(Minghui.org) درود بر استاد و هم‌تمرین‌کنندگان!

بعد از مهاجرت از چین به ایالات متحده، به یکی از شرکت‌های رسانه‌ای تمرین‌کنندگان دافا پیوستم و قبل از شروع آزار و شکنجه در رسانه‌ها کار می‌کردم و این به من فرصتی داد تا مهارت‌های حرفه‌ای را از افراد بااستعداد برتر رسانه در چین یاد بگیرم. چنین تجربیاتی باعث شد احساس غرور کنم. قبل از شروع به کار در گروه رسانه‌ای مستقر در ایالات متحده، انواع تصوراتی از نقشم در رسانه‌ها داشتم.

با این حال به‌زودی فهمیدم که این محیط با آنچه تصور می‌کردم بسیار متفاوت است. هیجان و اشتیاقم از آمدن به ایالات متحده و پیوستن به شرکت رسانه‌ای به سرعت ناپدید شد. در عوض افسرده شدم و احساس کردم که نمی‌توانم تأثیر بزرگی داشته باشم و فقط وقت را هدر می‌دهم. بنابراین درباره ادامه دادن به همکاری با این پروژه فکر کردم.

با بی‌میلی به سر کار می‌رفتم. در ظاهر خوب به‌نظر می‌رسیدم، اما احساس راحتی نمی‌کردم. بدن فیزیکی‌ام در رسانه بود، اما قلبم اینطور نبود. حتی وقتی این احساس را اکنون به خاطر می‌آورم، هنوز هم احساس ناراحتی می‌کنم.

استاد بیان کردند:

«گاهی اوقات وقتی یک شرکت رسانه‌ای از شما استفاده می‌کند یا وقتی پروژه‌ای اجازه می‌دهد مشارکت کنید، روش تفکرتان، آن روش‌های افراطی انجام امور که از فرهنگ حزب می‌آید، دروغگویی‌تان و از روی بی‌میلی کارکردن‌تان واقعاً [دیگران] را برآشفته می‌کند.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان‌ فرانسیسکو ۲۰۱۴)

سخنان استاد چشمانم را باز کردند و می‌دانستم که ایشان درباره چه چیزی صحبت می‌کنند. بنابراین، شروع به اصلاح خود کردم.

برخورد با تلفینات فکری ح.ک.چ

در مسیر رفتن به محل کار در نوامبر2017 به‌طور اتفاقی با رئیس شرکت مواجه شدم. او به من گفت که رسانه‌های جریان اصلی در جامعه غربی یک برنامه روزانه باعنوان «آنچه امروز باید تماشا کنید» ارائه می‌دهند. این نوع برنامه‌ها بصورت آنلاین بسیار محبوب است. او پیشنهاد کرد که امتحانش کنم. موافقت کردم که این کار را بکنم اما یک فکر داشتم: «من می‌توانم اخبار را بخوانم و آن را ضبط کنم. اما چه کسی متن خبر را خواهد نوشت؟» هنوز هم به این فکر می‌کردم که به زودی رسانه را ترک کنم.

با توجه به اینکه مدت کوتاهی بود که در ایالات متحده اقامت داشتم، نفهمیدم که رفتارم بازتابی از تلقینات فکری است که در چین آموخته‌ بودم. خیلی زود آن برنامه را فراموش کردم. اما رئیس فراموش نکرد. چند روز بعد، او به دفترم آمد و از من پرسید که آیا آماده هستم. من خجالت کشیدم و به او گفتم که آماده نیستم.

رئیس از من خواست كه بلافاصله با یکی از سرپرستان صحبت كنم و از ما خواست كه در اسرع وقت آماده شویم. بعد فهمیدم که او فقط به طور اتفاقی درباره این ایده صحبت نکرده است. او جدی بود اما من هیچ ایده‌ای برای چگونگی انجام این کار نداشتم.

چند روز بعد رئیس دوباره نزدم آمد و گفت که باید این برنامه در آن هفته تولید شود. سپس درباره آن با سرپرست صحبت کردم. از آنجا که هیچ کسی برای نوشتن متن خبر در دسترس نبود، گفتم که می‌توانم امتحانش کنم، اگرچه مطمئن نبودم که بتوانم این کار را انجام دهم. وقتی در یک شرکت بزرگ رسانه‌ای در چین کار می‌کردم، افراد دیگر متن خبر را می‌نوشتند و من فقط آنها را می‌خواندم.

سرپرست، فردی مجرب در زمینه بازبینی متن اخبار و تمرین‌کننده دیگری را برای انجام ضبط فیلم استخدام کرد. یک تیم چهار نفره برای برنامه «نکات برجسته اخبار» تشکیل شد.

فرد مجرب در زمینه بازنگری متن در شهر دیگری زندگی می‌کند، بنابراین ارتباط بین ما می‌بایست بصورت آنلاین باشد. متأسفانه به‌شدت تحت تأثیر تلقینات فکری ح.ک.چ قرار گرفته بودم و متن خبری من نیاز به بازنگری زیادی داشت. بدون هیچ مشکلی تغییرات را ایجاد کردم.

وقتی متن خبر را بازنگری کرد، آن را اصلاح نکرد بلکه فقط مشکلات را به من گفت و از من خواست که آنها را برطرف کنم. گاهی اوقات یک پیش نویس به چندین بازنگری نیاز داشت. اگرچه زمان زیادی طول کشید، اما به من کمک کرد تا چیزهای زیادی یاد بگیرم. او هنگام صحبت با من به‌ندرت از لحن امری استفاده می‌کرد، فقط یک لحن مکالمه‌ای داشت.

نگرش او باعث شد تا مشکلاتم را ببینم. وقتی با دیگران به‌خصوص اعضای خانواده‌ام صحبت می‌کردم، اغلب به آنها دستور می‌دادم. اگر آنها گوش نمی‌کردند عصبانی می‌شدم. این فرد مسئول بازنگری خبر چندین بار خاطرنشان کرد: متن‌های خبر من لحنی افراطی دارند و بارها به من گفت که آن را درست کنم.

اغلب نواقص خود را در طی ارتباطاتم با او می‌بینم. با کمک او نوشتنم بهبود یافت و مشکلات کمتری نیز به وجود آمد. همسرم گفت: «تو آنقدر فرهنگ حزب کمونیست داری، که هرکسی با تو همکاری می‌کند، باید قلب بزرگی داشته باشد!»

مارس و آوریل گذشته، ناگهان احساس کردم نوشتن متن خبر کار دشواری است. احساس فشار زیادی داشتم و همیشه خسته می‌شدم. یکشنبه‌ها در رختخواب دراز می‌کشیدم و نمی‌خواستم کاری انجام دهم.

یک بار دیگر به فکر ترک شرکت افتادم. به همسرم در این باره گفتم. او سعی کرد تا مرا آرام و دلگرم کند. او گفت: «می‌دانم خسته‌ شدی. اما هدفت از آمدن به اینجا چه بود؟ آیا استاد به تو مهارت و توانایی لازم برای استفاده در این شرکت رسانه‌ای را نداده‌اند؟» شگفت‌انگیز بود که همیشه در خانه احساس خستگی می‌کردم، اما در محل کار به محض اینکه کار را شروع می‌کردم احساس خوبی داشتم.

کسب مهارت در نوشتن متون خبری

فرد مسئول بازنگری نیز احتمالاً حس کرده بود که وضعیت من خوب نیست. یک روز به من گفت که او هر روز صبح قبل از شروع کار، فا را می‌خواند. او پیشنهاد کرد که قبل از نوشتن متن، فا را به مدت 30 دقیقه مطالعه کنم. سپس به من گفت: «نوشتن دو متن در هر روز کاری نیست که یک شخص عادی بتواند انجام دهد. تو به کمک استاد احتیاج داری.»

موافقت کردم. معمولاً در مترو اخبار را می‌‎خواندم. اما پس از صحبت با او، در مترو شروع به ازبرکردن فا کردم. به محض اینکه از خانه بیرون می‌رفتم، شروع به ازبرخواندن لون‌یو و سایر آموزه‌هایی می‌کردم که قبلاً به‌خاطر سپرده بودم. روز اولِ نوشتن متن اخبار خیلی خوب پیش رفت. می‌دانم که این تشویقی از جانب استاد بود.

بعد از اینکه هر روز شروع به انجام این کار کردم، فهمیدم که می‌توانم سریعتر بنویسم و کارم به بازنگری کمتری نیاز داشت. سابقاً نوشتن دو متن برای من هفت، گاهی هشت ساعت یا بیشتر زمان می‌برد، اما اکنون می‌توانستم در کمتر از شش ساعت به پایان برسانم.

می‌دانم که این استاد هستند که به من کمک می‌کنند. استاد فقط از من برای نوشتن متن استفاده می‌کنند و باعث شده تا خودم را در طی این فرآیند پاک کنم.

یک بار در یک موضوع خبری گیر کرده بودم. برای مدتی طولانی جستجو کردم و مطالب بسیار کمی پیدا کردم و درباره آن حرفی زیادی برای گفتن نداشتم. با این حال ضرب‌الاجلی داشتم. سعی کردم بنویسم، اما ذهنم آشفته بود. تا ظهر فقط چند صد کلمه داشتم.

کار را متوقف کردم و شروع به فرستادن افکار درست کردم. بعد از آن همه چیزهایی را که از قبل نوشته بودم حذف کردم و دوباره شروع به نوشتن کردم. در طول 40 دقیقه توانستم متن 2000 کلمه‌ای تمام کنم. درباره این تجربه به تمرین‌کننده دیگری گفتم و او متحیر شد.

تجربه‌های خارق العاده دیگری هم مثل این داشتم. به‌عنوان مثال رایانه‌ام یک مدل قدیمی است و متن‌هایم غالباً گم می‌شدند و مجبور می‌شدم که از اول شروع به کار کنم. با این حال همیشه می‌توانستم بازنویسی را خیلی سریع به پایان برسانم و بازنویسی اغلب بهتر از نسخه اصلی بود.

ویرایش کلیپ‌های ویدئویی در این کامپیوتر نیز دشوار و وقت گیر بود. اغلب از گروه فنی درخواست کمک می‌کردم. این مشکل هرگز به طور کامل حل نشد، اما شرکت کامپیوتر بهتری برای من نداشت.

روزی کامپیوتر از کار افتاد. تمرین‌کننده‌ای از گروه فنی تمام تنظیمات و سخت افزار را بررسی کرد. سپس از من پرسید که آیا قبلاً از این کامپیوتر استفاده کرده‌ام یا خیر. به او گفتم که هر روز از آن استفاده می‌کنم. او گفت: « این شگفت‌آور است! نرم افزار ویرایش ویدئو به هشت گیگابایت حافظه احتیاج دارد و کامپیوتر شما در کل فقط هشت گیگابایت فضای خالی دارد. در اصل، این نرم افزار به هیچ وجه بر روی آن اجرا نمی‌شد و کار نمی‌کرد.» او تکرار کرد: «شگفت‌انگیز است، شگفت‌انگیز.»

تحمل سختی

در آن زمان مسئول برنامه دیگری با عنوان «موضوعات داغ» بودم. هر روز بیش از 16 ساعت کار می‌کردم و به فکر ترک برنامه دوم بودم. تمرین‌کننده‌ای که در بخش منابع انسانی بود غافلگیر شد: «تو که خیلی خوب عمل کرده‌ای! همه ما فکر می‌کنیم که اخیراً خیلی پیشرفت کرده‌ای. چرا می‌خواهی انصراف دهی؟» به او گفتم که دلیلش این است که انجام دو برنامه در یک زمان بسیار خسته‌کننده است. او گفت: «فقط به این دلیل که خسته‌کننده است؟ آیا چیزی بزرگتر وجود دارد؟» من نیز خندیدم. همسرم نیز گفت: «کمی خسته‌کننده است. اما اگر می‌خواهی این کار را انجام دهی، باید ثابت‌قدم باشی. در گذشته، توانستی همه چیز را تحمل کنی تا درآمد کسب کنی. چرا اکنون نمی‌توانی برای پروژه‌های دافا که باعث نجات مردم می‌شود، محکم و استوار باقی بمانی؟»

چند سال پیش، هنگامی که برای اولین بار از زندان آزاد شدم، همسرم هنوز در بازداشت به سر می‌برد. پولی نداشتیم و خواهرم تمام غذاها و مایحتاج روزانه را برای من می‌خرید. برای درآمدزایی، ساعت دو بامداد از خواب بیدار می‌شدم و برای رفتن به کاری که کمتر کسی تمایل به انجام آن را داشت دوچرخه سواری می‌کردم. گاهی اوقات در شب‌های زمستان نمی‌توانستم به خانه بروم و مجبور می‌شدم در ایستگاه قطار بخوابم. یک شب تا دیروقت کار کردم و دیگر اتوبوسی وجود نداشت. به‌جای تاکسی گرفتن برای پس انداز پول آن، مسافت ده کیلومتر را به مدت دو ساعت پیاده‌روی کردم.

استاد بیان کردند:

«شما مایل به تحمل سختی‌های زیادی هستید تا بتوانید پول بدست آورید، شما مایل به تحمل سختی‌های زیاد برای دیگر مسائل هستید- آیا نمی‌‌توانید سختی کمی را برای تزکیه خود تحمل کنید؟» (آموزش فا در کنفرانس فای دستیاران در چانگچون)

می‌دانستم که به‌دنبال راحتی هستم و باید ظرفیت قلبم را بزرگ کنم.

سپتامبر و اکتبر گذشته، مجری یکی از برنامه‌های یکشنبه خواستار دو ماه مرخصی شد و من می‌بایست مسئولیت او را به عهده می‌گرفتم. بنابراین هر هفته فقط یک استراحت نیم روزه داشتم. در ماه اکتبر، مجری دیگر «موضوعات داغ» نیز نیاز به مرخصی یک هفته‌ای داشت، بنابراین ناچار بودم دو قسمت دوشنبه و جمعه را انجام دهم. در روز چهارشنبه نیز مجری برنامه‌ای به من گفت که حال خوبی ندارد و امیدوار بود که بتوانم برنامه آن شب او را پر کنم. فقط شش ساعت برای نوشتن متن وقت داشتیم و کمی مضطرب شدم. خوشبختانه با موضوع آشنا بودم و سایر تمرین‌کنندگان نیز به من کمک کردند تا مطالب را جمع‌آوری کنم. با کمک استاد برنامه هموار پیش رفت.

با نگاه به گذشته، آن دوره کوتاه اما سخت بود. همچنان هر روز به مطالعه فا و انجام تمرینات ادامه دادم تا از گیرافتادن در حالتی که گویی یک فرد عادی درحال انجام پروژه دافا است، جلوگیری کنم.

در طی این روند، از افراد مختلف بازخورد می‌گرفتم.

یک تمرین‌کننده فرانسوی به من گفت که یکی از کارمندان باتجربه در رسانه از برنامه «نکات برجسته اخبار» بسیار تمجید کرده است و می‌گوید با مضامین دقیق انتخاب شده و از زبان تمیز و شیوه صحبت صادقانه و زیبا برخوردار است. او همچنین پیشنهاد کرد که از زبان اغراق‌آمیز استفاده نکنیم و من این اظهار نظرش را پذیرفتم.

تمرین‌کننده دیگری که یک خبرنگار است، پیامی را از یک مشاور چینی رئیس جمهور ایالات متحده دریافت کرد. این مشاور مطالب را به زبان چینی جمع کرده و به تیم رئیس جمهور گزارش می‌دهد. او به مدت شش ماه بود که هر روز برنامه «نکات برجسته اخبار» را تماشا می‌کرد. او همچنین از این برنامه بسیار تقدیر کرد.

بعد از اینکه زمان پخش برنامه در اول آوریل2018 تغییر کرد، برنامه زمانی خود را تغییر دادم. هر روز ساعت 2 صبح از خواب بلند می‌شوم، اخبار را می‌خوانم و بعد تمرین ها را انجام می دهم. حدود ساعت 5 صبح به سر کار می‌روم.

در جریان اعتراضات هنگ کنگ در ماه ژوئیه و اوت، چند پخش زنده انجام دادم. اگرچه خسته‌کننده بود، اما احساس می‌کردم کار معنی‌داری است. بعد از هر پخش زنده، احساس می‌کردم که در نبرد پیروز شده‌ام.

استاد بیان کردند:

«ازاین‌رو، در خصوص تزکیه، برای همگی شما و برای هر مرید دافایی که در زمینه رسانه فعالیت می‌کند، تزکیه باید اولین و مهمترین کار باشد. زیرا اینکه چگونه خود را به‌خوبی تزکیه می‌کنید، قدرت شما در نجات مردم و نیز تأثیر کار شما را مشخص می‌کند.» (کنفرانس فای ان‌تی‌دی و اپک‌ تایمز ۲۰۱۸)

استاد و هم‌تمرین‌کنندگان از شما سپاسگزارم.

(ارائه شده در کنفرانس فای 2019 ان‌تی‌دی و اپک تایمز)