(Minghui.org) در طول چند سال گذشته دوران سختی برای پشت سر گذاشتن مشکلاتم با شوهرم داشتهام. حالا وقتی به گذشته نگاه میکنم متوجه میشوم که همهاش بهخاطر وابستگیهای خودم بوده است. نگاه بالا به پایین به او داشتم و همیشه خواهان جدا شدن از او بودم.
هر چه نفرتم از او بیشتر میشد، رفتارش بدتر میشد. خیلی نگران بودم. قلبم لرزید، به این موضوع بر اساس اصول فا نگاه نکردم. بنابراین تقریباً هر روز با او دعوا میکردم. سپس او حتی بدتر شد. بعدها او برای شام به خانه نمیآمد و در قمار، نوشیدن الکل و داشتن رابطه با زنی درگیر شد. بدهی بیش از صد هزار یوآن بالا آورد. افراد بیشتر و بیشتری برای طلب قرضهایشان میآمدند.
سپس فقط او را تنها گذاشتم. هنگامی که به خانه میرسید، باهمدیگر هیچ صحبتی نمیکردیم یا فقط دعوا میکردیم. اصلاً نمیتوانستیم باهم کنار بیاییم. گاهی اوقات بیش از حد مورد مداخله قرار میگرفتم و قادر به تمرکز روی مطالعه فا نبودم.
برای اینکه از قمار دست بکشد خیلی با او دعوا کردم. با وجود داشتن آن همه بدهی، هر وقت پول نقدی به دستش میرسید برای قماربازی بیرون میرفت. در خانه میماندم تا حواسم به او باشد و زمانی که میخوابید به مطالعه فا میرفتم.
گاهی اوقات بعد از خروجم از خانه، بلند میشد و از خانه بیرون میرفت. در طی این چند سال، قلبم توسط او بالا و پایین شد. در هنگام مطالعه فا دائم نگران بودم که برای قمار بیرون برود. فقط زمانی خیالم راحت میشد که برمیگشتم و مطمئن میشدم که در خانه است.
اگر بیرون بود خیلی عصبانی میشدم و بلافاصله با او تماس میگرفتم. کلمات و لحنم تند و تیز بود، و او را با حس قوی رنجشی که داشتم محکوم میکردم. بعدها او حتی دیگر به تماسهایم پاسخ نمیداد. حتی خشمگینتر شدم و کاملاً فراموش کردم که یک تمرینکننده هستم. میدانستم که باید تحمل داشته باشم اما نمیتوانستم. این وضعیت بین 4 تا 5 سال طول کشید.
پس از مطالعه فا و بهاشتراک گذاشتن این موضوع با همتمرینکنندگان، متوجه شدم مشکل جدی است. تمرینکنندگان دافا باید بیقید و شرط به درون نگاه کنند. با نگاه به درون متوجه شدم که وابستگی بسیار قویای به رقابت، رنجش و خودخواهی دارم. در طول تمام این سالها هیچگاه از منظر او به مسائل نگاه نکرده بودم.
وقتی آزار و شکنجه شروع شد، بهمنظور دادخواست تجدیدنظر درباره فالون گونگ به پکن رفتم. او از من حمایت کرد و به من پول داد. بعد از اینکه دستگیر شدم، از کتابهای دافایم محافظت و مراقبت کرد. باید از او سپاسگزار باشم و با خوشقلبی با او رفتار کنم.
استاد لی بیان کردند:
«اغلب ميگويم اگر همه آنچه كه شخص بخواهد، خير و سعادت ديگران باشد و اگر اين بدون كوچكترين انگيزه شخصي يا درک و فهم شخصي باشد، هر چه كه او بگويد شنونده را به گريه خواهد انداخت. درحالي كه كار ميكنيد، لحن صداي شما، خوشقلبيتان و استدلال شما ميتواند قلب يك شخص را تغيير دهد، درصورتي كه دستوردادنها هرگز نميتوانند.!» («خوش فکری»، نکات اصلی برای پیشزفت بیشتر)
چگونه میتوانم با چنین خشونت و خودخواهی قویای او را تغییر دهم؟
وقتی آرام شدم و دوباره به درون نگاه کردم، ناگهان احساس کردم که او زندگی بسیار سختی را تجربه کرده است. هر بار که دستگیر شدم، بسیار نگرانم بود. یک بار که برای آویختن بنر «فالون دافا خوب است» با همتمرینکنندگان به بیرون رفته بودم، صبح روز بعد در ساعت 2 بامداد به خانه برگشتم. زمانی که به خانه رسیدم چراغها هنوز روشن بود. فهمیدم که او نگران من بوده است، زیرا آزار و شکنجه در آن زمان بسیار شدید بود. پس از بازگشتم به خانه، به رختخواب رفت.
در طی چند سال گذشته او قادر به کسب هیچ درآمدی نبود و زیر بار بدهی رفت. هیچوقت او را درک نکردم و همیشه با او جنگیدم. چگونه او میتواند مضطرب نشود؟ این دلیل آن بود که آن کارهای احمقانهای انجام میداد. بهعنوان یک تمرینکننده باید بر اساس حقیقت، نیکخواهی و بردباری رفتار کنم و با او درباره اینکه حق با چه کسی است بحث نکنم. به جای خشن بودن، باید مراقب او باشم و او را درک کنم.
زمانی که تصوراتم تغییر کرد، احساس راحتی کردم، مثل اینکه بار سنگینی را به زمین گذاشتم. او شخص بدی نیست. شاید او همه این کارها را فقط برای رشد من انجام داده است. در غیر این صورت، چگونه میتوانستم وابستگیهایم را رها کنم؟
بعد از اینکه این مسائل را حل و فصل کردم، او به طور کامل تغییر کرد و بهتر شد. یک بار زمانی که مست بود، گریه کرد و از آنچه که در طول سالها انجام داده بود عذرخواهی کرد. من هم از اینکه بهخوبی از او مراقبت نکردم عذرخواهی کردم. از مهربانی و حمایتش در طول دوره سخت آزار و شکنجه قدردانی کردم. او از همتمرینکنندگان به گرمی استقبال و از کتابهای دافا محافظت میکرد. سایر تمرینکنندگان به نیکی از او یاد میکردند. پذیرفتم که باید یکدیگر را درک کنیم. سپس ناسازگاری با شوهرم بالاخره برطرف شد.
در حقیقت، در حالی که از این سختیها عبور میکردم، درست شبیه آن چیزی بود که استاد بیان کردند:
«در حقیقت او فقط در حال کمک به شما است که کارمایتان را ازبین ببرید، اما خودش این را نمیداند. او فقط در ظاهر با شما دعوا نمیکند و در درون با شما مهربان باشد، اینطور نیست. او حقیقتاً بهطور واقعی عصبانی است. زیرا هرکسی کارما بدست میآورد، کسی است که احساس ناراحتی میکند. قطعاً به این شکل است.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه