(Minghui.org) من در یک مدرسۀ خصوصی کار میکنم و یکی از همکارانم حقیقتاً مرا تحت تأثیر قرار داده است. او همیشه کراوات میزند، حتی در گرمای تابستان.
از سایرین شنیدم که او دوست دارد پیش از شروع کلاسهایش دربارۀ تاریخ خونین حکومت کمونیستی و بسیاری از موضوعات اجتماعی تحریمشده صحبت کند. بهعنوان یک تمرینکنندۀ فالون گونگ، طبیعتاً میخواستم بدانم که آیا قبلاً دربارۀ آزار و شکنجۀ باورم توسط حزب کمونیست چین چیزی شنیده است.
یک روز نزدش رفتم و یک دیویدی برای عبور از سانسور اینترنتی به او دادم تا بتواند اخبار آزار و شکنجۀ فالون گونگ و سایر موضوعات را بخواند. او گفت سالهاست که شروع به خواندن اخبار سانسورنشده کرده است. بیشک او اطلاعات زیادی دربارۀ رژیم کمونیستی داشت.
خروج از ح.ک.چ
اما عجیب بود که هروقت به او تأکید میکردم که از حزب کمونیست چین خارج شود، او همیشه میگفت: «عجلهای نیست.»
با خودم فکر کردم: «دقیقاً چه چیزی مانع او است؟»
یک بار با هم برای یک سفر کاری به شهر دیگری رفتیم. از من پرسید که آیا آن شب فرصت دارم چراکه میخواست کمکش کنم تا کار مهمی انجام دهد.
به آنجا رفتم. از من خواست صبر کنم تا حمام بگیرد. تعجب کردم.
پس از اینکه از حمام بیرون آمد، یک دست لباس تمیز به تن کرد و کراواتش را زد. سپس گفت: «اکنون زمانش است. میتوانی کمکم کنی تا از ح.ک.چ خارج شوم؟»
پس از اینکه نامش را به وبسایت توییدانگ (خروج از حزب) ارسال کرد، آرام شد و گفت: «سرانجام این کار مهم در زندگیام را انجام دادم.»
پی بردم که او منتظر زمان درست بوده تا با رسوم خودش از ح.ک.چ خارج شود.
جبران کاهش حقوق با کسب و کار رستوران پررونق
پس از اینکه به مدرسه بازگشتیم، او در ابتدای کلاسها به تحلیل سیاسی رژیم کمونیستی ادامه داد. یک روز یکی از والدین بهخاطر صحبت با دانشآموزان درخصوص موضوعات ممنوعه گزارشش را به ادارۀ آموزش و پرورش منطقه داد. این موضوع مدیریت مدرسه را در وضعیت دشواری قرار داد. آنها نمیخواستند یکی از معلمان بسیار خوبشان را ازدست بدهند، اما تحت فشار زیادی از سوی ادارۀ آموزش و پرورش منطقه بودند.
در پایان، مدیریت مدرسه تصمیم گرفت که او را در شغل معلمیاش نگاه دارد اما او را از موقعیت اداری بهعنوان یک سرپرست میانی برکنار کرد که منجر به کاهش شدید حقوقش گردید.
یک روز درحالی که با هم در خیابان قدم میزدیم، ناگهان به فکر اجارۀ املاک تجاری روبروی مدرسه افتاد که بیش از یک سال بود بدون سکنه بودند. فکر کرد که همسرش که یک خانم تاجر است میتواند رستورانی در آنجا باز کند.
در کمال شگفتی همین که به آن ملک علاقهمند شد، بسیاری از افراد دیگر نیز همزمان بررسی آن مغازه را شروع کردند. برخی از آنها پیشنهاد بالاتری برای اجاره ارائه دادند. او با آنها رقابت نکرد، اما در پایان، صاحب ملک با اینکه پیشنهاداتی با 10 تا 20هزار یوآن بالاتر دریافت کرده بود، او را نسبت به دیگران انتخاب کرد.
صاحب ملک به او گفت: «فقط تو مثل یک فرد قابلاعتماد بهنظر میرسی.»
بعداً معلم با صاحب ملک مذاکره کرد و میزان اجاره را 10هزار یوآن دیگر پایین آورد.
ازآنجاکه همسرش آنقدر فضا نیاز نداشت، او بقیۀ فضای جلوی رستوران را اجاره داد و مبلغ اجارۀ دریافتی برای پرداخت به صاحب ملک کافی بود، به این معنی که لازم نبود برای رستوران همسرش اجاره بپردازد.
یک روز معلم مرا برای صرف غذا به رستوران همسرش دعوت کرد. به من گفت که درآمد سالیانۀ رستوران بسیار بیشتر از کاهش حقوقش در مدرسه است. او و همسرش از سود حاصل از رستوران برای سرمایهگذاری در سایر مناطق استفاده کردند و از آن درآمد بیشتری کسب کردند.
او که بهخاطر کسب برکت پس از ترک ح.ک.چ، شگفتزده بود، هرجا میرود با مردم دربارۀ فالون گونگ صحبت میکند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.