بلافاصله متوجه شدم که این خودخواهانه است. بنابراین سعی کردم که وابستگیهایم را ذره ذره رها کنم. این تمایلم برای نمایش کامل ماهیت نیکخواهانه فالون گونگ به همه افراد در بازداشتگاه بود.
نجات انواع افراد
در 16 دسامبر 2015 دستگیر شدم. ح.ک.چ برای هر اداره پلیس سهمیهبندی کرده بود که در عرض یکسال چند نفر را باید دستگیر کنند. اگر مأموران نمیتوانستند سهمیه خود را کامل کنند، در پایان سال پاداش دریافت نمیکردند. افراد داخل بند به دلایل مختلف دستگیر شده بودند. برایم اهمیتی نداشت که آنها به چه دلیل آنجا بودند، همگی آمده بودند تا به حقایق فالون گونگ گوش دهند.
تاجر خانمی از استان ژجیانگ فرد خیلی خوبی بود. او به دلیل فروش اینترنتی برخی داروها دستگیر شده بود. زمانی که با او درباره حقایق صحبت کردم و از او خواستم که ح.ک.چ را ترک کند، او گفت که یکی از دوستانش قبلاً به او کمک کرده است که این کار را انجام دهد، اما برایش کاملاً شفاف نبود که چرا باید این کار را انجام دهد.
از من برخی سؤالات ابتدایی پرسید و با او درباره حقایق پشت حقه خودسوزی در میدان تیانآنمن صحبت کردم و اینکه چرا جیانگ زمین رهبر سابق چین فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرارداده است. همچنین به او گفتم که خروج از ح.ک.چ عملی برای نجات فرد است.
افراد دیگر در حال گوش دادن صحبتهایم بودند. در آخر گفتم: «خوب نیست که سرانجام کارتان به این بازداشتگاه ختم شود، جهنمی روی زمین. اما شما مرا ملاقات کردید، یک مرید فالون گونگ، و میتوانید حقایق را درک کنید. این بدین معنی است که هنگام سقوط ح.ک.چ آینده روشنی خواهید داشت. این نمونهای از این است که چگونه یک چیز بد به چیز خوبی تبدیل میشود.»
همه افرادی که حقیقت را درک کردند، از من قدردانی و تشکر کردند. برخی از زندانیان گفتند: «تو رنج میبری که ما را نجات دهی. چه زمانی به خانه خواهی رفت؟» با لبخندی پاسخ دادم: «زمانی که شما همگی از ح.ک.چ خارج شوید، به خانه خواهم رفت.»
رئیس زندانیان در آن سلول بعد از گوش دادن به روشنگری حقایقم از ح.ک.چ خارج شد. اما گاهی اوقات، تبلیغات منفی ح.ک.چ را تکرار میکرد. خوشبختانه آن خانم تاجری از ژجیانگ به من گفت که درباره آن با او صحبت خواهد کرد. آن تاجر خانم به یک یک اظهاراتش پاسخ داد. در نهایت، سرپرست سلول چیز دیگری برای گفتن نداشت.
باور دارم که آن خانم تاجر حقیقت را کاملاً درک کرد. فکر کردم زمانی که از بازداشتگاه بیرون برود، یک تبلیغات سیار برای ارائه حقایق درباره فالون گونگ خواهد بود و با بستگان و دوستانش درباره حقایق آزار و شکنجه صحبت خواهد کرد.
صاحب یک کازینو دستگیر شد و او نیز در سلول همراه من بود. بعد از اینکه به او کمک کردم که از ح.ک.چ خارج شود، از من خواست که به او شعرهای هنگ یین را یاد دهم. او حافظه خوبی داشت و گفت: «چقدر اشعاراستاد فالون گونگ شگفتانگیز است! این ح.ک.چ هیچ راهی جز سقوط ندارد.» او در عرض نیم ماه آزاد شد. باور دارم که او درک کرد که چطور به فرد خوبی تبدیل شود.
در پایان سال افراد زیادی دستگیر شدند و سلولها کاملاً پر شد. زمانی که تختهای کافی وجود نداشت، تعداد زیادی مجبور بودند روی زمین بخوابند. قرار بود در هر سلول 20 نفر زندانی شوند، اما بیش از 30 نفر در آن سلولها وجود داشت. با این حال آن افراد بعد از درک حقایق یکی بعد از دیگری آزاد شدند. تعداد زیادی از افراد گفتند که بعد از آزاد شدن فالون گونگ را تمرین خواهند کرد.
ادامه در قسمت دوم
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود