(Minghui.org) زمان بهسرعت سپری میشود و یک سال دیگر نیز گذشت. جامعه دستخوش تغییرات بسیاری شده است و مردم بهطور فزایندهای از آزار و شکنجه و تلاشهای ما برای نجات خودشان آگاه میشوند. بنابراین چگونه میتوانیم در این لحظات پایانی اصلاح فا، آنها را بهطور مؤثرتری نجات دهیم؟ بهتازگی این موضوع فکرم را به خود مشغول کرده است.
از آنجا که خانوادهام فالون دافا را تمرین میکردند، خیلی خوشاقبال بودم و در سال 1997 این روش تزکیه را شروع کردم، اما جوان بودم و بهطور واقعی معنای تزکیه را نمیفهمیدم، درنتیجه از تکالیف مدرسه و سفر به خارج از کشور، بهعنوان بهانههایی برای اجتناب از تزکیه استفاده میکردم.
قدم گذاشتن در مسیر تزکیه
بعد از گذشت بیش از ده سال دوری از خانوادهام، دچار خستگی جسمی و روحی شدم. قلبم مملو از سردرگمی بود و نمیتوانستم مسیر یا هدف زندگیام را بیابم. احساس میکردم کاملاً گم شدهام. وقتی فکر میکردم که باقی عمرم را باید به این صورت سپری کنم، خیلی افسرده میشدم. در سال 2013 با نظموترتیب دقیق استاد، بخت و اقبال به من روی آورد و با تمرینکنندهای قدیمی آشنا شدم. متعاقباً با تشویق او تزکیه در دافا را در استرالیا ازسر گرفتم.
بهمحض اینکه تزکیه را از سر گرفتم، بلافاصله تغییرات معجزهآسایی را تجربه کردم. حس میکردم استاد لی همیشه نیکخواهانه مراقبم هستند. برونشیت و کمردردم که سالهای زیادی عذابم میدادند، ناپدید شدند! بهراحتی شغل رؤیایی خود را نیز بهدست آوردم.
من برای یک کالج کوچک آموزشی کار میکنم و تنها کارمند چینی آنجا هستم. بیش از 6 سال در این شغلِ بهوضوح بیثبات کار کردهام، در حالی که همکارانم بارها و بارها تغییر شغل دادند. گاهی فکر میکردم شغلم را از دست خواهم داد، اما همیشه با راهنمایی استاد توانستهام وظایف سخت را به انجام برسانم.
چند سال پیش به فکر تغییر شغل افتادم. نگران بودم که بعد از کار در آن شغل برای زمانی طولانی، پیشرفت شغلیام را به تعویق میاندازم. به جای دیگری تقاضای کار دادم، اما هیچ نتیجهای نگرفتم. خیلی افسرده شده بودم.
تمرینکننده دیگری اشاره کرد: «تمرینکنندگان معمولاً نباید زمانی طولانی را صرف جستجوی کار کنند، زیرا استاد همه چیز را برایشان نظموترتیب میدهند.»
بعداً این آموزش فای استاد را خواندم:
«همه درباره آن فکر کنید، بعضی از شاگردان حتی در مورد داشتن غذای کافی بر سفره خود مشکلاتی دارند، اما همچنان با عزم راسخ تزکیه میکنند. آنها تسلیم نمیشوند حتی اگر چیزی برای خوردن نداشته باشند. بسیاری از شاگردان در ایالات متحده که از چین آمدند زمانهایی را از سر گذراندهاند که با کار در رستورانها یا حتی شغلهای خدمتکاری دخل و خرج خود را در میآوردند. بعضی اوقات چالشها عظیم هستند، حتی آنقدر بزرگ که بر چشمانداز آیندهتان اثر میگذارد. اگر در این شرایط قلبتان بدون تأثیر باقی بماند، به اندازه کافی خوب است.» (آموزش فا در کنفرانس غرب میانه ایالات متحده)
احساس میکردم هنوز خیلی درگیر پیشرفت شغلیام هستم. متوجه شدم مادامی که واقعاً به استاد و فا اعتقاد داشته باشم، استاد بهترینها را برایم نظموترتیب میدهند.
استاد بیان کردند:
«اگر چيزي مال شما باشد، آن را از دست نخواهيد داد. اگر چيزي مال شما نباشد، حتي اگر برايش مبارزه هم كنيد آن را بهدست نخواهيد آورد.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)
حلا که ذهنم را اصلاح کردهام، هر روز سر کار خوشحال هستم. وقتی شرایط فریبآمیزی ایجاد میشود، همۀ تلاش خود را به کار میگیرم تا با پیروی از آموزههای استاد، شینشینگم را بهبود بخشم. رابطهام با همکاران و مشتریانم کاملاً هماهنگ بوده است.
از هر فرصتی استفاده میکنم تا درباره فالون دافا به مردم بگویم. برخی حتی میخواستند تمرینات را یاد بگیرند. میدانستم آنها همگی افرادی هستند که استاد نظموترتیب دادهاند تا نجاتشان دهم. واقعاً روابطم را با آنها و محیط کاری را که استاد برایم نظموترتیب دادهاند، گرامی میدارم و همچنان به انجام آنچه مریدان دافا باید انجام دهد، ادامه خواهم داد.
تماس با گردشگران چینی
میخواستم حقیقت را برای چینیها در جاذبههای گردشگری روشن و کمکشان کنم حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن را ترك کنند. استاد از ما خواستهاند مردم را نجات دهیم. چرا این کار را نمیکردم؟
متوجه شدم که به بهانههای زیادی متوسل میشوم. نخست اینکه حس میکردم این کار خیلی دشوار است. میخواستم از موقعیتهای ناخوشایند اجتناب کنم. احساس میکردم بیشتر چینیها تحت تأثیر تبلیغات ح.ک.چ شستشوی مغزی شدهاند و بهشدت از تمرینکنندگان میترسند و از آنها متنفر هستند.
برخی احساس میکنند اگر با ما صحبت کنند، در بازگشت به چین برایشان مشکل ایجاد خواهد شد. از آنجا که ح.ک.چ از غیرانسانیترین روشها برای شکنجه مردم استفاده میکند، وقتی به فکر «جنبش»های مختلف حزب میافتند، لرزه به تنشان میافتد.
من دوست دارم چیزی را که در ذهنم است، مستقیماً بر زبان بیاورم. دوست ندارم با گردشگران بهطور غیرمستقیم صحبت کنم، سپس به عکسالعملشان نگاه کنم و زمان مناسبی را برای گفتن حقایق دافا و صحبت درباره خروج از ح.ک.چ بیابم. احساس میکنم انجام این کار بدان صورت، بیشازحد وقتگیر و دشوار است.
مدام بهانه میآوردم. احساس میکردم به دلیل شغل تماموقتم فقط در تعطیلات آخر هفته زمان دارم و بنابراین باید در برخی پروژههای دیگر همکاری کنم.
دقیقاً درحالی که هنوز به دنبال پروژه درست و مناسب بودم، استاد اشاره کردند که مریدان جوان دافا باید برای نجات موجودات ذیشعور به جاذبههای گردشگری نیز بروند.
استاد بیان کردند:
«بهنظر میرسد افراد جوان گرایش دارند اهداف بلندپروازانهای در زندگی داشته باشند و بهسختی میتوانند ذهن خود را پایدار کنند. شما مرید دافا هستید، بنابراین در هر کاری که انجام میدهید، باید پایدار باشید و آن را همراه با حسی از مسئولیت انجام دهید، چراکه تزکیهکننده هستید.»
«فکر نکنید مکانهای روشنگری حقیقت فقط مختص افراد مسن است.»
«حتی من درحال کمک به شما برای انجام آن هستم! نجات مردم عادی قرار است کار شما باشد. [شیوهای که قرار است باشد بدین صورت است که] من شما را نجات میدهم و شما مردم عادی را نجات میدهید. حالا حتی من درحال کمک به شما هستم تا آن را انجام دهید. اگر آن را انجام ندهید، آیا هنوز مرید دافا هستید؟ در لحظۀ نهایی که همه بدهیها قرار است تسویه شود، چگونه مورد قضاوت قرار میگیرید؟ برای اشک ریختن خیلی دیر خواهد بود.» (آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2019)
بعد از این سخنان استاد، فهمیدم که باید برای صحبت با چینیها به جاذبههای گردشگری بروم. میدانستم تا زمانی که افکار درست میفرستم، استاد کمکم خواهند کرد.
استاد بیان کردند:
«[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشداستاد نیروی آسمانی را برمیگرداند» («پیوند استاد و مرید» از هنگ یین 2)
ارتقای سطح تزکیهام درحین صحبت با گردشگران
وقتی برای رفتن به مکانهای دیدنی در تعطیلات آخر هفته مصمم شدم، متوجه شدم که بسیاری از وابستگیهایم ناپدید شدند، مانند راحتطلبی، ترس از اینکه از من عکس بگیرند و ترس از اینکه از من سؤالات شخصی بپرسند. مصمم بودم آنها از حقیقت فالون دافا آگاه شوند، اما بهخاطراضطرابم، گاهی فرصتها را از دست میدادم. ابتدا گروههایی از گردشگران چینی را میدیدم که از کنار بنری که در دست داشتم، میگذشتند، بدون اینکه پیام رویش را بخوانند.
آنها یا سرشان در تلفنهای همراهشان بود یا حرفهای نامحترمانهای میزدند. از نجات آنها ناامید شده بودم. حتی احساس میکردم دوست دارم به صورتشان سیلی بزنم تا از خواب بیدارشان کنم.
سپس تمرینکننده باتجربهای آرامم کرد و گفت: «نگران نباش، تمرینکنندگان حقیقت را در سراسر جهان روشن میکنند. دفعه بعد که این گردشگران با ما روبرو شوند، احتمالاً درباره آن فکر کرده و با خروج از ح.ک.چ موافقت میکنند. این کار، کاری تیمی است.» احساس کردم حرفهایش درست است.
او به من گفت كه در مواجهه با بیادبی نیز نباید مجادله كنم. ممکن است احساس کنم از دافا دفاع میکنم، اما بهجای اینکه مردم را نجات دهم، ممکن است آنها را دور کنم. پس از یک سال رفتن به این مکانها در تعطیلات آخر هفته، متوجه شدم که هنوز در روشنگری حقیقت و نجات مردم بردبار نیستم. همیشه سعی میکردم آنها را مجبور کنم حرفهایم را قبول کنند و امیدوار بودم که آنها در همان مکان، حزب را ترک کنند.
استاد بیان کردند:
«زمانی كه آنها به روشنگری حقیقت میپردازند بعضی از شاگردان اغلب با مردمی مواجه میشوند كه نمیخواهند به این موضوعات گوش فرا دهند و این چیزها را قبول نمیكنند یا حتی در تضاد با این موضوعات میباشند. شما نبایستی اجازه دهید كه تضاد و مخالفت یك شخص مانع رشد شما شود یا اینكه مانع از اشتیاق شما برای نجات موجودات گردد. یك مرید دافا... یك مرید دافا چیست؟ او موجودی خلقشده توسط باشكوهترین قانون است، (تشویق گرم) بهسختی سنگ و به تجزیهناپذیری الماس. چگونه ممكن است كه كلماتی چند كه از فردی معمولی و نادرست صادر شده ارزشی داشته باشد؟ "هر اندازه كه تو اهریمنی باشی، قادر به تغییر من نخواهی بود. من میبایستی فقط مأموریت تاریخی خود را كامل كنم، و بایستی آنچه را كه یك مرید دافا باید انجام بدهد، انجام دهم." شما باید بدین گونه باشید زیرا بایستی به این موضوع آگاهی داشته باشیم كه در جامعه انسانی و در میان موجودات این جهان، موجوداتی هستند كه دیگر قادر به نجات نمیباشند، و همچنین بسیاری از موجودات وجود دارند كه دیگر حقیقت را نمیشنوند. در هنگام روشنگری حقیقت با این گونه افراد مواجه خواهید شد. باید آگاه و منطقی باشید: ما آنهایی را كه قادر به نجات هستند، نجات میدهیم. اما به عنوان مریدان دافا، شما نیكخواهی را پرورش میدهید، بنابراین باید لطف و رحمت داشته باشید. چه آنها پذیرا باشند یا نباشند، شما باید با مهربانی و شفقت با آنها رفتار نمائید و نباید به رقابت با مردم عادی بپردازید یا با افكار انسانی به موجودات ذیشعور نگاه كنید. فقط آنچه را كه باید انجام دهید با مهربانی، بدون در نظر گرفتن اینكه پذیرای آن هستند یا نه به انجام برسانید. شفقت حاصل تزكیه شخص میباشد و چیزی نمایشی نیست، آن از اعماق درون به بیرون میتراود و چیزی نیست كه برای نمایش به دیگران انجام شود. آن وجودی ابدی داشته و با گذر زمان یا تغییر شرایط تغییر نمیكند.» («آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن در سال 2003»)
این آموزه استاد بهوضوح به ما نشان میدهد که در حین روشنگری حقیقت در اماکن گردشگری، وضعیت ذهنمان باید چگونه باشد. بعد از چند بار خواندن این متن، موفق شدم ناشکیبایی را رها کنم. حالا حتی اگر فقط بنر را در دست داشته باشم، احساس میکنم انرژی گرمی احاطهام کرده است. قبل از اینکه به این مکانها بروم، برای متلاشی کردن هرگونه عنصر منفی در پشت سر مردم، افکار درست میفرستم تا بتوانند حقیقت را ببینند و امیدوارم از ح.ک.چ خارج شوند.
اکنون بازدیدکنندگان بیشتری جلوی بنر میایستند و اطلاعات مربوط به دافا و ترک حزب را بادقت میخوانند. یک بار یکی از بازدیدکنندگان، بنر را خواند و گفت که جرئت نمیکند ح.ک.چ را ترک کند، زیرا برای کسب درآمد به آن تکیه دارد. به او گفتم که نمیخواهیم مشکلی برایش ایجاد کنیم و فقط امیدواریم که آینده خوبی داشته باشد. او موافقت كرد با استفاده از نام مستعار ح.ک.چ را ترك كند. در سکوت از استاد تشکر کردم.
برای چه کسی تزکیه میکنم؟
دلیل دیگری که نمیخواستم به این مکانها بروم، این بود که احساس میکردم درخواست از مردم برای ترک ح.ک.چ مانند درخواست حمایت و مساعدت از آنان است. احساس میکردم صحبت با گردشگران درباره زیباییهای دافا آسان است. معتقدم که هر شاگرد تجربیات زیبا و شگفتانگیز بسیاری برای به اشتراک گذاشتن دارد، اما در روند ترک حزب، دو نفر درگیر هستند. آن نیاز به تعاملی خوب با گردشگران چینی داشت- گردشگرانی که قبلاً هرگز با آنها ملاقات نکرده بودم- اما تصمیم نهایی با آنها بود.
از بچگی همه چیز برایم فراهم بود. میتوانم بهطور مسلط به زبان انگلیسی صحبت کنم. بنابراین در خارج از چین زندگی خوبی داشتهام. هرگز نیاز نداشتم کسی لطفی در حقم کند. در ابتدا که شروع کرده بودم از مردم بخواهم حزب را ترک کنند، احساس ناشی بودن میکردم. یا موضوع را مطرح نمیکردم، چراکه آنها عجله داشتند، یا اینکه آنها میگفتند جوانان نباید در سیاست درگیر شوند یا اینکه هیچ کسی علاقهمند نبود و سپس میرفتند. تماشای رفتن آنها احساس وحشتناکی به من میداد و خودم را سرزنش میکردم. فقط میتوانستم امیدوار باشم شانس دیگری به آنها داده شود.
ناگهان متوجه شدم که بین درخواست از گردشگران چینی برای ترک ح.ک.چ و ترویج شن یون ازطریق درخواست از کسبوکارهای محلی برای چسباندن پوستر، شباهتهایی وجود دارد. درظاهر، از گردشگران یا کسبوکارها میخواهم لطفی در حق من بکنند و میخواهم به درخواست مهربانانه من پاسخ مثبت دهند، اما درحقیقت درحال دادن فرصتی به آنها هستم تا جایگاه خود را در آینده مشخص کنند. شاید در گذشته نظموترتیبی داده شده تا بسیاری از مردم وارد آینده شوند. این مسئولیت ماست که آنها را با خالصترین ذهن و بهترین وضعیت تزکیهمان، دعوت کنیم. اینکه آیا آنها میتوانند بپذیرند یا رد میکنند، از قبل نظموترتیب داده شده است. نگرانیها و اضطرابهای من فقط میتوانند باعث بروز مشکلاتی شوند. شباهت دیگر این است که هر دو مرا ملزم میکنند آن را بادقت و بهطور کامل انجام دهم. گردشگران و فروشگاهها، یکی پس از دیگری به سمتشان میروم و نمیخواهم هیچ کسی را از دست بدهم.
نکته آخری که میخواهم دربارهاش صحبت کنم این است که وقتی تازه این روش تزکیه را شروع کرده بودم، فقط در خانه تمرینات را انجام میدادم. بعداً شروع کردم بیرون بروم تا زیبایی دافا را به جهانیان نشان دهم، مخصوصاً به چینیها. اگر سال گذشته از من سؤال میكردید كه چرا برای روشنگری حقیقت بیرون میروم، میگفتم به این دلیل كه تمرینکننده هستم و استاد ما را ملزم میکنند كه سه كار را بهخوبی انجام دهیم.
اما امسال پس از تماشای شن یون، مقالهای را در وبسایت مینگهویی خواندم. آن تمرینکننده درباره درک خودش از شن یون صحبت میکرد. برایم خیلی الهامبخش و مفید بود. او درباره آگاهی و تغییرات در جامعه مردم عادی طی دو سال گذشته صحبت میکرد و از دیدگاه او، نیروی بسیار بزرگ اصلاح فا در جامعه بشری سریعتر و سریعتر درحال پیشروی است. هر چیزی در کیهان کهن مبتنی بر خودخواهی بود، اما کیهان جدید بر مبنای نوعدوستی برای سایرین است. به این فکر کردم که چرا حقیقت را برای گردشگران چینی روشن میکنم. برای آنها است یا برای خودم؟ آیا برای نفع خودم تزکیه میکنم یا برای نجات مردم؟
چند روز پیش که این موضوع را با تمرینکننده دیگری مطرح کردم، او گفت: «ما خودمان را بهخوبی تزکیه میکنیم تا بتوانیم مردم را نجات دهیم.» بهمحض شنیدن این حرف، ناگهان همه چیز برایم روشن شد. ما خود را تزکیه میکنیم تا مطابق اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری باشیم و بتوانیم بر موجودات ذیشعور تأثیر مثبتی بگذاریم و نجاتشان دهیم.
خجالت میکشم که اعتراف کنم بهتازگی رفتن به مکانهای گردشگری را آغاز کردهام. تاکنون نتوانستهام به هیچ کسی کمک کنم از ح.ک.چ خارج شود، اما متوجه تغییراتی در خودم شدهام: هر کجا که میروم و اگر با چینیها ملاقات کنم، بلافاصله به این فکر میکنم که آیا آنها درباره حقیقت دافا شنیدهاند و آیا از حزب خارج شدهاند یا خیر. از این تغییر اخیر در خودم بسیار خوشحالم.
اگر هر مطلب نامناسبی بیان کردهام، لطفاً به آن اشاره کنید.
سپاسگزارم استاد! سپاسگزارم همتمرینکنندگان!
(ارائهشده در کنفرانس فای 2019 استرالیا)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.