(Minghui.org) طی شش ماه گذشته، کسب و کارم کم‌رونق بوده است و مجبور بوده‌ام مخارجم را کاهش دهم. می‌دانستم که این مداخله و آزار و شکنجۀ نیروهای کهن است. به درون نگاه کردم تا وابستگی‌هایم را پیدا کنم و برای ازبین بردن مداخله افکار درست فرستادم، اما وضعیتم بهبود نیافت.

به این درک رسیدم که هنوز به شهوت، شهرت، منافع شخصی، رقابت‌جویی و حسادت وابسته هستم. همچنین به خودِ کسب و کار نیز وابستگی داشتم. بنابراین وابستگی بنیادی‌ام چه بود؟ مدت زمانی طولانی بود که این سؤال را از خودم می‌پرسیدم.

نهایتاً یک روز هنگام مطالعۀ جوآن فالون اشاره‌ای دریافت کردم. ناگهان فکری به ذهنم رسید: مقاومت در برابر سختی. درک کردم که تمام تلاش‌هایی که صرف کرده بودم، مانند نگاه به درون و انکار نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن به‌منظور مقاومت در برابر سختی‌ها بود. نمی‌خواستم هیچ ضرر مالی یا درد و رنج روانی را متحمل شوم. می‌خواستم راحت زندگی کنم. می‌خواستم مدت سختی‌ام را کاهش دهم. آنقدر به این عادت کرده بودم که آن یک وابستگی غیرمحسوس شده بود.

مردم عادی می‌خواهند زندگی راحت داشته باشند. آنها هر کاری انجام می‌دهند تا از وقوع اتفاقات بد برای خود جلوگیری کنند. آنها فکر نمی‌کنند که سختی یا بدشانسی چیز خوبی است.

اما به‌عنوان مریدان دافا، آیا حقیقتاً سختی را چیز خوبی درنظر می‌گرفتم؟ یا آیا آن را چیز بدی می‌دانستم؟ این موضوعی بنیادی است که تعیین می‌کند که آیا حقیقتاً تمرین‌کننده هستم یا خیر.

تمام این مدت از سختی دوری کرده‌ام. از آنجا که مشکلم را درک نکردم، بسیاری از آزمون‌ها برای مدتی طولانی‌ ادامه یافتند و به الزامات فا دست نیافتم.

باید فرار کردن از سختی‌ها را متوقف کنم. هر سختی مانند کم‌رونقی کسب و کارم، درد و رنج جسمی، موضوعات خانواده و تمام مشکلاتی که در زندگی و ارتباطات اجتماعی‌ام روی می‌دهند، درواقع اتفاقات خوبی هستند. آنها کمکم می‌کنند که کارما را ازبین ببرم، به وابستگی‌ها پی ببرم، مشکلات گذشته را حل کنم، شین‌شینگم را رشد و سطحم را ارتقاء دهم.

باید خوشحال باشم که سختی‌ها را درآغوش می‌گیرم و تحمل می‌کنم. باید نیک‌خواهی را تزکیه کنم. فقط وقتی الزامات فا را برآورده سازم، می‌توانم نظم و ترتیب نیروهای کهن را انکار کنم و مداخله را ازبین ببرم. هیچ کسی نمی‌تواند به یک مرید حقیقی دافا که جذب فا شده است آسیب برساند.