(Minghui.org) آقای لیو چوآن‌وانگ در معدن زغال سنگ شیائولینگهه مشغول به کار بود، که بخشی از اداره معدن زغال سنگ نانپیائو در شهرستان هولودائو، استان لیائونینگ است. او سابقاً به انواع و اقسام بیماری‌ها، از جمله فیبروز ریوی، آرتریت روماتوئید، زخم معده و بیماری‌های قلبی مبتلا بود. ظرف شش ماه بعد از تمرین فالون گونگ در سال 1996، بیماری‌هایش درمان و دوباره سالم شد.

پس از آنکه حزب کمونیست چین سیاست آزار و شکنجه‌اش را آغاز کرد، او به‌خاطر تمرین فالون گونگ و صحبت در حمایت از آن متحمل سال‌ها بازداشت، کار اجباری و حبس شد. از جمله شش ماه در بازداشتگاه شهر هولودائو، دو سال در اردوگاه کار اجباری هولودائو، دو سال در اردوگاه کار اجباری در توآنهه، یک سال و نیم در اردوگاه کار اجباری جینژو و پنج سال در زندان پانجین محبوس بود. او در مجموع 11 سال شکنجه شد. در زیر گزارشی از مصیبت‌هایی که متحمل شد را ارائه می‌کنیم.

روزهای حبس در بازداشتگاه شهر هولودائو

هنگامی که آقای لیو در اکتبر 1999 برای حمایت از حق تمرین فالون گونگ به پکن رفت، دفتر ارتباطات شهر هولودائو در پکن او را به محل سکونتش در شهر هولودائو بازگرداند. با بازگشت به زادگاهش، در بازداشتگاه محلی محبوس شد، در آنجا  مأمور پلیس وانگ شولین او را بخاطر خواندن کتاب فالون گونگ و انجام تمرین‌ها کتک زد. هنگامی که آقای لیو در اعتراض به این بدرفتاری اعتصاب غذا کرد، تحت خوراندن اجباری قرار گرفت.

هنگامی که مأموری هم‌سلولی آقای لیو را (که او نیز تمرین‌کننده است) در حال مطالعه جوآن فالون دید، به سایر مأموران خبر داد و آنها وارد سلول شدند تا کتاب را بگیرند. آقای لیو کتاب را بست و روی قفسه سینه‌اش نگه داشت و تمرین‌کنندگان دیگر اطراف او در سلول ایستادند تا از او در مقابل مأموران محافظت کنند. مأموران همه را به زور از مسیرشان دور کردند و با گرفتن پاهای آقای لیو او را از سلول بیرون کشیدند، ‌درحالیکه سرش روی زمین کشیده می‌شد. پلیس او را از سر تا پا با شلنگ‌های لاستیکی آنقدر کتک زد که همه بدنش کبود شد. به‌مدت یک هفته، دست‌هایش در پشتش با دستبند و پاهایش در پابند بسته بودند. او اعتصاب غذا کرد و به همین خاطر تحت تغذیه اجباری قرار گرفت.

تصویر شکنجه: بستن دستها در پشت با دستبند و نیز پابند.

پس از 15 روز در بازداشتگاه، بخش امنیتِ محل کارش، او را به کارش برگرداند و همچنان تلاش کرد تا او را مجبور به ترک تمرین فالون گونگ کند. وقتی امتناع کرد، دوباره به‌مدت 15 روز دیگر به بازداشتگاه منتقل شد. او بیش از شش ماه، بین بازداشتگاه و بخش امنیت محل کارش در رفت و آمد بود. در نهایت، به دو سال کار اجباری محکوم و به اردوگاه کار اجباری شهر هولودائو منتقل شد.

شکنجه در اردوگاه کار اجباری شهر هولودائو

شش تمرین‌کننده، از جمله آقای لیو چوآنوانگ، حاضر نشدند فالون گونگ را رها کنند. آنها همچنان به انجام تمرینات ادامه دادند و در برابر پوشیدن لباس‌های زندانی مقاومت کردند. در نتیجه، آنها را در جایی با نظارت بسیار شدید محبوس کردند. در آنجا چهار زندانی به نوبت ناظرشان بودند و آنها را مجبور می‌کردند به‌مدت طولانی بدون هیچ حرکتی بنشینند. زندانی وئی ونژونگ اغلب کتک‌شان می‌زد. آنها برای اعتراض به این بدرفتاری‌ها بیش از سه ماه اعتصاب غذا کردند و خواستار آزادی‌شان شدند. سپس به درمانگاه اردوگاه منتقل شدند تا تحت خوراندن اجباری قرار بگیرند.

در جلسات خوراندن اجباری، نگهبانان هر تمرین‌کننده را روی صندلی آهنی بسته، در حالیکه دست‌هایش را محکم گرفته بودند، روی پاهایش می‌کوبیدند. سپس با یک لوله پلاستیکی ضخیم آن تمرین‌کننده را کتک می‌زدند. زمانی که تمرین‌کننده تلاش می‌کرد تا از اطاعت اجتناب ‌کند، نگهبانان به چند زندانی دستور می‌دادند که دهان تمرین‌کننده را با یک میله آهنی و خط‌کش فلزی باز کنند که باعث لق شدن دندان‌ها و خونریزی در دهان می‌شد. برای اِعمال درد و رنج بیشتر،  وانگ دالو پزشک اردوگاه، به فرنی که برای تغذیه اجباری استفاده می‌شد، نیم کیلو نمک اضافه می‌کرد. جلسات خوراندن اجباری 20 روز طول می‌کشید.

بازآفرینی شکنجه: مجازات خوراندن اجباری

از آنجا که آقای لیو همچنان از رها کردن تمرین فالون گونگ امتناع کرد، با باتوم‌های الکتریکی به او شوک اعمال کردند.

تمرین‌کننده آقای چن دیون، 57 ساله، یکی از ساکنان روستای چن در شهر گجیا، شهرستان سوئیژونگ، استان لیائونینگ، در تاریخ 11 مارس 2001 در اردوگاه کار اجباری شهر هولودائو، تا سرحد مرگ شکنجه شد. مقامات اعلام کردند مرگ او در نتیجه بیماری قلبی اتفاق افتاد. عاملان این جنایت شامل وانگ شنگی، ژانگ فوشنگ، سونگ، گوا، لی جیان، سونگ دادوی، فرمانده یانگ، وانگ ژوژن، ژانگ گواژو، سرپرست بخش یانگ و کوی شیائودونگ.

بیش از 200 تمرین‌کننده در سال 2000 در اردوگاه کار اجباری شهر هولودائو بازداشت شدند. حدود 60 نفر از آنها زیرنظر گروه نظارت شدید قرار گرفتند تا فالون گونگ را رها کنند. آنها در اعتراض به این رفتار و درخواست آزادی‌شان اعتصاب غذا کردند.

کمیته امور سیاسی و حقوقی شهر هولودائو و اداره 610 بیش از صد پلیس ضدشورش را برای شکل ویژه‌ای از شکنجه؛ مستقر کردند. مأموران به فاصله حدود یک متر از هم قرار گرفتند و به هرکدام یک باتوم الکتریکی داده شد. آنها در دو طرف مسیر؛ از محل گروه نظارت شدید تا دفتر واحد بازآموزی ایستاده بودند. لیو چوآنوانگ، چن دیون، ژانگ شوآن، ژائو لیانشین، هه  فنگهوآن، و لی شوئيمین شروع به راه رفتن کردند و در طول مسیر بسیاری از مأموران به آنها شوک اعمال کردند.

بازآفرینی شکنجه: اعمال شوک با باتوم الکتریکی

شش تمرین‌کننده بعداً در اتاق‌های جداگانه حبس شدند. در هر اتاق، ده‌ها مأمور به نوبت با باتوم‌های الکتریکی به آنها شوک اعمال کردند و آنها را به‌طوروحشیانه‌ای کتک ‌زدند، در ضمنِ این کار از آنها می‌پرسیدند که آیا اطاعت می‌کنند و باورشان را رها می‌کنند یا نه. شکنجه هنگام شب شروع شد و تا صبح روز بعد ادامه داشت. آنها از گرز، کمربند‌های چرمی، چکمه‌ و ضربات مشت برای شکنجه استفاده می‌کردند. شش تمرین‌کننده آنقدر تحت ضرب و جرح قرار گرفتند که قابل شناسایی نبودند.

لیو گواهوان و سایر مأموران، شلوار تمرین‌کننده ژائو لیانشین را درآوردند و با باتوم الکتریکی به اندامهای تناسلی بدنش شوک اعمال کردند و حتی باتوم را وارد مقعدش کردند. وقتی از حال رفت، آب سرد روی او می‌ریختند تا دوباره به هوش بیاید و بعد به اعمال شوک ادامه می‌دادند. سر ژائو به شدت کبود و چشمانش متورم شد. شکنجه به مدت سه روز ادامه یافت.

مقاومت در اردوگاه کار اجباری

هنگامی که رئیس بخش بازآموزی با باتوم خود به آقای لیو چوآن‌وانگ اشاره کرد و پرسید: «آیا بخاطر این رفتارمان از ما متنفری؟» آقای لیو پاسخ داد: «نه، متنفر نیستم. استادم به ما آموخته‌اند که اگر دشمن‌مان را دوست نداشته باشیم، نمی‌توانیم در تزکیه‌مان به کمال برسیم چه برسد به شما که حتی دشمن من نیستید. ما هیچ دشمنی نداریم جیانگ زمین دستور آزار و شکنجه را صادر کرد. به‌عنوان مأموران پلیس، شما برای امرار معاش صرفاً کارتان را انجام می‌دهید. شما با ما اینگونه رفتار می‌کنید زیرا هیچ فرصتی برای درک حقیقت درباره فالون گونگ نداشتید و با تبلیغات افتراآمیز حزب فریب خوردید»

رئیس بخش باتوم خود را به زمین انداخت و به آقای لیو گفت که به سلولش بازگردد. از آن به بعد، سرپرست بخش دیگر او را کتک نزد و از انجام دستورات برای شکنجه تمرین‌کنندگان امتناع کرد.

یکی از مأموران مسیحی بود. او به آقای لیو گفت: «تمرین‌کنندگان فالون گونگ متحمل شکنجه می‌شوند همانطور که در گذشته مسیح تحت آزار و شکنجه قرار گرفت. تاریخ خودش را تکرار می‌‌کند. درست مانند مسیح، شما را از طریق مصیبت و محنت پاک می‌شوید و ارتقاء پیدا می‌کنید.»

تمرین‌کنندگان فالون گونگ در مقاومت در برابر آزار و شکنجه در اردوگاه یکپارچه عمل می‌کردند. آنها برای اعتراض به بدرفتاری‌ها نامه‌ای با امضای جمعی نوشتند و خواستار آزادی‌شان شدند. آقای لیو چوآن‌وانگ اولین کسی بود که نامش را پای نامه امضاء کرد. آقای لیو و سایر تمرین‌کنندگان به شیوه‌های دیگر مقاومت کردند، همانطور که چهار نمونه زیر گواهی بر این مطلب است.

نمونه 1 - روزی، شهردار شهر هولودائو میزبان ده‌ها تن از مقامات دولتی و روزنامه‌نگاران در اردوگاه کار بود که برای تهیه فیلم از افترا به فالون گونگ و توجیه آزار و شکنجه آمده بودند. آقای لیو به شهردار اشاره کرد و گفت: «به عنوان خادمان ملت، شما مقامات دولتی و مأموران پلیس، شهروندان خوبی که فالون گونگ را تمرین می‌کنند دستگیر و بازداشت می‌کنید و مجرمان واقعی را نادیده می‌گیرید. چگونه می‌توانید ادعا کنید که خادمان ملت هستند؟» شهردار به فیلمبردار گفت که فوراً فیلمبرداری را متوقف کند.

نمونه 2 - روزی آقای لیو روی تخته سیاه در یک کلاس نوشت: «فالون دافا خوب است.» مقامات با خشم، 60 تمرین‌کننده را در کلاس جمع‌ کردند و از آنها پرسیدند که چه کسی این کار را انجام داده و تهدید کردند که اگر کسی اعتراف نکند به هیچ‌کسی اجازه نمی‌دهند که بخوابد. آقای لیو جلو رفت و اعتراف کرد. سپس به آنها گفت که چگونه از تمرین فالون گونگ بهره‌مند شده است. نگهبانان اجازه دادند که بدون تنبیه برود.

نمونه 3- آقای لیو و تعدادی از تمرین‌کنندگان دیگر، از جمله ژائو لیانکشین، یائو یانهوی و ژانگ شوآن، کتاب‌ها و مجله‌های حاوی مطالب افتراآمیز به فالون گونگ را جمع‌آوری کردند و داخل کمد ابزار گذاشتند.  فندکی را قرض گرفتند و شروع به سوزاندن مطالب کردند که باعث ایجاد دود زیادی در ساختمان شد. وقتی مسئولین درباره آن پرسیدند، زندانیان عادی، از تمرین‌کنندگان محافظت کردند و گفتند که این یک حادثه بود و یک نفر سیگارش را در سطل زباله انداخت.

نمونه 4 - دینگ ونشیو، معاون فرمانده گروه آقای لیو، او را به دفترش احضار کرد و علیه فالون گونگ یک سخنرانی طولانی را آغاز کرد. آقای لیو به سمت دینگ اشاره کرد و گفت: «این شما نیستید که این سخنان را می‌گویید. شما تسخیر شده‌اید.» درست در آن لحظه، دینگ بر روی میز افتاد، صورتش رنگ پریده و بدنش بی‌حرکت بود. هنگامی که آقای لیو با خود فکر کرد که نمی‌خواهد دینگ بمیرد، دینگ به‌هوش آمد و دوباره شروع به حرکت کرد. او به آقای لیو گفت که به سلولش برود. بعدها، هر زمان که نگهبانان آقای لیو را به دفتر احضار می‌کردند، ابتدا به او می‌گفتند: «لطفاً با انگشتت به ما اشاره نکن. ما از آن می‌ترسیم.» آقای لیو فهمید که معاون فرمانده دینگ درباره برخورد قبلی‌شان به گروهش گفته است.

 ترفندهای فریبکارانه در اردوگاه کار اجباری شهر هولودائو

مسئولان اردوگاه کار اجباری شهر هولودائو به‌منظور وادار کردن تمرین‌کنندگان برای رها کردن باورشان، از اردوگاه کار اجباری ماسانجیا درخواست کمک می‌کردند. در یکی از این موارد، رئیس ماسانجیا و ده‌ها زندانی که ادعا می‌کردند تمرین‌کنندگان سابق فالون گونگ هستند، به اردوگاه کار اجباری هولودائو آمدند.

آنها آقای لیو را به دفتر احضار کردند، جایی که زن زندانی زیبایی با دامنی کوتاه نشسته بود و ران‌هایش را نشان ‌داد و ادعا کرد که می‌خواهد در کنار او کتاب فالون گونگ را بخواند. نگهبان آقای لیو حواسش جمع بود و مراقب وسوسه‌های آنها بود. آقای لیو به زن گفت که اجازه ندارد خیلی نزدیکش شود و فقط می‌توانند به نوبت کتاب را بخوانند.

بعد از چند لحظه، زندانی زن سعی کرد نزدیکتر شود، بنابراین آقای لیو به او گفت که دوباره به عقب برگردد. او عصبانی شد و آنجا را ترک کرد.

بعدها، آقای لیو از یکی از تمرین‌کنندگان دیگر که موافقت کرده بود تمرین را رها کند، شنید که با همین ترفند از تمرین دست کشیده است. آن تمرین‌کننده گفت که او در همان دامی افتاد که آنها سعی کردند آقای لیو را بفریبند و به او گفت که آن چگونه کار می‌کند. زمانی که زندانی زن برای کتاب خواندن نزدیکتر می‌شد، نگهبانان فوراً به اتاق می‌آمدند و ادعا می‌کردند که آن دو نفر درحال رابطه نامشروع بودند. نگهبانان سپس تهدید می‌کردند که اگر تمرین‌کننده حاضر به نفی باورش نباشد به همه می‌گویند که آن دو در حال رابطه نامشروع در اتاق بوده‌اند.

آقای لیو متوجه شد که چگونه مسئولان اردوگاه، به هر وسیله‌ای متوسل می‌شوند تا تمرین‌کنندگان را به رها کردن اعتقاداتشان وادار کنند.

بخاطر تلاش‌های تمرین‌کنندگان، همه چیز به‌تدریج بهبود یافت و آنها توانستند کتاب‌های فالون گونگ را بخوانند، تمرینات را انجام دهند و اشعار هنگ یین را با صدای بلند بخوانند.

آقای لیو در پایان دو سال محکومیتش، 45 روز دیگر نیز به بازداشتگاه محلی منتقل شد. سپس مجبور شد برای جلوگیری از آزار و شکنجه بیشتر خانه را ترک کند.

دو سال در اردوگاه کار اجباری توانهه پکن

آقای لیو در 13 مه 2002 به پکن رفت تا بنری را با نوشته «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است،» به نمایش بگذارد. او به‌مدت دو سال به اردوگاه کار اجباری توانهه در پکن فرستاده شد.

یک روز نگهبانان اردوگاه، تمام تمرین‌کنندگان بازداشت‌شده را جمع کردند تا فیلم ویدیویی افتراآمیز به فالون گونگ را تماشا کنند. آقای لیو برخاست و اعلام کرد که آن فیلم ویدیوئی افتراآمیز به فالون گونگ و بنیانگذار آن را تماشا نمی‌کند. چند تمرین‌کننده دیگر نیز ایستادند. نگهبانان دستور دادند که در راهرو به‌مدت طولانی رو به دیوار بایستند.

پس از آن، نگهبانی به آقای لیو گفت: «تو دومین تمرین‌کننده‌ هستی که تا به حال جرأت کرده این فیلم ویدیویی را تماشا نکند. تو پردل و جرأت هستی.» سپس برایش آرزوی موفقیت کرد.

همۀ تمرین‌کنندگانی که از رها کردن باورشان امتناع کردند، جیره غذایی‌شان نصف شد و از دریافت لباس‌های زمستانی محروم شدند.

 با وجود یخبندان و برف سنگین و وزش باد سرد و شدید، نگهبانان به چند زندانی دستور دادند که آقای لیو را به پایین پله‌ها بکشند و او را روی زمین بیندازند. سپس لباس‌هایش را درآوردند و شکم و دست ‌و پاهایش را با یخ و برف پوشانده و برای مدت طولانی در معرض باد رهایش کردند. پاهای او سرمازده شد و تاول زد. سپس آنها به او دستور دادند که در برف بدود، اما او امتناع کرد.

در تابستان، تمرین‌کنندگان را وادار می‌کردند تا دو کیلومتر در گرمای سوزان در حوالی ظهر بدوند. سپس آنها مجبور بودند بدون نوشیدن آب زیر نور خورشید بایستند. برخی تمرین‌کنندگان از حال می‌رفتند.

در گروه سوم، نگهبانان به زندانیان دستور می‌دادند که محل تخلیه توالت را مسدود و تعدادی از آنها در کاسه توالت ادرار کنند. سپس نگهبانان، سر آقای لیو را داخل کاسه ‌می‌کردند و پایشان را روی سرش می‌گذاشتند تا حدی که در آستانه خفگی قرار ‌می‌گرفت.

هنگامی که آقای لیو برای اعتراض به بدرفتاری‌ها اعتصاب غذا کرد، نگهبانان با آب فاضلابی که پر از فضولات انسانی بود او را تحت خوراندن اجباری قرار دادند. آقای لیو دائماً استفراغ می‌کرد.

بازآفرینی شکنجه: خوراندن اجباری با فضولات انسانی

هنگامی که او مجبور شد برای مدت طولانی بنشیند، نشیمنگاهش به علت فشار زیاد دچار فرورفتگی و آسیب شد.

تصویر شکنجه: نشستن اجباری

ساختمان غربی در اردوگاه کار اجباری توانهه، میزبان گروهی بود با نام «چیرگی بر افراد دشوار» که به‌طور خاصی برای شکنجه تمرین‌کنندگان فالون گونگ راسخ و سرسخت طراحی شده بود. آقای لیو در آنجا مورد ضرب و جرح قرار گرفت و هر شب از خواب محروم شد.

نگهبان یان شیائوجیه به زندانیان آنجا گفت که آقای لیو را با چوب کتک بزنند و هنگامی که چوب‌ها شکستند، انتهای تیزش را به بدن آقای لیو فرو کنند. در زمستان، آنها در و پنجره‌ها را باز می‌گذاشتند، آب سرد روی آقای لیو می‌ریختند، سپس پنکه برقی را روشن می‌کردند. حتی خود زندانیان نیز دچار سرماخوردگی می‌شدند. آنها همچنین روی آقای لیو ادرار می‌کردند. بخاطر نشستن طولانی مدت، قسمتهای زیادی از نشیمنگاهش زخم شده بود. نگهبان ژائو به زندانیان گفت که روی زخم‌هایش پماد بزنند، اما در واقع دستور داد که پوست روی زخمش را جدا کنند و به زخم‌های باز او ضربه بزنند.

آقای لیو همچنین اجازه نداشت به توالت برود. او مرتباً مجبور می‌شد برای مدت طولانی بایستد و توالت و کف راهرو را از نیمه شب تا چهار صبح تمیز کند. یک روز چند نگهبان او را در سرویس مردانه به شدت کتک زدند.

هنگامی که آقای لیو به سرویس مردانه رفت، وئی هونگتائو و سایر نگهبانان با عجله وارد شدند، او را بیرون کشیدند و بدون هیچ دلیلی او را کتک زدند. در اوت 2003،  روی صندلی بسته شده بود و اجازه نداشت که بخوابد یا به توالت برود که باعث شد در شلوارش اجابت مزاج کند.

یان شیائوجیه، فرمانده گروه زنان در آن زمان، در تلاش برای مجبور کردن تمرین‌کنندگان برای رها کردن باورشان، از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. روزی، یان به همسر آقای لیو گفت که با او ملاقات کند و برایش یک سازدهنی بیاورد. یان سپس به آقای لیو گفت که چون قبلاً سازدهنی می‌نواخته باید برای همسرش در طی این ملاقات ساز دهنی بزند. یان ترتیبی داد تا سرباز زن جوانی که زیبا بود، به او آموزش دهد که چگونه آن را بهتر بنوازد. وقتی آقای لیو همکاری نکرد، یان او را تهدید کرد: «اگر تمرین فالون گونگ را رها نکنی، انتظار نداشته باش همسرت را دوباره ببینی. حتی پس از پایان دوره محکومیتت نمی‌توانی به خانه بروی چون پلیس محلی تو را به مرکزشان منتقل می‌کند و بازداشتت می‌کند.»

آقای لیو پس از تحمل شکل‌های غیرانسانی شکنجه‌های مداوم، تلاش کرد تا با سر به یک رادیاتور فلزی برخورد کند. او از حال رفت و مدتی بعد دوباره به‌هوش آمد. مسئولین بعداً او را مجبور کردند کلاه ایمنی بر سرش بگذارد و با دستبند او را به صندلی بستند.

یک سال و نیم در اردوگاه کار اجباری شهر چینژو

آقای لیو در سپتامبر 2005 به دیدار تمرین‌کننده لیو فنگمی رفت تا نحوه استفاده از رایانه را یاد بگیرد. او یادداشت‌هایی در حین مطالعه و رمز عبور کامپیوترش را در دفترچه یادداشت نوشت. در مسیر خانه‌اش دستگیر شد و سپس یک سال و نیم به اردوگاه کار اجباری جینژو فرستاده شد.

در 26 نوامبر 2005، آقای لیو تمرین فالون گونگ را در اردوگاه انجام داد و ده‌ها زندانی به دستور لی سونتائو، مربی سیاسی اردوگاه کار اجباری او را کتک زدند. سپس یک هفته او را در سلول انفرادی نگه داشتند و دست و پاهایش را در حالت کشیده‌شده به گوشه‌های تخت بستند.

وب‌سایت مینگهویی جزئیات این حادثه را در این مقاله منتشر کرده است: «اردوگاه کار اجباری شهر جینگژو شکنجۀ تمرین‌کنندگان فالون دافا را تشدید کرد.» نسخه اصلی چینی در 30 ژوئیه 2006 منتشر شد.

آقای لیو باید در تاریخ 3 مارس 2007 آزاد می‌شد، اما مسئولان اردوگاه خودسرانه ده روز دیگر او را نگه داشتند.

پنج سال در زندان پانجین در استان لیائونینگ

در بعدازظهر 23 مارس 2008، پلیس ناگهان به منزل آقای لیو رفت و از او پرسید که آیا بازهم قصد دارد در حمایت از فالون دافا به پکن برود. او اصرار داشت که این حق قانونی او است که به پکن برود. پلیس خانه‌‌اش را غارت و او را دستگیر کرد.

هنگامی که همسایگان درباره قانونی بودن دستگیری‌اش سؤال کردند، پلیس پاسخ داد: «مسابقات المپیک در حال انجام است. ما باید بسیاری از تمرین‌کنندگان فالون گونگ را دستگیر کنیم.»

وقتی آقای لیو در دادگاه گفت: «فالون دافا خوب است،» قاضی به او گفت: «قصد داشتم تو را به سه سال زندان محکوم کنم. اکنون که این عبارت را گفتی، دو سال دیگر به آن اضافه خواهم کرد. او به زندان پانجین در استان لیائونینگ منتقل شد.

یک بار در حالی که تمام زندانیان را مجبور کردند در محوطه بیرونی چمباتمه بزنند، مسئولان زندان همه سلول‌ها را بررسی کردند. آقای لیو مقاومت کرد و چند ساعت او را کتک زدند و با باتوم‌های الکتریکی به او شوک اعمال کردند.

در طی بازرسیِ یکی دیگر از سلول‌ها، نگهبانان مقالات دست‌نویس فالون گونگ آقای لیو را برداشتند. او در اعتراض به این کارشان اعتصاب غذا کرد. هفت روز بعد از اعتصاب غذا او را به بیمارستان زندان بردند و بیش از دو ماه در آنجا نگهش داشتند.

وقتی مسئولان سعی کردند او را از بیمارستان بیرون بیاورند، مقاومت کرد و تحت شوک با باتوم الکتریکی قرار گرفت. هنگامی که شارژ باتوم‌ها تمام شد، نگهبانان از سوزن برای فروکردن به انگشتان دستش و سیگار برای سوزاندن انگشتان پاهایش استفاده کردند. نگهبان هو شیائودونگ به او گفت: «قدری قهوه به تو می‌دهم تا بنوشی.»  سپس نگهبان سرفه کرد و قدری از خلطش را در زیرسیگاری تف کرد، و آن را به زور به گلوی آقای لیو ریخت.

نگهبانان همچنان به مدت چهار ساعت دیگر به او شوک اعمال کردند. لب بالایی‌اش را سوزاندند و روی تمام بدنش تاول ایجاد کردند. نگهبانان از ترس اینکه مبادا دیگران تاول‌ها را ببینند از سوزن استفاده کردند و همه آنها را ترکاندند که شدیداً دردناک بود.

از آنجاکه او بازهم اعتقادش را رها نکرد، فرمانده هان یان از دفتر اجرایی زندان پانجین اجازه گرفت تا با استفاده از دو باتوم الکتریکی با قدرت ترکیبی 1.5 میلیون ولت به آقای لیو شوک اعمال کند. آنها یک باتوم را در بالای سرش و دیگری را روی پاهایش گذاشتند و به‌طور همزمان شوک اعمال کردند. به گفته آقای لیو، او احساس می‌کرد با چکش سنگینی به سرش ضربه می‌زدند و بدنش در حال انفجار بود. نگهبانان همچنان آب روی او می‌ریختند. پس از آن، او دیگر نتوانست خودش راه برود و مجبور شدند او را تا سلولش حمل کنند.

بازآفرینی شکنجه: اعمال شوک با باتوم الکتریکی

پس از اعمال شوک با باتوم‌های الکتریکی با ولتاژ بسیار بالا، باتوم‌های معمولی را مانند نیش‌های پشه احساس می‌کرد. هنگامی که نگهبانان مجدداً به او شوک دادند به آنها خیره نگاه می‌کرد. آنها ترسیدند و متوقف شدند.

لی فرمانده تازه گماشته‌شده، یک روز به آقای لیو گفت: «چون می‌خواهی تمریناتت را انجام دهی، مکانی عالی برای این کار پیدا کرده‌ام.» او را به جایی پر از پشه برد و دستور داد که زندانیان لباس‌هایش را خارج کنند تا پشه‌ها بتوانند روی بدنش بنشینند. دو ساعت بعد صورت، گوش و بدنش با برجستگی‌های قرمز پوشانده و شدیداً متورم شد. روز بعد که نگهبانان همان کار را انجام دادند، هیچ پشه‌ای آقای لیو را نیش نزد، چون هنوز بخاطر نیش‌زدن‌‌ها و تغذیه روز گذشته سیر بودند.تصویر شکنجه: گزیده شدن با پشه‌ها

در گذشته، هر زمان که آقای لیو تمرینات فالون گونگ را انجام می‌داد، نگهبانان او را روی تخت می‌بستند. پس از شکنجه با نیش پشه‌ها، زمانی که تمرینات را انجام می‌داد فرمانده لی دیگر مراقبش نبود.

در مدت چهار سال و نیم محکومیتش در زندان پانجین، بسیاری از تمرین‌کنندگان استوار از زندان‌های سایر شهرها از جمله شهر آنشان، شهر یینگکو و شهر دالیان به این زندان منتقل شدند. آقای لیو به زندان نانگوانلینگ در شهر دالیان منتقل شد، در آنجا مجبور شد در یک سلول انفرادی کوچک بدون پنجره یا نور چند روز متوالی روی یک صندلی کوچک بنشیند. وقتی خوابش می‌برد، نگهبانان او را کتک می‌زدند و آب سرد روی او می‌ریختند. یکی دیگر از تمرین‌کنندگان، وانگ هنگ تینگم، به همین روش شکنجه شد تا زمانی که دچار بیماری روانی شد.

زمانی که آقای لیو از خواب محروم شد و گیج و آشفته بود، نگهبانان او را وادار کردند که با امضای اظهاریه‌ای قبول کند که فالون گونگ را رها می‌کند. طولی نکشید که او به‌طور کامل هشیار شد و آن اظهارات را رد کرد. سپس نگهبانان به شکنجه او به همان شیوه ادامه دادند و بارها و بارها او را وادار به نفی باورش کردند.

بعد از آن، استانداری بازرس‌هایی را تعیین کرد تا به بازبینی اظهارات تمرین‌کنندگانی بپردازند که مقامات زندان ادعا کردند که تمرین را رها کرده‌اند. در طی مصاحبه، آقای لیو به بازرس گفت این عادلانه نیست که او بخاطر تمرین فالون گونگ به پنج سال زندان محکوم شده است. بازرس متوجه شد که او واقعاً اعتقادش را رها نکرده است. مقامات زندان عصبانی شدند و به شکنجه او ادامه دادند. چون از انجام کار اجباری در کارگاه خودداری کرد، مجبور شد رو به دیوار بایستد. او چند بار اعلام کرد که همچنان به حفظ ایمان و تمرین فالون گونگ ادامه خواهد داد. وقتی تقریباً به انتهای دوره محکومیتش رسید، مسئولان او را رها کردند.

آقای لیو در تاریخ 22 مارس 2013 آزاد شد.

بسیاری از افراد وقتی صحبت‌های آقای لیو را درباره دوران محکومیتش شنیدند، اشک ریختند. وقتی مردم از او پرسیدند که آیا از کسانی که او را شکنجه کردند نفرت دارد، پاسخ داد: «چرا از آنها نفرت داشته باشم؟ آنها قربانیان دروغ‌ها و تبلیغات حزب کمونیست چین هستند. تلاش من این بود که آنها را آگاه کنم، به آنها کمک کنم که درست را از اشتباه تشخیص دهند و وادارشان کنم که در آزار و شکنجه فالون گونگ شرکت نکنند. در نتیجه آینده‌ای خوب را برای خانواده و خودشان انتخاب کنند. این امید من است. آنها مرتکب جرایمی شده‌اند که باید برای آنها پرداخت کنند. برای آنها اشک ریختم که بدون آگاهی از حقیقت تمرین‌کنندگان فالون گونگ را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دادند. با وجود بیش از 11 سال تحمل درد و رنج، خودم را خوش اقبال می‌دانم، زیرا زنده از زندان خارج شدم.»