(Minghui.org) چیزهای بسیاری وجود دارند که نمی‌توانیم کنترل‌شان کنیم، اما می‌توانیم انتخاب کنیم که چه شخصیتی داشته باشیم و چگونه وضعیت‌های دشوار زندگی‌مان را اداره کنیم. آقای شو وِنهای در تائویوآنِ تایوان ماجرایش را در این زمینه به اشتراک گذاشت که چه چیزی باعث شد فالون دافا را تمرین کند و اینکه تمرین این روش چه تأثیرات مثبتی بر زندگی‌اش داشته است.

زندگی سخت مرا به سوی تزکیه سوق داد

وِنهای، بزرگ‌ترین پسر در یک خانواده کشاورز و دارای 9 خواهر و برادر است. او به‌عنوان فرزند بزرگ‌تر مسئولیت‌های زیادی را هم در مزرعه و هم در خانه به‌عهده داشت. او گفت: «هرگز بعد از مدرسه استراحت نمی‌کردم. در عوض کار می‌کردم: پیوندزدن گیاهان، کندن علف‌های هرز، برداشت محصول و مراقبت از گاوهای‌مان. سابقاً به آسمان خیره می‌شدم و با خودم فکر می‌کردم: "زندگی سخت است! موجودات الهی باید زندگی شادی داشته باشند."»

والدین ونهای قبل از طلوع آفتاب شروع به کار می‌کردند و پس از غروب آفتاب دست از کار می‌کشیدند. آنها به‌ندرت فرصتی داشتند که با ونهای گفتگو کنند، اما با نگرش سخت‌کوشانه، صادقانه و فروتنانه‌شان الگویی عالی برای او بودند. ونهای علی‌ورغم وضعیت اقتصادی سخت خانواده‌اش هرگز از رؤیایش برای تحصیل‌کردن دست نکشید. او اغلب شب‌ها تا دیروقت درس می‌خواند. با کار نیمه‌وقت و پرداخت هزینه تحصیلش، سرانجام موفق به فارغ‌التحصیلی از دانشگاه شد.

او پس از بازنشستگی از ارتش، در آزمون ملی قبول و در وزارت خزانه‌داری مشغول به کار شد. سخت‌کوشی و توجه او به جزئیات باعث شد در کلاس آموزشی نوشتن انگلیسی رتبۀ برتر را کسب کند. او به سِمت منشی انگلیسی‌زبان دفتر مرکزی منصوب شد.

ونهای سال‌ها دچار بی‌خوابی بود. هر شب موقع خواب بارها از این طرف به آن طرف می‌شد تا خوابش ببرد، درحالی‌که همه نگرانی‌هایش به‌شدت بر ذهنش سنگینی می‌کرد. قبل از اینکه از خواب بلند شود و به سر کارش برود، به‌ندرت پیش می‌آمد که احساس خواب‌آلودگی کند. قرص‌های خواب‌آور نیز کمکی نمی‌کردند. شقیقه‌هایش درد می‌کرد و قلبش به‌شدت می‌تپید. «حتی اگرچه خسته بودم، در زمان استراحت و ناهار، یا در طول مسیر یک‌ساعته رفت‌وآمدم در اتوبوس نمی‌توانستم بخوابم. زندگی‌ام به یک چرخۀ باطل دردناک تبدیل شده بود.»

او که سال‌ها مرتب درگیر این کشمکش‌ها و درنتیجه فرسوده شده بود، احساس ناامیدی می‌کرد و به چی‌گونگ روی آورد. او گفت: «انواع‌واقسام روش‌های چی‌گونگ را یاد گرفتم و ده‌هاهزار دلار هزینه کردم، اما کمکی نکردند. در زمان‌های استراحت برای صرف ناهار با همکارانم به انجام تمرینات چی‌گونگ ادامه می‌دادم. سرانجام همكاری كه تمرینات را هدایت می‌كرد، دیگر نیامد. او در آخرین روز سال 1998 به من گفت که روش بهتری را یافته است.»

بعد از اینکه همکارش درباره آن تمرینِ بهتر، فالون دافا، به ونهای گفت، او نیز کلاس‌های گران‌قیمت، اما بی‌فایده چی‌گونگ را کنار گذاشت و فالون دافا را از آن همکارش آموخت. ونهای در طول روند یادگیری، متوجه شد اضطراب و بیماری‌هایش از بین می‌روند. سرانجام این جریان را تجربه کرد که زندگی می‌تواند چقدر زیبا باشد!

او گفت: «مدت کوتاهی بعد از شروع تمرین فالون دافا، به‌راحتی خوابم برد. صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شدم، احساس می‌کردم استراحت کاملی داشته‌ام. به‌تدریج مصرف هرگونه قرص را کنار گذاشتم. این تغییرات برایم شگفت‌انگیز بود. بالاخره می‌توانستم به‌خوبی بخوابم و به‌خوبی غذا بخورم. پر از انرژی شدم و سالم به‌نظر می‌رسیدم!»

«پس از خواندن کتاب جوآن فالون، فهمیدم آنچه درست می‌پنداشتم، در واقع اشتباه است. برای نمونه فکر می‌کردم هرچه بیشتر به دست بیاورم، بهتر است، اما اصول جهان حاکی از این است که هرچه بیشتر به دست بیاوری، بیشتر به سایرین آسیب می‌زنی و تقوای بیشتری از دست می‌دهی.» او با تک‌تک جملات این کتاب درباره اینکه چگونه انسان خوبی باشیم، موافق بود. پس از تغییر ذهنیتش، مشکل قلبی، بی‌خوابی، زخم معده، سینوزیت و سایر بیماری‌هایش برطرف شد. خوش‌بین و آرام نیز شد.

ونهای در حال مطالعۀ یک کتاب فالون دافا

یادگیری اینکه چگونه با پیروی از اصول فالون دافا درباره سایرین باملاحظه باشیم

ونهای توضیح داد كه اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباریِ فالون دافا کمکش كرد شخص باملاحظه‌تری شود.

«قبلاً بی‌حوصله و بدخلق بودم. بعد از شروع این روش، درباره سایرین باملاحظه شدم. برای نمونه، وقتی اتومبیلی از پشت به اتومبیلم اصابت کرد، به خودم یادآوری کردم که تزکیه‌کننده هستم و راننده عمداً به من برخورد نکرده است. حتی از اتومبیلم پیاده نشدم تا غرامت بخواهم. چنین رویدادهایی چند بار برایم رخ داد.»

در ساختمان آپارتمانِ ونهای، همه خانواده‌ها قفسه‌های کفش خود را جلوی درِ واحدشان قرار می‌دهند. ونهای فضای خارج از در واحدش را تمیز می‌کند، چراکه می‌خواهد در راهرو برای سایرین فضا وجود داشته باشد. وقتی در زیرزمین ساختمان‌شان پارک می‌کند، همیشه نزدیک دیوار پارک می‌کند تا برای سایرین فضا باقی بماند.

ونهای در کارش نیز استاندارد بالایی برای خودش درنظر می‌گیرد. او اسناد و مدارک را دو یا سه بار بررسی می‌کند تا مطمئن شود خطایی رخ نداده است. او مدام مهارت‌های انگلیسی‌اش را ارتقا می‌بخشد. به‌دلیل وظیفه‌شناسی‌اش، همراهیِ وزیران و فرماندهان به‌هنگام بازدید از سایر کشورها و کنفرانس‌هایی مانند کنفرانس سازمان همکاری‌های اقتصادی آسیاپاسفیک، به‌عهده او است.

حتی اگرچه حجم کاری‌اش هرگز کم نشده است، قلبش سبک شده است. ارتقای ظرفیتش این امکان را نیز برایش فراهم کرده است که بیشتر بیاموزد. «سابقاً فکر می‌‌کردم پاسخ به سؤالات همکارانم درباره انگلیسی وظیفۀ من نیست. بعد از اینکه خودم را تزکیه کردم، مشکلات سایرین را مشکلات خودم درنظر گرفتم و از صمیم قلب همه تلاشم را به کار گرفتم تا کمک‌شان کنم، حتی اگرچه آن باعث افزایش حجم کاری‌ام می‌شد.»

وقتی به موضوع پاداش و جوایز می‌رسید، ونهای آنچه خودش مستحقش بود، به سایرین می‌بخشید. از همکارش می‌خواست نامش را از فهرست نام افرادی که برای پروژه‌های خاص پاداش می‌گیرند، حذف کند. او بارها داوطلبانه افتخار کسب مقام نخست را که فقط تعداد محدودی از کارمندان می‌توانستند دریافتش کنند، رها ‌کرد.

گسترش حقیقت از طریق رسانه‌ها

پس از اینکه حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) در سال 1999 آزار و شکنجه این روش را آغاز کرد، تبلیغات حزب فالون دافا را بدنام کرد، مانع از این شد مردم به حقایق آگاه شوند و منجر به برانگیختن نفرت علیه این روش معنوی شد. درنتیجه تمرین‌کنندگان خارج از کشور رسانه‌های خود را برای مقابله با تبلیغات ح‌ک‌چ راه‌اندازی کردند. ونهای هم در این زمینه کمک و همکاری کرده است.

ونهای بیش از 1000 مقاله برای رسانه‌های خبری تمرین‌کنندگان نوشته و ترجمه کرده است. او گفت: «احساس می‌کنم کار روی مقالات فرصتی برای تزکیه‌ام است. بهترین کلمات را جستجو می‌کنم تا هر مقاله پرمعناتر و تأثیرگذارتر شود. گاهی 30 دقیقه یا زمان بیشتری را صرف ترجمه صحیح یک کلمه یا یک عبارت می‌کنم. بعضی از بازنگری‌ها یک روز یا یک هفته طول می‌کشد. این کار بسیار سخت است، اما وقتی به میلیاردها انسان با زبانی متفاوت از زبان چینی فکر می‌کنم که باید از حقیقت آگاه شوند، می‌توانم با افکار درست بر هر مشکلی غلبه ‌کنم.»

ونهای به‌منظور ارتقای محتوای مقالاتش، خودش بدون معلم، عکاسی و تدوین فیلم را آموخت. او این نرم‌افزار رایگان را دانلود کرد و یاد گرفت چگونه فیلم را ویرایش کرده و چطور زیرنویس و موسیقی به آن اضافه کند. حتی اگرچه 70ساله است، بینایی قوی و شنوایی خوبی دارد و به‌راحتی می‌تواند از هر دو دست برای کنترل موس استفاده کند. او گفت: «پس از ساعت‌ها تکرار همان حرکاتِ کشیدن و کلیک‌کردن، آرنج و انگشتانم چنان درد می‌گرفتند که دیگر نمی‌توانستم بخوابم. مجبور بودم به‌جای دست راستم، دست چپم را به کار گیرم. وقتی انگشت اشاره‌ام بیش از حد درد می‌گرفت، به انگشت وسطم متوسل می‌شدم. اکنون می‌توانم انگشتان شست، انگشتان حلقه و حتی انگشتان کوچکم را به کار گیرم.»

ونهای پس از 22 سال تزکیه خود، احساس شگفت‌انگیز رهایی از وابستگی‌ها، زیبایی ذهن پاک و وضعیت عالی سلامتی و آزادی روحی متعالی را تجربه کرده است. او می‌فهمد که برای کمک به تعداد بیشتری از مردم، باید به‌طور مداوم ظرفیتش را ارتقا دهد و مهارت‌هایش را بهبود بخشد. او گفت: «می‌دانم که توانایی نوشتن، ترجمه و ویرایشم از خردی است که استاد لی (بنیانگذار) و دافا به من عطا کرده‌اند. این مهارت‌ها را دارم، بنابراین می‌توانم به افراد بیشتری کمک کنم از حقیقت مطلع شوند و در این لحظۀ بسیار مهمِ تاریخ، آیندۀ‌ روشنی را برای خودشان رقم بزنند. از استاد عمیقاً سپاسگزارم!»