(Minghui.org) استاد لی، شما زندگی‌ام را نجات دادید! تمام خانواده‌ام از شما بسیار سپاسگزارند. در جشن سال نوی چینی، از طریق وب‌سایت مینگهویی، از صمیم قلب از شما تشکر می‌کنم و سال نو را به شما تبریک می‌گویم.

من یک بازنشسته ۷۴ ساله در استان هنان هستم. در سال ۲۰۱۶، تشخیص داده شد که دچار سرطان پیشرفته ریه هستم. شش دوره تحت شیمی‌درمانی قرار گرفتم که وضعیت سلامتی‌ام را  کاملاً  به‌هم ریخت. روند درمان به‌شدت دردناک بود و پس از آن به حدی ضعیف شده بودم که فقط یک سرماخوردگی کوچک می‌توانست زندگی‌ام را تهدید کند.

خانواده‌ام حقیقت را به من نگفتند، نگران این بودند که انگیزه و اراده‌ام برای زندگی کردن درهم شکسته شود. هرگز نمی‌گذاشتند نتایج آزمایشاتم را بخوانم. فقط به من می‌گفتند که دچار یک نوع عفونت ریه شدم و شیمی‌درمانی هم آنتی بیوتیک برای درمان آن است.

خویشاوندان، همکاران سابق و دوستان قدیمی‌ام همگی به ملاقاتم آمدند. از طریق صحبت‌های آنها، متوجه شدم که در حال مردن هستم.

اما نمی‌خواستم بمیرم. نمی‌خواستم شوهرم را ترک کنم که بیش از ۵۰ سال با هم زندگی کردیم. نمی‌خواستم بچه‌ها و نوه‌هایم را ترک کنم.

برای اینکه زندگی را برای آنها آسان‌تر کنم، وانمود می‌کردم که نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است بیفتد و نمی‌گذاشتم بفهمند که چقدر دچار آسیب شده‌ بودم. اما در قلبم، گریه می‌کردم.

دخترم تمرین‌کننده فالون دافا است. او فهمید که چه احساسی داشتم و گفت: «مامان، امروز، فقط یک انتخاب داری. به هیچ‌چیز فکر نکن و فقط به آموزه‌های استاد لی هنگجی گوش کن. اگر قادر به درک آنچه استاد می‌آموزند باشی، احتمال  دارد معجزه‌ای را تجربه کنی.»

او قبل از شیمی‌درمانی هم همین موضوع را با من در میان گذاشته بود، اما من هنوز به علم مدرن اعتقاد زیادی داشتم. حالا که پزشکان از من قطع امید کرده بودند، دیگر به اعتمادی به بیمارستان‌ها نداشتم.

مایل بودم آنچه را که دخترم به من گفت، انجام دهم، اما نگران بودم شوهرم مخالفت کند، چون دختر ما چند بار از سوی رژیم کمونیست مورد آزار و اذیت قرار گرفته و واقعاً همه ما را دچار ترس و وحشت کرده بود. علاوه‌براین، در تمام عمرم، درمقابل تصمیمات شوهرم تسلیم بودم.

دخترم با پدرش صحبت و او موافقت کرد: «اگر مادرت به این طریق درمان می‌شود، می‌تواند به آنچه صلاح می‌دانی گوش دهد.»

بنابراین شروع به گوش‌دادن به آموزه‌های استاد لی در جینان، دالیان و گوانگژو کردم. هرچه بیشتر گوش می‌کردم، بیشتر به آنچه می‌شنیدم علاقه‌مند می‌شدم. زبان آن برای فهمیدن ساده و آسان بود و به پاسخ بسیاری از سؤالاتم درباره زندگی دست یافتم.

به‌تدریج، می‌توانستم بیشتر بخورم، مقداری از وزن و بنیه‌ام را دوباره به دست آوردم و بهتر می‌خوابیدم.

پس از یک ماه، سرطان ریه‌ام ناپدید شد. می‌توانستم خرید مواد غذایی را انجام دهم، در آشپزخانه آشپزی کرده و سایر کارهای خانه را مثل یک فرد معمولی مدیریت کنم.

شوهرم به حدی خوشحال شد که همکاران سابق و دوستانم را دعوت کرد تا در یک مهمانی بزرگ به دیدنم بیایند. فرزندان و نوه‌هایم نیز دورهم جمع شدند تا به من تبریک بگویند و از استاد لی به‌خاطر مهربانی و شفقت‌شان تشکر کنند که مادر و مادربزرگ‌شان را به آغوش آنها بازگرداندند.

درحال حاضر وقتی که مردم درباره بهبودی سریعم ابراز تعجب می‌کنند، همیشه حقیقت را به آنها می‌گویم. موجودات بشری باید وجدان داشته باشند. فالون دافا زندگی‌ام را نجات داد و من باید درباره‌ آن سخن بگویم و بگذارم دوستان و همکاران سابقم شایستگی فالون دافا را درک کنند. همچنین از آنها می‌خواهم که با فالون دافا و تمرین‌کنندگان آن با مهربانی رفتار کنند تا آنها نیز از رحمت آن برخوردار شوند.

سال نوی چینی نزدیک است. بنابه رسم چینی، سال نو را به استاد لی تبریک می‌گویم. استاد برای نجات مردم جهان چیزهای بسیاری را متحمل شدند، بدون اینکه انتظار پاداشی داشته باشند. ازخودگذشتگی و لطف شما بیکران است.

استاد لی، سال نوی چینی بر شما مبارک باد!