(Minghui.org)
22 سال است که فالون دافا را تمرین و طی این زمان با آزمونها و محنتهای بیشماری مواجه شدهام. وقتی برخی آزمونها را بهخوبی پشت سر میگذارم، به این معنی است که درک درستی از دیدگاه فا بهدست آوردهام و وقتی آزمونی را بهخوبی پشت سر نمیگذارم، به این معنی است که نتوانستهام با خودم مانند یک مرید دافا رفتار کنم.
احساسات بشریام
از سال 1999 که آزار و شکنجه فالون دافا آغاز شد، ده بار زندانی شدهام. آخرین دستگیریام در سال 2013 بود که به چهار سال حبس محکوم و در زندان زنان بازداشت شدم. از آنجا که از رها کردن باورم به دافا امتناع ورزیدم، مسئولان زندان مرا از ملاقات با خانوادهام محروم کردند.
خانوادهام نامههایی نوشتند و شخصاً با مسئولان زندان صحبت کردند. از سایر تمرینکنندگان در داخل و خارج از چین نیز درخواست کمک کردند. پس از همه این تلاشها، در نهایت اجازه یافتند در زندان با من ملاقات کنند. افکار درست آنها از درکشان درباره واقعیتهای دافا، سرشت شیطانی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و آزار و شکنجه دافا میآمد.
این جریان باعث شد احساساتی قوی نسبت به خانواده و شوهرم در من ایجاد شود- از آنها بسیار سپاسگزار بودم و خیلی به آنها افتخار میکردم.
روابط نامشروع شوهرم
من و شوهرم بیش از 20 سال است که ازدواج کردهایم و همیشه خیلی خوب با هم سازگاری داشتهایم، اما یک سال قبل از آزادیام شایعاتی شنیدم حاکی از اینکه شوهرم با زنی دیگر روابطی نامشروع دارد.
وقتی نخستین بار این گفته را از یکی از زندانیان شنیدم، بلافاصله متوجه شدم که نیروهای شیطانی سعی دارند از این جریان برای ازبین بردن اراده و روحیهام استفاده کنند و زندگی مشترکم را ازبین ببرند. از آنچه در زندان درباره ح.ک.چ یاد گرفته بودم، میدانستم همه چیزهایی که نیروهای شیطانی با من انجام دادهاند، با هدف از بین بردن باور درستم به دافا بوده است. بنابراین وقتی نخستین بار این گفته را شنیدم، خیلی آرام بودم؛ گویا آنها درباره شخص دیگری صحبت میکردند.
زندانیان شگفتزده شده بودند که میدیدند اینقدر آرام هستم، بنابراین از جزئیات بیشتری درباره روابط نامشروع شوهرم گفتند، از جمله اینکه چگونه همراه آن زن در هتلهای مختلف اقامت کرده است و پول زیادی را برای او و خانوادهاش صرف میکند و غیره. میخواستم باور کنم که شوهرم چنین کاری را انجام نمیدهد، اما غرایزم میگفت هر آنچه میگویند، درست است.
برای درک این موضوع تعالیم دافا را خواندم. از زمان آغاز آزار و شکنجه، شوهرم همیشه طرف مرا گرفته و خیلی برایم فداکاری کرده بود. او از دافا و تزکیهام حمایت، با آزار و شکنجه مقابله، به افشای نیروهای شیطانی نیز کمک و با نام واقعیاش از جیانگ زمین شکایت کرده بود. از راههای زیادی درستیِ شخصیت صالحش را نشان داده بود و باید موجودی میبود که وارد آینده میشد. بهخاطر شایستگیهای ارزشمندش باید او را گرامی میداشتم.
استاد لی در «چرخاندن چرخ به سوی دنیای بشری» بیان کردند:
«اغلب گفتهام که درطول اصلاح فا اشتباهات گذشته هیچ موجود ذیشعوری را علیه او درنظر نمیگیرم، و اینکه فقط به نگرش یک موجود ذیشعور نسبت به دافا درطول اصلاح فا نگاه میکنم.»
بنابراین تصمیم گرفتم روی شایستگیهایش تمرکز کنم و نقاط ضعفش را نادیده بگیرم. همچنین برایش نوشتم که میدانم نیروهای شیطانی با سوءاستفاده از شهوتش سعی در نابودیاش دارند، اما باید احساساتم را رها میکردم تا نیروهای شیطانی موفق نشوند.
بخشیدن آنها
آن شب به او گفتم که از روابط نامشروعش باخبر هستم. او شوکه شد، اما حقیقت کل ماجرا را برایم تعریف کرد.
به او گفتم که او مردی با افکار درست است، زیرا با آزار و شکنجه دافا مقابله و برای شکایت از جیانگ زمین از نام واقعیاش استفاده کرد. او ثابت کرده بود که شخص درستکاری است.
به او گفتم: «نیروهای شیطانی از شهوتت سوءاستفاده کردند و باعث شدند مرتکب چنین اشتباهی شوی. هدفشان این بود با کشاندن تو و آن زن به جهنم نابودتان کنند. حالا به خانه بازگشتهام، باید انتخاب کنی- میتوانی به خانه برگردی یا میتوانی با آن زن بمانی، زیرا نمیتوانی هر دو را داشته باشی.»
او اشتباهش را پذیرفت و قول داد که با آن زن به هم بزند، اما گفت که برای انجام این کار به مقداری زمان نیاز دارد. به او گفتم که میتواند رابطه دوستیاش را با آن زن حفظ کند، اما چیز دیگری نباید باشد و او موافقت کرد.
نمیخواستم به آن زن آسیب برسانم و سعی کردم وضعیت را از دیدگاه او در نظر بگیرم- اینکه اگر بلافاصله با شوهرم به هم میزد، چه احساسی میداشت، اما پس از آشنایی بیشتر با او متوجه شدم که خیلی سادهلوح بودم.
شوهرم میگفت که او سالهای زیادی در خارج از کشور زندگی کرده و با مرد جوانی همسن پسرش روابط عاشقانه داشته است. او شوهرم را متقاعد کرد که بیش از 200هزار یوآن را صرف خرید کیفهای دستی، کفشها، لباسها و جواهرات برند کند. از او پول نیز خواست. او شوهرم را «پیرمرد» صدا میزد، درحالی که خودش «بانوی پیر» او بود و سپس ادعا میکرد اینکه شوهری برای همسرش پول خرج کند، عادی است. حتی شوهرم را مجبور میکرد هزینههای زندگی کل خانوادهاش را پرداخت کند. شوهرم را متقاعد کرد که عاشقش است و میخواهد باقی زندگیاش را با شوهرم بگذراند.
شوهرم پس از شناخت ماهیت واقعی آن زن تصمیم گرفت با او به هم بزند، اما آن زن هنوز از شوهرم 20هزار یوآن میخواست. وقتی درخواستش رد شد، مبلغ را به 4،800 یوآن کاهش داد و افزود که اگر آن 20هزار یوآن را سرمایهگذاری میکرد، چند روز پیش سود آن سرمایهگذاری را دریافت میکرد.
آغاز آزمون واقعی
بهنظر میرسید در اداره این جریان خوب عمل کردهام، اما درواقع تازه شروع کرده بودم از هر کسی و هر چیزی رنجش به دل بگیرم. پس از اینکه شوهرم برای همیشه با آن زن بههم زد، کمکم در تزکیهام سست شدم. در نتیجه انواعواقسام احساسات و عواطف بشری در من ظاهر شد.
مخلوطی از احساسات مختلف هر روز در من تحریک میشدند و برای هر چیزی شوهرم را سرزنش میکردم. تقریباً هر موضوعی فرصتی برایم میشد تا سرزنشش کنم. مغرور و در بیان نفرتم خشن و پرخاشگر بودم. گاهی شوهرم نمیتوانست رنجش و خشمم را تحمل کند و با من مجادله میکرد، اما پس از آن حتی خشمگینتر میشدم.
هر بار که تلفن همراهش را چک میکردم و تراکنشهای با مقادیر مختلف حساب بانکیاش را میدیدم که پولهایی را برای آن زن واریز کرده است یا میدیدم که شوهرم با انتشار تصاویری در رسانههای اجتماعی یا ارسال پیامهایی برای دوستان و بستگانمان درباره روابطشان لاف زده است، با او دعوا میکردم.
ذهنم پر از رنجش بود که چرا اینطور غیرمنصفانه با من رفتار کرده است و فکر میکردم درحالی که من در زندان بهطرز وحشیانهای شکنجه میشدم، آنها چقدر با هم خوش گذراندهاند. طوری با او صحبت میکردم که گویا زندانبانی هستم که با یک زندانی صحبت میکنم. او میگفت که در برخورد با او از شیوههای اداره 610 استفاده و مانند ح.ک.چ پلید رفتار میکنم. هر روز به این صورت همدیگر را ناراحت و اذیت میکردیم.
در نتیجه بهسختی میتوانستم کاری انجام دهم و وقتی آموزههای دافا را میخواندم، نمیتوانستم تمرکز کنم.
رها کردن وابستگی
نمیتوانستم این نفرت را رها کنم. در این زمان، کتاب هدف نهایی کمونیسم منتشر شد و همتمرینکنندهای آمد تا با من صحبت و کمکم کند متوجه معایبم و نیز نفوذ ح.ک.چ روی خودم شوم. او گفت که نیروهای شیطانی میخواهند خانوادهام را نابود کنند تا به هدفشان برای آزار و شکنجه من دست یابند. فقط با خوب مطالعه کردن آموزههای دافا میتوانستم بر این محنت غلبه کنم.
او کمکم کرد افکار درست بفرستم تا مداخله شیطانی را ازبین ببرم. بهتدریج بیدارتر و هشیارتر شدم. چهار سال حبس در آن مکان شرارتبار عوامل شیطانی زیادی را وارد میدام بُعدیام کرده بود. ذهنم پر از افکار خشونتآمیز و خصومت بود. فقط با مطالعه دقیق فا میتوانستم همه نقصها و عوامل بد درونم را از بین ببرم و فقط وقتی خوب مطالعه میکردم، استاد میتوانستند کمکم کنند.
تحت مراقبت نیکخواهانه استاد و با کمک افکار درست همتمرینکنندگان شروع به افزایش مطالعه فا، ازبر کردن فا و نگاه به درون و تزکیه شینشینگم کردم و فرهنگ حزب که در من تزریق شده بود را ازبین بردم. بهتدریج توانستم خودم را از احساسات بشری جدا کنم. به احساس درد و رنجش درباره روابط نامشروع شوهرم خاتمه دادم و دیگر روی زیانهای مالی متمرکز نبودم. ترس از این را نیز رها کردم که روابط نامشروع شوهرم آبرویم را ببرد.
همه این مسائل دنیوی آنقدر بیاهمیت شدند که بهتدریج رنگ باختند.
بخشیدن معایب مردم عادی
وقتی خودم را در شکوه دافا غوطهور کردم، توانستم احساس کنم که هر چیزی در جهان بشری فقط نمایشی روی صحنه است. وقتی نمایش به پایان میرسد، مردم اینجا را ترک خواهند کرد و مسیر جداگانه خود را خواهند رفت. همه چیز در این جهان توهم است، پس چرا اینقدر به احساسات، نفرت و شهرتم وابسته باشم؟
شوهرم موفق نشده بود خوب عمل کند، بنابراین با عواقبی روبرو میشد. با خودم فکر کردم که چرا باید از رفتارش اینقدر ناراحت شوم؟ اگر بهخوبی تزکیه کنم، میتوانم کمکش کنم رفتارش را اصلاح کند، اما اگر در تزکیهام بهخوبی عمل نکنم، نه تنها سقوط میکنم، بلکه او نیز نجات نخواهد یافت. این مسئولیت من است که بهعنوان همسرش وقتی دچار گمگشتگی شده، بیدارش کنم. باید دست یاری به سویش دراز کنم و پس از زمین افتادن او را به مسیر درست برگردانم.
اما نیروهای شیطانی مایل نبودند اینقدر راحت ازبین بروند. حتی درحالی که فا را ازبر میکردم، افکار رنجش و فقدان تعادل ظاهر میشد و ذهنم را مشغول میکرد. افکار درست میفرستادم تا خودآگاه اصلیام را تقویت کنم. سپس متوجه شدم که آن افکار، افکار خودم نیستند و در واقع عقاید و تصورات بشری کسبشده در این بُعد هستند. همه این مداخلات را رد کردم.
گاهی وقتی تمرینات را انجام میدادم، خاطرات عکسهایشان در ذهنم ظاهر میشد. بلافاصله به خودم یادآوری میکردم که باید آن خاطرات را رد کنم و آنها را از بین ببرم- هر فکری که مانع میشد دافا را یاد بگیرم، تمرینات را انجام دهم و افکار درست بفرستم، فکر خودم نبود. گاهی هنگام ازبر کردن تعالیم، خوابآلود میشدم. با مقاومت در برابر مداخلات بر این مشکل غلبه کردم و پس از مدتی حالم خوب شد.
وقتی هر چیزی را از دیدگاه فا سنجیدم، متوجه شدم که صرفاً درحال ایفای نقش خود به عنوان زن و شوهر در این جهان بشری هستیم و تقدیر مربوط به زندگیهای گذشتهمان در نحوه زندگی فعلیمان نقش داشته است. احتمالش زیاد است که در زندگی قبلیام باعث درد و رنجی شده باشم و در این دوره او خواسته آن را تلافی کند.
استاد بیان کردند:
«آن طلبکاران در جستجوی شما هستند.» (جوآن فالون) باید اینطور باشد که در زندگی قبلیام بیشتر به او صدمه رساندهام.
استاد اعمال اشتباه گذشته ما را به حساب نمیآورند و ما را بدون قید و شرط نجات میدهند. ایشان گناهان بیشماری را برای ما تحمل میکنند، درعوض شگفتانگیزترین چیزها و عنوان «مریدان دافای دوره اصلاح فا» را به ما میدهند. بهعنوان مریدان چنین استاد بزرگواری واقعاً هیچ دلیلی وجود ندارد که نتوانم فردی عادی را ببخشم!
فرصت عالی تزکیه
از طریق این سختی توانستم تعداد بیشتری از وابستگیهای بشریام را ببینم و آنها را از بین ببرم. آن در واقع فرصت خوبی برای تزکیهام بود. برنامه استاد بود که از این آزمون برای کمک به رشدم استفاده کنند. شوهرم و آن زن هر دو سنگهایی را در مسیر تزکیهام انداختند و حالا خالصانه قدردان آنها هستم که فرصت خوبی برای افزایش ظرفیت قلبم در اختیارم قرار دادند.
برای کمک به شوهرم ماجراهای سنتی چینی درباره عواقب و مجازاتهایی را دانلود کردم که شخص بهخاطر شهوت و روابط خارج از ازدواج متحمل میشود. مقالاتی را نیز نشانش میدادم درباره اینکه چطور کنترل شهوت میتواند شادی را بهارمغان آورد. به او گفتم که اشعار استاد را ازبر بخواند. سرانجام متوجه مضر بودن رفتارش شد و جلوی تصویر استاد قول داد که دوباره هرگز این کار را انجام ندهد.
او بعد از مدتی شروع به خواندن جوآن فالون کرد. حالا سایر سخنرانیهای استاد را میخواند تا خودش را با آموزههای دافا پاکسازی کند. او حقایق دافا را درک کرده و میداند که حمایتش از دافا بنیان خوبی برای آیندهاش است.
خالصانه قدردان کمک استاد هستم که اصول این جهان را به من آموزش دادند. با این اصول است که قادرم توهمات در آشوب این جهان را ببینم و به خانه اصلیام، خانه حقیقیام، بازگردم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود