(Minghui.org) نیروهای کهن مجموعهای از سختیهای ویرانگر را برای تمرینکنندگان برنامهریزی کردهاند. آنها بر روی چگونگی رفتار شما در سطح تمرکز نمیکنند، بلکه درعوض قصد دارند وابستگیهایی که هنوز در شما باقی مانده است را مورد آزمایش قرار دهند.
اکنون 40 ساله هستم و تمرین فالون دافا را در بهار سال 1997 شروع کردم.
یک روز در دسامبر 2018 زمانی که در حال درست کردن شام بودم بیناییام تار شد. نمیتوانستم بهدرستی ببینم. ازآنجاکه با ترتیب اسباب آشپزخانهام آشنا بودم، توانستم مواد لازم را پیدا کنم. در تمام طول این تجربه، به فای استاد فکر میکردم.
استاد بیان کردند:
«ما روی چی کار نمیکنیم، نیازی ندارید روی این چیزهای سطح پایین کار کنید. شما را به ورای آن هل داده و کمک میکنیم بدنتان به حالت رها از هرگونه بیماری برسد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
با توجه به فای استاد، متوجه شدم که بدنم در مراحل اولیه تزکیهام پاک شده است. بیماریهایی مانند افراد عادی ندارم و باید این مداخله با بیناییام را نفی کنم.
استاد بیان کردند:
«درواقع، تمام چیزهایی که همسو با دافا و افکار درست مریدان دافا نیستند، نتیجۀ دخالت نیروهای کهن هستند و این شامل تمام عوامل نادرستی که خودتان دارید نیز میشود. بههمین دلیل است که فرستادن افکار درست را یکی از سه کار مهمی قرار دادم که مریدان دافا قرار است انجام دهند. فرستادن افکار درست، هم بیرون و هم درون فرد را هدف قرار میدهد و هیچ موجود نادرستی نمیتواند بگریزد. صرفاً اینگونه است که در نحوۀ درنظر گرفتن فرستادن افکار درست و نحوۀ اداره کردن آن تفاوتهایی داشتهایم.» (دربارۀ امواج متلاطمی که مقالهای درخصوص روح کمکی بهوجود آورد)
پس از درک این قسمت از فای استاد، مطمئن شدم که نیروهای کهن وضعیت نادرستی در بدنم بوجود آوردند. میدانستم که باید کاملاً آن را نفی کنم، بنابراین در حین درست کردن شام شروع به تمرکز بر فرستادن افکار درست کردم. نبرد بین خوبی و پلیدی در بُعدهای دیگر متوقف نشد. افکار عادی مکرراً به ذهنم میآمد: «شبکوری داری. خیلی خسته هستی. این یکی از علائم پیشدیابت است. باید به بیمارستان بروی تا معاینه شوی.»
وابستگیهای بشری متعدد شروع به ظاهر شدن کرد و هر کدام از آنها را نفی کردم. با خودم فکر کردم: «من یک تمرینکننده دافا هستم و در بدنم گونگ را حمل میکنم. بیماری نمیتواند وارد بدنم شود، زیرا اگر به سمتم بیاید، از بین میرود. اگرچه در تزکیهام کوشا نبودهام، اما بهمدت 22 سال تزکیه کردهام. چنین کارمای بیماری بسیار بزرگی را با خود حمل نمیکنم. استاد این را برنامهریزی نمیکنند و اجازه نمیدهند که از چنین سختی بزرگی رنج ببرم.»
افکار درست قدرتمندم نیروهای کهن را در هر جهت دنبال کردند. گونگم در هر سلول بدنم در هر سطح، برای از بین بردن آزار و شکنجه ایجاد شده توسط نیروهای کهن ساطع شد، و بهطور کامل نظم و ترتیباتشان را نفی کرد و ازبین برد. بهطور مداوم افکار درست فرستادم زیرا آزار و شکنجه متوقف نشده بود. ایمانم به استاد و دافا حتی بیشتر شد زیرا بدن بشریام در این بُعد امواج قوی از گونگم را احساس میکرد.
نیم ساعت بعد همسرم به خانه برگشت. شام را روی میز گذاشتم. بعد از خوردنِ چند لقمه، بیناییام به حالت عادی بازگشت. اعضای خانوادهام متوجه چیزی غیرمعمولی نشدند و با خوشحالی درباره چیزهایی در محل کار صحبت کردند.
بعد از این حادثه کارمای بیماری، به درون نگاه کردم و متوجه شدم که به اخبار توجه زیادی داشتم. احساساتم از طریق اخبار به نوسان درآمده بود. اما این اخبار برای افراد عادی در نظر گرفته شده است، بنابراین خودم را در سطح مردم عادی قرار داده بودم. من تمرینکننده دوره اصلاح فا هستم. استاد به ما یادآوری کردند که انجام سه کار مهمترین است. بهطور طبیعی، نیروهای کهن از این بهانه برای آزار و شکنجهام استفاده کردند.
برطرف شدن ناراحتی شکمی
یک تمرینکننده 60 ساله که میشناختم در اثر کارمای بیماری در ژوئیه 2018 بدن بشریاش را از دست داد. آن شکل سرطان روده بزرگ را به خود گرفت. چند بار در اواسط شب در پایین شکمم احساس ناراحتی کردم. به تدریج صدایی در سرم ظاهر شد و گفت: «آیا من نیز سرطان روده بزرگ دارم؟»
آگاه نبودم و بهطور کامل آزار و شکنجه را نفی نکردم، بنابراین ناراحتی شدیدتر شد. قبل از تمرین صبح زود در 4 ژانویه 2019، سمت چپ پایین شکمم ورم کرد. علائمم خیلی مشابه علائم آن همتمرینکننده قبل از مرگش بود.
ناگهان آگاه شدم نیروهای کهن در حال آزار و شکنجهام هستند اما، من هنوز آن را رد یا نفی نکردهام. آنها تصور میکردند آزار و شکنجه را قبول کردهام و آن بیشتر و شدیدتر شد. نیروهای کهن این را گام به گام انجام میدهند: همانطور که شما بهتدریج شروع به پذیرش میکنید، آزار و شکنجه را بهسرعت تقویت میکنند. اگر با آنها مخالفت یا آنها را رد نکنید، به شیوهای باوقار میگویند: «این چیزی است که خودت میخواهی.»
در اوایل 4 ژانویه 2019 شروع به انجام تمرینات کردم. افکار عادی ذهنم را متلاطم کرده بود: «آیا این واقعی است؟ باید به بیمارستان بروم. هرگز چنین چیزی را قبلاً تجربه نکردهام. اگر نتوانم آن را تحمل کنم، میتوانم به بیمارستان بروم.»
با خودم فکر کردم که اغلب به مردم عادی میگویم تمرینکنندگان بدنی سالم دارند، بنابراین اگر به بیمارستان بروم، فرد ریاکاری خواهم بود. پس از ظاهر شدن این افکار بشری، احساس کوچکی و ناامیدی داشتم.
استاد بیان کردند:
«اما بدن تزکیهکنندگان واقعی را پاک خواهم کرد، و آن نوع بدن، عاری از بیماری است.» (آموزش فا در کنفرانس سوئیس)
همانطور که صدای استاد در سرم میپیچید، به آرامی فای مرتبط با این موضوع را بیاد آوردم.
استاد بیان کردند:
«وقتی فکر میکنید که بیمار هستید، ممکن است واقعاً بیماری را ایجاد کنید. زیرا وقتی یکبار پنداشتید که بیمار هستید، سطح شینشینگ شما به اندازه مردم عادی خواهد بود. تمرین چیگونگ و تزکیه واقعی و حتی حالت تزکیه به بیماری ختم نمیشود.»
«اگر همیشه فکر کنید که بیمار هستید، احتمالاً خودتان را در نهایت بیمار خواهید کرد. زیرا شینشینگ شما به سطح یک فرد عادی سقوط کرده است و یک فرد عادی بیماریهایی خواهد داشت.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)
همانطور که موسیقی تمرین دوم شروع شد، بهطور پیوسته افکار درست را باز یافتم. میدانستم که ذهنم در طول تمرین باید آرام باشد، بنابراین بیشترین تلاشم را صرف کردم تا خودم را از هر گونه افکاری که با دافا همسو نیست، خلاص کنم.
همانطور که افکار درستم بهآرامی شکوفا میشد، بهسختی میتوانستم جلوی خندهام را بگیرم. از استاد تشکر کردم کهمرا از تله نیروهای کهن خارج کردند. در آن زمان بهطور کامل درک کردم: من از اینکه بیمار شوم میترسیدم و ناخواسته خواهان بیماری بودم. هرچه بیشتر به این وابستگی میچسبیدم، علائمم شدیدتر میشد.
استاد بیان کردند:
«ذهنيت مردم عادی را رها كنيد
فا كسب شده، هماكنون فناناپذيريد
از سهقلمرو خارج شويد
با بدنی بوداگون به آسمان صعود كنيد» («نجات گسترده موجودات»، هنگ یین)
فای استاد بهوضوح بیان میکند که وقتی فرد فا را کسب میکند، موجودی الهی میشود. چطور موجودی الهی میتواند بیماری بشری بگیرد؟ وقتی به نگرشم که همسو با فا نبود فکر میکنم، متوجه میشوم که آن مسخره و بسیار خطرناک بود.
تزکیه مستلزم این است که وابستگیهای بشری را کنار بگذارم. هرچه افکار درستم قویتر شد، ناراحتی در شکمم ضعیفتر شد. در طول تمرین دوم، زمانی که دستانم در مقابل هم، جلوی پایین شکمم قرار داشتند، تمام احساس بیماریام ازبین رفت. همینکه شینشینگم در نهایت به جای درست رسید، بدنم یک بار دیگر به حالت عادی بازگشت.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود