(Minghui.org) 69 ساله هستم. بسیار خوش شانس بودم که در ژوئن۲۰۱۷ درباره فالون دافا اطلاعات کسب کردم، که نقطه عطفی در زندگی‌ام شد. وضعیت سلامتی‌ام بهتر و نگاهم به زندگی مثبت شد. استاد لی (بنیانگذار) زندگی جدیدی را به من و خانواده‌ام بخشیدند.

زندگی تلخ

قبل از شروع تمرین، سال‌ها از بیماری‌های متعدد رنج می‌بردم. دچار آنژین صدری بودم و اغلب درد شدیدی در قفسه سینه داشتم. احساس می‌کردم که سوزنی فلزی قلبم را سوراخ می‌کند و درد ناشی از آن تا گوشم کشیده می‌شد. روزی درد آنقدر شدید بود که هشیاری‌ام را از دست دادم. دچار درد شکم نیز شدم. شکمم چنان برآمده شده بود که مردم فکر می‌کردند باردار هستم.

بارها در بیمارستان بستری شدم و روند درمان هزینه‌های زیادی را به خانواده‌ام تحمیل کرد. اما، هیچ چیز در بهبود بیماری‌هایم مؤثر نبود. خانواده‌ام از نظر مالی در تنگنا قرار گرفته بودند و هزینه‌های پزشکی‌ام زندگی ما را سخت‌تر می‌کرد.

بار محنت دیگری که به خانواده ما افزوده شد ابتلای پسرم به افسردگی شدید بود که باعث شد برای مدتی طولانی خانه را ترک کند. برخی اوقات به مدت چند ماه می‌رفت، در بعضی مواقع غیبت او یک سال طول می‌کشید. با وجود دردی که داشتم، کل شهر را به دنبالش زیر پا می‌گذاشتم. عکس او را در دستم می‌گرفتم، به هرکسی که برمی‌خوردم می‌پرسیدم که او را دیده‌ یا خیر.

عروسم مجبور می‌شد برای یافتن کار به خارج از شهر برود تا بتواند هزینه تحصیل دو نوه‌ام را تأمین کند. حتی با اینکه بیمار بودم مجبور شدم کار کنم. علف‌های هرز را برای دیگران وجین می‌کردم و ۵ یوآن در ساعت پول دریافت می‌کردم.

ازآنجاکه بیمارستان‌ها نمی‌توانستند بیماری‌هایم را درمان کنند، به روش‌های سطح پایین شمنی (جادوگری) روی آوردم و روباه‌ها و مارها را عبادت می‌کردم، اما وضعیتم همچنان وخیم‌تر می‌شد. حتی ران‌ها و پاهایم نیز صدمه دیدند و بعضی اوقات به دلیل درد حتی نمی‌توانستم یک قدم بردارم. سرانجام، دیگر نتوانستم از پله‌ها بالا بروم؛ به‌محض اینکه نرده پله را لمس می‌کردم، پایم احساس درد شدیدی داشت، گویا دچار برق‌گرفتگی می‌شدم.

برای عزیزانم بار سنگینی شده بودم. حتی نمی‌توانستم کارهای ساده خانه یا آشپزی را انجام دهم. نوه‌ام مجبور می‌شد مرا شستشو دهد. وقتی با نوه‌هایم بیرون می‌رفتم باید از من مراقبم می‌کردند. از آنجا که باد به چشمانم آسیب می‌رساند کل سرم باید پوشانده می‌شد.

با تحمل غذاب ناشی از این بیماری‌ها، روزهایم را در رختخواب سپری کردم تا در انتظار مرگ باشم گه به رنجهایم پایان دهد.

تمرین دافا زندگی مرا تغییر داد

هنگامی که یک تمرین‌کننده دربارۀ وضعیت وخیمم شنید، درباره فالون دافا به من گفت و کتاب جوآن فالون را به من قرض داد. شروع کردم به خواندن کتاب. هیچ وقت در خواب هم نمی‌دیدم که بدبختی‌هایم تمام شود. اما بعد از اینکه خواندن جوآن فالون را تمام کردم شرایط جسمی و روانی‌ام به‌شدت تغییر کرد.

تمام دردهایم ناپدید شد! می‌توانستم حتی بدون توقف برای استراحت به طبقه چهارم بروم و احساس می‌کردم که کسی مرا از پله‌ها بالا می‌برد. تورم شکمم از بین رفت و حرکات روده‌ام طبیعی شد. بیماری قلبی‌ام نیز ناپدید شد. عاری از بیماری شدم و دیگر نیازی به مراقبت دیگران نداشتم. فوراً لوح‌های مربوط به حیواناتی که عبادتشان می‌کردم را سوزاندم.

اکنون در ۶۷ سالگی، پر از انرژی هستم! من سرایدار یک شرکت مدیریت املاک هستم. سایر سرایداران دو ساختمان را جارو و نظافت می‌کنند اما من از سه ساختمان مراقبت می‌کنم. هر ساختمان هفت طبقه دارد.

هر روز از پله‌ها بالا و پایین می‌روم. وقتی ساکنان از من سؤال می‌کنند که «آیا احساس خستگی نمی‌کنی؟» به آنها می‌گویم: «نه» همه می‌گویند:‌ «این خانم مسن شگفت‌انگیز است. در این سن هنوز هم می‌تواند کارهای سرایداری را انجام دهد.»

روزی دستم عمیقاً برید و به شدت خونریزی داشت. نوه کوچکم نگران بود که زخم آلوده شود و از من خواست که برای تزریق واکسن کزاز به بیمارستان بروم. به او گفتم: «نگران نباش زخم تا فردا خوب می‌شود. من دچار چند بیماری بودم و برخی از آنها بسیار وخیم بودند. همه آنها از بین رفته‌اند چنین بریدگی کوچکی جای نگرانی ندارد.»

روز بعد بریدگی عمیق بدون حتی باقی گذاشتن جای زخم از بین رفت. نوه‌ام شگفت‌زده و حامی من در تمرین فالون دافا شد.

وقتی نوه بزرگم در پایان ترم به خانه بازگشت، با او درباره فالون دافا صحبت کردم. او با من بحث کرد. خواهرش به او گفت: «با مادربزرگ بحث نکن. زخم او به‌طرز معجزه‌آسایی بهبود یافته است!»

اعضای خانواده‌ام نیز از این مزایا بهره‌مند می‌شوند

تقریباً دو سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. نه تنها از نظر جسمی و روانی بهره‌مند شده‌ام، بلکه اعضای خانواده‌ام نیز سود برده‌اند. نمرات نوه کوچکم سریع افزایش یافت.

پس از عید کریسمس در سال گذشته، افسردگی پسرم بهبود یافت. او توانست کار کند و به پرداخت هزینه تحصیلی نوه‌هایم کمک کند. بهبودی او بار مسئولیت سنگین عروسم را به شدت کاهش داد. زمستان گذشته وقتی به خانه برگشت، به من در کارهای خانه و کار ساختمان کمک کرد.

فالون دافا واقعاً شگفت انگیز است! من هرگز چنین شادی و خوشبختی را حس نکرده بودم! زندگی‌ام از زمان شروع تمرین به‌طور چشمگیری تغییر کرده است. استاد از شما برای نجات نیکخواهانۀ من و خانواده‌ام سپاسگزارم. برای پایان دادن به روزهای فلاکت‌بارم سپاسگزارم و شما به من یاد دادید که فردی خوب و با محبت و صفات متعالی باشم.