(Minghui.org) کلمات نمیتوانند قدردانیام را از دافا و استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، بیان کنند. استاد نه تنها زندگیام را نجات دادند، بلکه مرا از فردی خودخواه که خیلی نگران دستاوردهای شخصیاش بود، به فردی مهربان که نخست به سایرین فکر میکند، تغییر دادند. از استاد متشکرم که اجازه دادند با اصول جهان- حقیقت، نیکخواهی و بردباری– آشنا شوم و راهنمایم در زندگی روزمرهام بودهاند.
آسیب ناتوانکننده
کشاورزی 60ساله هستم. همسرم بهعلت ابتلا به فلج اطفال در دوره جوانی، از کمر به پایین فلج شد. صرع نیز دارد و نمیتواند کار کند. بنابراین باید سخت کار کنم تا بتوانم درآمدی برای کل خانوادهام کسب و از همسرم مراقبت کنم.
یک روز با کسی مجادلهای داشتم. او مرا لگد زد و روی پشتم پرید و من از هوش رفتم.
تا نیمهشب به خانه بازنگشتم، بنابراین دخترم در جستجوی من بیرون آمد، مرا پیدا کرد و به بیمارستان برد. بیش از ده ساعت بیهوش بودم و صبح روز بعد هشیاریام را بهدست آوردم.
پزشکان معاینهام کردند و متوجه شدند که دچار شکستگی ستون فقرات شدهام. میگفتند درمانم دستکم 80هزار یوآن هزینه دارد و تأکید داشتند که اگر بعداً فلج شوم، مسئولیتش را برعهده نمیگیرند.
پلیس به فردی که کتکم زده بود، گفت 8000 یوآن بهعنوان غرامتبه من بپردازد، اما آن مبلغ فقط هزینه بستری شدنم در بیمارستان بود و نمیتوانستم باقی هزینهها را بپردازم. مجبور شدم به خانه برگردم.
حتی اگرچه کمرم بهشدت آسیب دیده بود و درد داشتم، مجبور بودم همچنان کار و از همسرم مراقبت کنم.
آسیبم سال بعد بدتر شد. بیشتر خم شدم و بهتدریج وزن ازدست دادم. همسایگانم فکر میکردند که کارم تمام است.
با گذشت زمان دیگر نمیتوانستم در مزرعه کار کنم یا به خوکها و مرغها غذا بدهم. بهتدریج در راه رفتن هم دچار مشکل شدم و حتی نمیتوانستم خاکانداز را بلند کنم. نمیدانستم چقدر زنده خواهم ماند.
نانآور خانوادهام بودم. چگونه دختر جوانم میتوانست از پدر و مادر فلجش مراقبت کند؟ اگر از ما مراقبت میکرد، دیگر نمیتوانست کار کند. چگونه میتوانستیم زنده بمانیم؟
نجات از ناامیدی
پسرعمویم در 18 ژوئیه 2017 برای شرکت در یک مراسم خاکسپاری به روستایمان آمد. وقتی دید به پوست و استخوانی تبدیل شدهام، شوکه شد و گفت: «تنها راهی که میتوانم کمکت کنم تا وضعیتت را تغییر دهی، این است که توصیه کنم فالون دافا را تمرین کنی.»
او قبلاً درباره فالون دافا به من گفته و خواسته بود عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را تکرار کنم، اما در آن زمان به حرفهایش توجه چندانی نکرده بودم. پسرعمویم میگفت که اگر بخواهم تمرین فالون دافا را انجام دهم، باید نوشیدن الکل را کنار بگذارم. الکل را دوست داشتم و تعداد زیادی بطری شراب را انبار میکردم و هر وقت میخواستم مینوشیدم. میتوانستم بدون غذا زندگی کنم، اما بدون الکل نمیتوانستم زندگی کنم.
آن سختی تقریباً نابودم کرده بود و فالون دافا احتمالاً آخرین امیدم بود، بنابراین تصمیم گرفتم آن را امتحان کنم.
پسرعمویم بعد از ناهار، پنج تمرین را به من یاد داد. وقتی مدیتیشن نشسته را انجام میدادم، کمر و پایم بهطرز وحشتناکی درد میکردند، اما حرکت نکردم و 45 دقیقه در مدیتیشن نشستم. وقتی به پسرعمویم گفتم که درد زیادی داشتم، گفت: «چون خیلی تحمل کردی، استاد بدنت را پاکسازی میکنند.»
پس از انجام تمرینات احساس راحتی زیادی داشتم و وقتی راه میرفتم، پشتم صاف بود.
پسرعمویم روز بعد تعدادی از کتابهای دافا و نوارهای صوتی استاد و موسیقی تمرینات را برایم آورد. هر زمان که وقت داشتم، تمرینات را انجام میدادم و تعالیم را مطالعه میکردم.
سه روز بعد که پسرعمویم به دیدنم آمد، متوجه شد که میتوانم دوباره کار کنم. به او گفتم که کمرم دیگر درد نمیکند. او از من خواست تاریخ 18 ژوئیه 2017 را به یاد بسپارم و گفت که در این روز من تمرینکننده فالون دافا شدم.
بهبودی شینشینگم
پسرعمویم اغلب به دیدارم میآمد. همیشه میخواست بداند چقدر خوب فا را مطالعه کردهام و درباره درکهایم بداند و اینکه آیا شینشینگم بهبود یافته است یا نه. همراهم فا را مطالعه میکرد و تمرینات را انجام میداد. بهتدریج معنای تزکیه واقعی و نحوه بهبود شینشینگم را آموختم.
من در خانواده فقیری متولد شدم و پول برایم بسیار مهم بود. برای نمونه یک بار که یکی از مرغهایم فوت کرد، خیلی عصبانی شدم و روزهای زیادی نمیتوانستم چیزی بخورم یا صحبت نمیکردم. قیمت یک مرغ ممکن است چند ده یوآن باشد، اما وقتی حتی آن یک ذره پول را از دست دادم، نمیتوانستم احساساتم را کنترل کنم.
به یاد دارم که قبل از شروع تمرین دافا یک بار نمیتوانستم 1500 یوآنی را که جایی پنهانش کرده بودم، پیدا کنم. بهقدری عصبانی بودم که بیمار شدم. از هوش رفتم و تمام بدنم سفت و سرد شد. وقتی هشیاریام را بهدست آوردم، برای روزهای زیادی چیزی نخوردم یا ننوشیدم. همه همسایگانم ترسیده بودند و کمکم کردند تا آن پول را بیابم. پول را که تکهتکه شده بود، در سوراخی که موشها آنجا زندگی میکردند، پیدا کردم. با وجود اینکه پول تکهتکه شده بود، هنوز خیلی خوشحال بودم.
زمان زیادی وقت گذاشتم تا آن تکهها را به هم بچسبانم. یکی از بستگانم گفت که کمکم میکند آن پول را در بانک عوض کنم، اما پول را گرفت و هرگز آن را به من بازنگرداند.
پس از شروع تمرین دافا، با مطالعه تعالیم مربوط به اینکه هر چیزی رابطه تقدیری خودش را دارد، فهمیدم که بدون از دست دادن، چیزی بهدست نمیآید. اگر بدهی داشتم، مجبور بودم آن را پرداخت کنم و اینکه تزکیهکنندگان باید وابستگیهایشان را از بین ببرند.
خانهام بعداً در غروب 9 مارس 2018 بهعلت نقص الکتریکی آتش گرفت. خانه و کامپیوترهایم همگی نابود شدند. با بیش از 30هزار یوآن خانه جدیدی ساختم. وقتی به پسرعمویم درباره آتشسوزی و از دست دادن وسایل شخصیام در آتش گفتم، پرسید که چه احساسی داشتم.
گفتم که برای مدت کوتاهی دردناک بود، اما سپس گذشت و فراموشش کردم. دیگر به منافع شخصی وابسته نیستم. در قلبم آرامش بیشتری دارم و ذهنم وسیعتر شده است.
با مطالعه تعالیم دافا و کمک پسرعمویم شینشینگم خیلی بهتر شده است. بدنم همیشه سبک است و دیگر از کسی نفرت ندارم، شکایت نمیکنم و نمیخواهم انتقام بگیرم. قلبم مملو از مهربانی است.
گاهی وقتی همسرم درباره من شکایت میکند، فقط به او لبخند میزنم. حتی به فردی که هنگام عبور از جلوی خانهام به من آسیب میرساند، لبخند میزنم. قبلاً خودخواه بودم و مردم به دیده تحقیر به من نگاه کردند، اما از وقتی تزکیه را شروع کردهام، از درون تغییر کردهام. در نتیجه محیط اطرافم نیز تغییر کرده است.
دافا زندگیام را نجات داد. میتوانم کار مزرعهام را انجام دهم و مانند سابق از خانوادهام مراقبت کنم. بسیار سالم و خوشحال هستم. مردم از این همه تغییرم متعجب هستند و میپرسند که چطور بهتر شدهام. به آنها میگویم دلیلش این است که فالون دافا را تمرین میکنم.
بهبودیام الهامبخش چهار خواهرم شده تا تمرین فالون دافا را شروع کنند. امیدوارم افراد بیشتری بتوانند مانند من و خانوادهام از مزایای این تمرین بهرهمند شوند.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه مزایای سلامتی