(Minghui.org) استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا بیان کردند:

«به این معنی که، بخش بزرگی از مریدان دافا، با آن بدن‌های کیهانی آمدند و هرکسی روابط تقدیری را شکل داد. به محض اینکه به کمال رسیده و رجعت کنید، تقریباً برای شما غیر ممکن است که دوباره همدیگر را ببینید، حتی اگر آن را بخواهید. بنابراین باید این بخش از رابطه‌ تقدیری خود را گرامی بدارید.» (آموزش و تشریح فا درکنفرانس فا در متروپولیتن نیویورک)

از آنجاکه در حال تزکیه در دوره اصلاح فا و روشنگری حقیقت درباره فالون دافا بوده‌ام، قصد داشتم باجدیت خود را تزکیه کنم. امیدوار بودم که به جای بیرون به درون نگاه کنم، و خودم را تزکیه کنم،به‌جای اینکه سعی کنم از فا برای تزکیه هم‌تمرین‌کنندگان استفاده کنم. اما مجبور شدم برخی تغییرات اساسی ایجاد کنم.

پیروی از اصول فا

در سال 1987، من و شوهرم به دلیل روابط خارج از ازدواجش طلاق گرفتیم. به‌دلیل اینکه محل کارم تعطیل شد، کارم را از دست دادم در حالی که دخترم هنوز در دبیرستان بود. به دلیل استرس روحی و مالی، به بیماری منیر و زخم معده مبتلا شدم. سپس، یکی از دوستانم به من کمک کرد تا در زمینه مدیریت و خرید تجهیزات انبار شغلی پیدا کنم.

تمرین فالون دافا را در سال 1997 شروع کردم. قبل از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، به تنهایی خودم را تزکیه می‌کردم. از آموزه‌های استاد لی پیروی می‌کردم، «بدون از دست دادن، چیزی بدست نمی‌آید». هرگز رشوه یا اجناسی را از تهیه‌کننده نمی‌گرفتم و وقتی نوبت به پول و دارایی می‌رسید، بسیار جدی و سخت‌گیر بودم. وقتی نوبت به شغلم می‌رسید در سطح درک خودم تزکیه می‌کردم.

کمی پس از آن، در سال 2000، ناگهان متوجه شدم که پریشانی ذهنی و دردهای جسمی ناشی از طلاقم دیگر خیلی مرا آزار نمی‌دهد. در حقیقت تمام زجر و نگرانی روحی و جسمی‌ام کاملاً از بین رفته بود.

مداخله تلقینات فکری حزب کمونیست چین با تزکیه‌ام

یکی از هم‌تمرین‌کنندگان به‌نام فانگ همسایه‌ام بود. از سال 1986 تا سال نو چینی 2000، هنگامی که به دلیل رفتن به تیان‌آن‌من برای دفاع از حق دافا دستگیر و بازداشت شد، به ندرت با یکدیگر صحبت می‌کردیم، زیرا او نمی‌دانست که من نیز یک تمرین‌کننده هستم.

پس از آزاد شدن فانگ از بازداشتگاه، افرادی بودند که او را در تمام اوقات تحت‌نظر داشتند. به این فکر می‌کردم که اگر کسی به او اهمیتی ندهد، چگونه تزکیه‌کننده محسوب می‌شویم، می‌خواهم کاری انجام دهم و اینکه بین ما می‌بایست یک رابطه کارمایی وجود داشته باشد.

بعد از اینکه من و فانگ با هم ملاقات کردیم، متوجه شدم که تمرین‌کنندگان در حال انجام چه کاری بودند. سپس ما مسیر تزکیه خود را با همدیگر طی کردیم و از روش‌های مختلفی برای کمک به استاد در اصلاح فا استفاده کردیم.

همانطور که با هم کار می‌کردیم، متأسفانه فرصت‌های زیادی را برای بهبود شین‌شینگ از دست دادم. در عوض، خشمگین و عصبانی بودم. هر وقت با او درباره تمرین‌کنندگان دیگری که خوب عمل می‌کردند صحبت می‌کردم، همیشه به کاستی‌های آنها اشاره می‌کرد و همین امر باعث می‌شد که فکر کنم حسود است. وقتی می‌گفت که چقدر خوب عمل می‌کند، فکر می‌کردم که خودنمایی می‌کند. وقتی متوجه شدم که او سلطه‌جو است، باور داشتم که او هنوز تحت تأثیر تلقینات حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) است.

همیشه از فا، تبادل تجربه هم‌تمرین‌کنندگان و عقاید و تصورات خودم برای قضاوت فانگ استفاده می‌کردم. گاهی اوقات فکر می‌کردم كه او غیرمنطقی است. خیلی اوقات می‌خواستم او را نادیده بگیرم. حتی بدتر این بود که از درون شروع به شکایت می‌کردم، در تعجب بودم که چرا استاد برایم نظم و ترتیب داده‌اند که با چنین هم‌تمرین‌کننده‌ای همکاری کنم!

اما بدون توجه به اینکه چقدر گله و شکایت می‌کردم، همیشه یک فکر خیلی جدی داشتم: «ما هر دو تمرین‌کننده دافا هستیم، بنابراین باید به همکاری مشترک ادامه دهیم.» از آنجا که به این فکر می‌کردم، همیشه بعد از مدتی با او تماس می‌گرفتم. هر وقت مجدداً روابطمان برقرار می‌شد، پروژه‌های جدیدی وجود داشت که مستلزم همکاری ما با یکدیگر بود و احساس رضایت می‌کنم که خوشبختانه خودمحور نبودم.

اما از آنجا که با جدیت تزکیه نمی‌کردم، همیشه خوب عمل نمی‌کردم. فکر می‌کردم که اول دیگران را در نظر می‌گیرم و اینکه خیلی خوب تزکیه کرده‌ام اما در حقیقت در این وضعیت بسیار جدی «نگاه به بیرون»، گیرکرده بودم بدون اینکه خودم را با جدیت تزکیه کنم.

بعد از اینکه شکایت کیفری خود را علیه جیانگ زمین، رئیس پیشین ح.ک.چ ارائه دادم، مورد مداخله قرارگرفتم. قبلاً هربار که مورد مداخله قرار می‌گرفتم، به فکر گله و شکایت از فانگ می‌افتادم و دیگر نمی‌خواستم با او ارتباط داشته باشم. بعد از اینکه این فکر را نادیده می‌گرفتم و با او ارتباط برقرار می‌کردم، مداخلاتی ایجاد می‌شد. هربار به لطف محافظت استاد و کمک فانگ، این خطر حل و فصل می‌شد.

بعد از این که چندین بار این اتفاق افتاد، به درون نگاه کردم. فهمیدم که بیشتر اوقات این کارها توسط خودآگاه اصلی‌ام انجام نمی‌شود. فکر کردم که آخرین عوامل در میدان‌های بُعدی خودم که قبلاً توسط نیروهای کهن مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند و همچنین تمام توافقاتی که با نیروهای کهن در مراحل مختلف امضاء کرده بودم را نفی و پاکسازی کرده‌ام. اما موفق نبودم.

ازبرخواندن و ازبرکردن فا درکم از تزکیه را بهبود می‌بخشد

احساس می‌کردم که تزکیه بسیار دشوار و سخت است. باید چه‌کار کنم؟ نمی‌توانستم این‌گونه ادامه دهم. در آن زمان، تجربه تمرین‌کننده‌ای را درباره ازبرخواندن فا در وب‌سایت مینگهویی خواندم و به چیزی آگاه شدم، بنابراین تصمیم گرفتم كه فا را ازبركنم و آن را ازبربخوانم.

هنگامی که بیشتر و بیشتر فا را ازبرکردم، سوء تفاهمات خود را درباره تزکیه پیدا کردم. در گذشته وقتی نقاط‌ضعف هم‌تمرین‌کنندگان را می‌دیدم، فوراً به فکر فای استاد می‌افتادم و اینکه من چقدر خوب تزکیه کرده‌ام.

هنگامی که مطالب سایر تمرین‌کنندگان را می‌خواندم و با درک آنها از فا موافق بودم، همچنین باور داشتم که در آن جنبه به‌خوبی تزکیه کرده‌ام. درغیراینصورت چگونه می‌توانستم همان درک را داشته باشم؟

این قضیه به همین منوال ادامه داشت تا چند روز پیش که به فکر وابستگی فانگ به خودنمایی افتادم که ارتباطی بین وابستگی او و وابستگی خودم برقرار کردم: «اگر وابستگی به حسادت ندارم، چگونه می‌توانم وابستگی او به خودنمایی را شناسایی کنم؟» سپس توانستم متوجه درک اشتباهم از تزکیه شوم. سال‌ها است که واقعاً خودم را تزکیه نمی‌کردم! در گذشته، پس از مطالعه فا، فقط اصول فا را در سطح می‌فهمیدم.

بعد از فهمیدن این موضوع، مسائل مربوط به تزکیه را به‌خاطر آوردم. همه نکات برجسته فانگ توسط وابستگی‌هایم ازنظر پنهان شده بود. با فکر کردن به این موضوع، احساس کردم که شایسته نجات نیکخواهانه استاد و کمک فداکارانه تمرین‌کنندگان نیستم.

در گذشته، فانگ چندین بار به من گفت: «من خیلی به تو كمك كرده‌ام، اما هرگز نشنیده‌ام كه تو بگویی "متشكرم"». فوراً فكر كردم كه او وابستگی بسیار شدیدی به خودنمایی دارد. اگر من از او تشکر کنم، وابستگی‌اش به خودنمایی قوی‌تر خواهد شد.

وقتی شنیدم که سایر تمرین‌کنندگان گله و شکایت دارند که شوهرشان نمی‌تواند آشپزی کند، از شوهرشان دفاع می‌کردم. وقتی می‌دیدم که فانگ شخصیتی پرخاشگرابانه دارد، فکر می‌کردم که او تلقینات فکری ح.ک.چ را رها نکرده است. سپس فهمیدم چرا او از من می‌خواهد از او تشکر کنم. به این دلیل بود که فرد شاکری نبودم.

وقتی تمرین‌کننده دیگری عیب‌جویی می‌کرد، به این معنا بود که من نیز وابستگی به عیب‌جویی دارم و باید آن را از بین ببرم. وقتی کلمات و رفتار خودم را با دقت بررسی کردم، توانستم ببینم که واقعاً در رفتارم افراطی هستم، به‌خصوص وقتی که فانگ یا اعضای خانواده‌ام به وابستگی‌هایم اشاره می‌کردند. تا آن زمان نمی‌دانستم که تزکیه چقدر جدی است.

صعود در فا

بعد از سال نو چینی ازبرخواندن فا را شروع کردم. استاد مشاهده کردند که من آرزوی تزکیه دارم. وقتی یک پاراگراف خاص از فا را ازبرمی‌کردم، اتفاقاتی رخ می داد که مربوط به همان فا بودند، بدین ترتیب از آنچه که برای بهبود ازمنظر فا نیاز داشتم، آگاه می‌شدم.

به‌عنوان مثال، فهمیدم که من از نظر اعتقاد به فا و استاد مصمم نیستم و همین دلیل باعث شده بود که در گذشته به‌خوبی عمل نکنم. روز دیگر وقتی حقیقت را برای کسی که در نزدیکی محل زندگی‌ام بود، روشن می‌کردم، یک خودروی پلیس درست جلوی ما متوقف شد. شروع به گفتگو با آن شخص کردم. پس از دور شدن خودروی پلیس، حقیقت را برای آن شخص روشن و به او کمک کردم تا از ح.ک.چ خارج شود.

وقتی منتظر اتوبوس بودم، مرد جوانی را دیدم که با تلفن همراهش بازی می‌کند و بهانه‌ای پیدا کردم تا با او گفتگو کنم. درست همینکه قصد داشتم درباره دافا با او صحبت کنم، یک خودروی پلیس چرخید و به سمتم آمد. این فکر را بیرون فرستادم: «استاد، خواهش می‌کنم به من کمک کنید!» واقعاً احساس کردم استاد در همان لحظه درست در کنارم حضور داشتند. به پلیس نگاه نکردم و فقط به صحبت با آن شخص ادامه دادم. ماشین پلیس از آنجا رفت، اتوبوس رسید و هر دو سوار اتوبوس شدیم. حقیقت را برایش روشن و به او کمک کردم تا از ح.ک.چ خارج شود.

گاهی اوقات، ناگهان شوکه و وحشت‌زده می‌شدم. اما خیلی زود هنگام مطالعه فا، وابستگی‌های پنهانم را تشخیص می‌دادم. فهمیدم که به این دلیل است که ازبرخواندن فا به من کمک کرده است تا وابستگی‌هایی را پیدا کنم که از آنها آگاه نبودم.

بیشتر و بیشتر آگاه شدم که تماس با هم‌تمرین‌کنندگان فرصتی عالی برای همکاری ما است، تا نقاط‌ضعف‌مان را پیدا کرده و خود را در تزکیه بالا ببریم.

با پیشرفت اصلاح فا، این فرصت‌ها کمتر و کمتر خواهند شد. بیایید از این ابزار جادویی نگاه به درون بهتر استفاده کنیم تا در فا در کنار یکدیگر رشد کنیم و یک بدن فناناپذیر را شکل دهیم.