(Minghui.org) همسرم بیش از بیست سال فالون دافا را تمرین کرده است. اخیراً به این فکر افتادم که فالون دافا را تمرین کنم. همسرم مرا تشویق کرد که درباره حادثه اخیر در محل کارم بنویسم تا بذر امید در دل دیگران کاشته شود. همچنین میخواهم از دافا و استاد لی (بنیانگذار) تشکر کنم که به من آموزش دادند فرد خوبی باشم.
مهندس ارشد سازه هستم. از شرکت محل کارم خواسته شد تا به طراحی و ساخت طرحهای شرکتی دیگر کمک کند. در نقشهها محاسبات غلطی را پیدا کردم.
مهندس شرکت را در جریان آن قرار دادم، اما او علاقه چندانی نشان نداد. او گفت که شرکت مزبور با استفاده از همین روش ساختمانهای زیادی را در منطقه ما طراحی کرده است. لزومی ندارد نگران محاسبات آنها باشم.
درواقع، او به این اهمیت میداد كه چقدر پول در بورس سهام سرمایهگذاری کرد. در اوقات فراغت به تماشای فیلمها در اینترنت میپرداخت. به نظر او انجام کارهای اضافی برای طراحی یک ساختمان پولی نصیب او نمیکرد. علاوهبر این، لزومی نداشت طرحها را امضا کند، بنابراین درنهایت ما مسئول آنها نبودیم.
کاملاً واضح بود که من هیچ مسئولیتی نداشتم زیرا مسئول محاسبات مهندسی نبودم.
آن شب در خانه، همسرم درحال تماشای فیلمی درباره حقیقت فالون گونگ با عنوان «برای شما میآییم» بود. فیلم را با او تماشا کردم. داستان درباره شوهری خودخواه و بددهن بود که زنش را کتک میزد. او بعداً استعمال دخانیات و نوشیدن مشروب را کنار گذاشت و تمرینکننده دافا شد. نسبت به دیگران نیز مسئولیتپذیر و مهربان بود.
او به همراه سایر تمرینکنندگان زندگیشان را به خطر انداختند، به میدان تیانآنمن رفتند تا حقیقت را درباره فالون دافا بگویند و مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. این ماجرا مرا بهشدت تحت تأثیر قرار داد. میدانستم که آنچه در فیلم شرح داده شد حقیقت دارد، زیرا همسرم بیست سال متحمل همان نوع آزار و اذیتها به دست حزب کمونیست چین شد.
در این فیلم موجودات سطح بالا برای نجات موجودات ذیشعور به زمین میآمدند. صحنههایی مشابه آن را در خواب دیده بودم. بال داشتم، اما بالهایم سنگینتر و سنگینتر شدند. بهتدریج سطح به سطح سقوط کردم. سرانجام به زمین آمدم. چهار نفر دیگر نیز با من همراه شدند.
مضطرب بودم که برگردم. میخواستم از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری دافا پیروی کنم و به شخص خوبی تبدیل شوم که نوعدوست است. به همسرم گفتم: «بعد از اتمام این پروژه وقتی کارم سبک شود جوآن فالون را میخوانم.»
روز بعد در محل کار، برای امنیت پروژه احساس مسئولیت کردم. ناگهان احساس کردم مردمی که خانهها را خریداری میکنند، بدشانس هستند. پروژه مسکن در شهری نه چندان بزرگ در استان لیائونینگ واقع شده بود. این احتمال وجود داشت که مردم برای خرید یک واحد، کل پسانداز تمام زندگیشان را خرج کنند.
مشکلات ایمنی مسئلهساز بودند. طراحان تنبل و فاقد حس مسئولیت بودند. پیمانکاران از گوشه و کنار کار میزدند. حوادث ناشی از مسائل ایمنی ساختمان اغلب در چین اتفاق میافتد. بسیاری از این ساختمانها توسط سازندگان بسیار بزرگی ساخته شدهاند. این حوادث ناشی از سقوط معیارهای اخلاقی مردم است. کل جامعه رو به زوال است. همه بر پول و منفعت تمرکز میکند، به پروژهها هجوم میآورند و احساس مسئولیت نمیکنند.
بنابراین دوباره مدل محاسبه را اجرا کردم. فهمیدم محاسبه اصلی اشتباه بوده است. تیرچه به اندازه کافی قوی نبود. فشار بار میتوانست باعث شود که ناگهان بدون اعلام هشدار فرو بریزد.
دوباره نزد مهندس مسئول رفتم که محاسبات را در شرکت ما انجام میدهد و نتایجم را به او نشان دادم. گرچه امروزه بیشتر مردم پذیرای راهنمایی دیگران نیستند، اما احساس کردم باید آنچه را که درست است انجام دهم. باید از منظر افرادی فکر میکردم که خانهها را میخریدند.
واکنش مهندس مثبت بود. تلفن را برداشت و به شرکت مذکور زنگ زد. افراد مسئول متوجه جدی بودن مشکل شدند. آنها شگفتزده شدند از اینکه حتی بازرسی دولت مشکل را کشف نکرده بود.
بعد از رفتن به خانه به همسرم گفتم: «باید از استاد لی تشکر کنم. وقتی افکار درخصوص تزکیه در دافا را در خودم رشد دادم، استاد مشکلم را در محل کار حل کردند. این امکان را به من دادند تا به ساکنان محله جدید کمک کنم از مشکلات احتمالی جلوگیری کنند، بنابراین در آینده احساس پشیمانی نخواهم کرد.»
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود