(Minghui.org) فرستادن افکار درست یکی از مسائل بسیار دشوار در تزکیهام بود. کارهایی که بهطور عادی و مرتب در روز انجام میدادم، شامل مراقبت از پسرم، شغل تماموقتم و کارهای خانه، فرستادن بهموقع افکار درست را برایم دشوار میساخت.
مطالعه کردن را دوست دارم، بنابراین اینکه هر روز آموزههای دافا را مطالعه کنم و تمرینات را انجام دهم، برایم راحتتر بود، اما با شغل تماموقتم، پیدا کردن وقت برای فرستادن افکار درست واقعاً برایم دشوار بود. بدتر اینکه، احساس میکردم فرستادن افکار درست آزاردهنده است، زیرا اغلب باید آن را بهزور در برنامهام میگنجاندم.
با جستجوی درونم، متوجه شدم دلیل اینکه دوست ندارم افکار درست بفرستم، این است که خودم افکار درست کافی و زیادی ندارم. بردبار نبودم و نمیتوانستم در آن 15 دقیقه تمرکز کنم. ذهنم همیشه جای دیگری بود و به جای فرستادن افکار درست، به خانواده یا شغلم فکر میکردم. به محض اینکه آن 15 دقیقه تمام میشد، احساس بدی پیدا میکردم و پشیمان میشدم.
استاد بیان کردند:
«درحال حاضر برای مریدان دافا، فقط سه کار وجود دارد. یکی روشنگری حقایق است. یکی فرستادن افکار درست است- فرستادن افکار درست تأثیری روی بدنهایتان و چیزهای خارج از بدنتان دارد. و دیگری تزکیه خودتان و بهخوبی مطالعه کردن فا است. این سه کار بیشترین اهمیت را دارد.»
و
«هیچ مرید دافایی نمیتواند در این مورد کمتوجهی و مسامحه کند. و نمیتوانید از هیچ عذر و بهانهای برای نادیده گرفتن فرستادن افکار درست استفاده کنید. آن به این خاطر است که، اگر خود را بهخوبی پاک نکنید، قادر نخواهید بود خودتان بهخوبی عمل کنید و اگر خودتان را بهخوبی پاک نکنید، برای دیگران نیز مداخله و مزاحمت ایجاد میکنید.» («آموزش و تشریح فا در کنفرانس فا در متروپولیتن نیویورک»)
این متن از آموزههای استاد را بارها و بارها خواندم و از خودم پرسیدم: «تمرکز نداشتن به هنگام فرستادن افکار درست به این معنی است که سه کار را بهخوبی انجام نمیدهم، بنابراین یک تزکیهکننده واقعی نیستم. آیا استاد هنوز مرا مریدی حقیقی درنظر میگیرند؟»
استاد تعالیمشان را با الزاماتشان برای ما مریدان در هم آمیختند؛ بنابراین همه چیز با هم ترکیب شده است و نباید هیچ چیزی را نادیده گرفت. اگر این سه کار را بهخوبی انجام ندهیم، نیروهای کهن از معایبمان سوءاستفاده میکنند.
فرستادن افکار درست با توجهی یکپارچه
این درک کمک کرد در فرستادن افکار درست بهتر عمل کنم. درباره اینکه چرا باید افکار درست بفرستیم نیز به درک عمیقتری رسیدم.
معلم در جوآن فالون بیان کردند:
«... اما آيا آن واقعاً تأثير تبرک را داشت؟ آن به اين بستگي دارد كه متون مقدس را چگونه ميخواند. شاكياموني درباره افکار صحيح صحبت کرد- بايد متون مقدس را با توجهي يكپارچه بخوانيد تا بهشت روشي را که تزكيه ميکنيد واقعاً بلرزانيد، و فقط بعد از آن ميتوانيد از يک موجود روشنبين استدعا کنيد. و فقط وقتي يکي از فاشن موجود روشنبين به مجسمه بودا ميرسد ميتواند هدف تبرك برآورده شود.» (سخنرانی پنجم، جوآن فالون)
یادآوری آموزههای دافا
کلمه «ازبر خواندن» همیشه جلوی چشمانم است. متوجه شدم آن درحال گفتن این مطلب به من است که تعالیم استاد را ازبر کنم. قبلاً آن را امتحان کرده، اما به دلیل محدودیتهای زمانی کنارش گذاشته بودم.
این بار تصمیم گرفتم هر روز چند پاراگراف از جوآن فالون را ازبر کنم. استاد همیشه هنگام ازبر کردن فا، اشاراتی به من میدهند و به این ترتیب میتوانم به درک عمیقتری از آموزههای دافا برسم.
معلم بیان کردند:
«نوعي ديگر فرد وجود دارد. به كسي در گذشته گفته شد كه روح يا حيوان تسخيركننده دارد و او نيز احساسي داشت که تسخير شده بود. اما، بعد از اينکه آن برداشته شده است، هنوز نميتواند نگران نباشد. هميشه فكر ميكند كه هنوز هم آن وضع را دارد، فكر ميكند هنوز آنجا است. اما اين يك وابستگي است و بدگماني ناميده ميشود. با گذشت زمان، اگر بهاندازه کافي مراقب نباشد، ممكن است دوباره آن را به خود جذب كند. بايد از اين وابستگي رها شويد. روح يا حيوان تسخيركننده ديگر وجود ندارد. برخي از آن افراد را در كلاسهاي قبليمان از اين چيزها پاك کردهايم. آن کارها را درحال حاضر براي آنها انجام دادهام- همه ارواح يا حيوانات تسخيركننده را برداشتهام.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
با ازبر کردن این پاراگراف، آموختم که تمرینکنندگان دافا باید همیشه افکار درست خود را حفظ کنند- خواه درحال روشنگری حقیقت دافا برای مردم باشند یا فرستادن افکار درست. این نگرانی درباره چیزهای خاص، از خود واقعی شخص نشأت نمیگرفت.
متعادل کردن زمان بین تزکیه و خانواده
در طول ترویج شن یون، وقت زیادی برای مراقبت از پسرم نداشتم. چون نمیدانستم چگونه زمان را متعادل کنم، نابردبار و بدخلق شده بودم و روابط بین ما بسیار پرتنش شده بود.
یک شب پسرم عصبانی شد و متهمم کرد که به او توجه ندارم و همه تمرکزم روی فالون دافا است. او یادبود قابگرفته خود را که رویش کلمات «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» حک شده بود، از دیوار برداشت و گفت که دیگر آن را نمیخواهد. ناامید و غمگین شدم، اما هنوز نمیخواستم از او انتقاد کنم. سعی کردم با کمک استاد آرامشم را حفظ کنم.
به درون نگاه کردم تا شکافهایم را در تزکیه بیابم. بعد از مدتی فهمیدم که نیکخواه نیستم. از پسرم ناامید شده بودم، زیرا از مدتها پیش مطالعه آموزههای دافا را کنار گذاشته بود. او وقت زیادی را روی تلفنش و بازیهای رایانهای صرف میکرد. نگران بودم که خودش را نابود کند.
اما متوجه نبودم که او بهدلیل بلوغ و احساس ناامنیاش تا حدودی گیج و سردرگم است. اگرچه آموزههای دافا را مطالعه نمیکرد، از من پشتیبانی و کمکم میکرد فلایرهای شن یون را بارِ ماشینم کنم. وقتی سرم با ترویج شن یون یا روشن کردن واقعیتهای دافا شلوغ بود، در تمیز کردن آپارتمانمان کمکم میکرد.
فکر کردن از دیدگاه او کمکم کرد تا درد و رنجش را احساس کنم. این درک نزدیک بود مرا به گریه بیندازد. امیدوار بودم بتوانم با او نیکخواهتر و صبورتر باشم. علاوه بر این، باید باور میداشتم که استاد کمکش میکنند مسیر درست را بیابد.
شاید روزی به دافا بازمیگشت. بنابراین به جای اینکه نگرانش باشم، باید افکار درستم را حفظ میکردم. بعد از اصلاح ذهنم، متوجه شدم که آن یادبود قابشده به جای اولش بازگشته است.
مطالعه فا و کسب کردن واقعی آن
اگرچه هر روز تمرینات را انجام میدادم و آموزههای دافا را میخواندم، اما گاهی ذهنم درگیرش نبود. نمیدانستم آیا واقعاً فا را یاد میگیرم یا اینکه فقط حرکات را انجام میدهم. از معلم خواستم کمکم کنند تا بتوانم آموزههای دافا را بخوانم و همزمان آن را بهدست آورم.
معلم بیان کردند:
«تزکيه واقعي کاملاً به تزکيه ذهنتان بستگي دارد، بهطوري که تا وقتي قادر باشيد تزکيه کنيد و تا وقتي بتوانيد بهطور محکم و استوار به تزکيهتان ادامه دهيد، شما را بهعنوان يک مريد راهنمايي خواهيم کرد. به هر شکل ديگري که با شما رفتار ميشد عملي نميبود.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
«بنابراين اگر کسي فقط اين چند مجموعه حرکت را هر روز انجام دهد، فکر ميکنيد بهعنوان يک مريد فالون دافا به حساب خواهد آمد؟ احتمالاً خير. علت اين است که وقتي بهطور واقعي تزکيه ميکنيد مجبوريد خود را با آن استاندارد شينشينگ که درباره آن صحبت ميکنيم منضبط کنيد، مجبوريد که بهطور واقعي شينشينگ خود را رشد دهيد و پس از آن، و فقط پس از آن، اين تزکيه واقعي است. اگر فقط آن حرکات را انجام دهيد، شينشينگ شما رشد نخواهد کرد، آن انرژي قوي را که براي نيرو دادن به تمام چيزها نياز داريد نخواهيد داشت و آن، با تزکيه کردن بسيار فاصله خواهد داشت، پس در اينصورت ما نميتوانيم شما را بهعنوان مريد فالون دافا درنظر بگيريم. و اگر به همين منوال روزها را بگذرانيد، شايد تمرينها را هم انجام دهيد، اما از شرايط فالون دافاي ما پيروي نميکنيد، شينشينگ خود را رشد نميدهيد و به روشهاي پيشين خود در ميان مردم عادي چسبيدهايد، بنابراين ممکن است به مشکل ديگري گرفتار شويد يا ممکن است حتي بگوييد که تمرين فالون دافاي ما شما را به اشتباه کشاند.» (سخنرانی سوم، جوآن فالون)
این بخش را چند بار خواندم و متوجه شدم که در وهله اول خودم مقصر هستم. فقط در حال مرور این فصل بودم، با این فرض که استاد هر کسی را که آموزههایشان را میخواند، به عنوان مریدشان درنظر میگیرند. فا را فراتر از معنای تحتاللفظیاش درک نکرده بودم.
اگر افکار درستمان را حفظ نکنیم و با همه چیز با افکار درست برخورد نکنیم، چگونه میتوانیم شینشینگ خود را بهبود بخشیم؟ افکار منفی فقط عوامل منفی را به خودمان اضافه میکنند و باعث میشوند گله و شکایت کرده و با یکدیگر رقابت کنیم و انرژی خود را هدر دهیم.
بدون توجه به اینکه کجا هستیم و چه کاری انجام میدهیم، استاد همیشه مراقب ما هستند. همه چیز را استاد نظموترتیب میدهند. بنابراین در وهله اول، نباید بهمنظور یافتن زمان برای فرستادن افکار درست، احساس نابردباری و ناتوانی کنم.
برخی تجربههای شگفتانگیز که معلم برایم نظموترتیب دادند
در یکشنبهای آفتابی، تصمیم گرفتم پسرم را به دریاچه ببرم. گرچه ترجیح میدادم برای ترویج شن یون بیرون بروم، اما تصمیم گرفتم در بین پروژههای دافا استراحتی کنم و وقتم را با پسرم بگذرانم. از کنار سه خانم مسن که روی نیمکتی نشسته بودند، گذشتیم و یکی از آنها ناگهان رو به من گفت: «آیا میتوانید کمک کنید بایستم؟ فقط باید مرا به سمت بالا بکشید.» کمکش کردم و او از من تشکر کرد و ما به قدم زدنمان ادامه دادیم.
اما خیلی زود فهمیدم که باید یک فلایر شن یون به آن خانم بدهم. برگشتم و چند دقیقه با او صحبت کردم. او بهوضوح لبخند به چهره داشت و گفت: «شن یون! یک پوستر دربارهاش دیدهام، اما زمان و مکانِ نمایش را بهخاطر نمیآورم.» او به این نمایش خیلی علاقه داشت و بهخاطر دادن آن فلایر تشکر کرد. برایش بسیار خوشحال شدم.
یک روز بعدازظهر باید به برخی کارها رسیدگی میکردم. از آنجا که وقت زیادی نداشتم، باید با ماشین میرفتم، اما تصمیم گرفتم پیاده بروم. بعد از اینکه تمام صبح را در دفتر کارم نشسته بودم، باید مقداری هوای تازه میخوردم. بهمحض اینکه از ساختمان دفترم قدم بیرون گذاشتم، به یكی از همكاران سابقم برخورد کردم كه ده سال او را ندیده بودم. درباره شن یون با او صحبت کردم و فلایری به او دادم و او با خوشحالی آن را پذیرفت. اگر ماشینم را برده بودم، فرصت دیدار با او را از دست میدادم. استاد این فرصت را برایم نظموترتیب داده بودند.
یک بار دیگر، از پسرم خواستم کمكم كند مطالب شن یون را در صندوقهای پستی بگذارم. او درباره پایش شکایت کرد و نمیخواست با من قدم بزند. منفینگریاش را نادیده گرفتم و افکار درست فرستادم.
با نیکخواهی بسیار زیادی نیز با او رفتار کردم. همزمان از استاد خواستم كمكم كنند. به پسرم گفتم: «نگران نباش تو اهمیت این موضوع را میدانی. اگر قلبت را باز کنی، استاد کمکت میکنند.» او تصمیم گرفت همراهیام کند. پس از مدتی، گفت که دیگر پاهایش درد نمیکند و همه فلایرها را بهسرعت پخش کردیم.
نیکخواهی استاد بیکران است. باید همیشه نیکخواهی و افکار درست قویام را حفظ کرده و وابستگیهای بشریام را رها کنم و موجودات ذیشعور را نجات دهم. فقط از این طریق یک مرید حقیقی دافا خواهم بود.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه فرستادن افکار درست