(Minghui.org) درود استاد بزرگوار، درود هم‌تمرین‌کنندگان!

از زمانی‌که فالون دافا را شروع کردم چهار سال گذشته است. با شوهرم که او نیز تمرین‌کننده است در منزل مطالعه می‌کنم و تمرینات را انجام می‌دهم، در یک گروه مطالعهفا، فعالیت‌های اعتباربخشی به فا و پروژه‌های رسانه‌‌ای نیز شرکت می‌کنم. در این روند، با آزمون‌های شین‌شینگ بسیاری برخورد کرده‌ام. گاهی به‌خاطر عدم غلبه بر امتحانات شین‌شینگ ناامید و دلسرد می‌شوم و احساس می‌کنم که زمان کافی وجود ندارد.

نگاه به درون

بعد از اینکه قدم در مسیر تزکیه گذاشتم، از هم‌تمرین‌کنندگان یاد گرفتم که برای یافتن عقاید و تصورات بشری و وابستگی‌ها باید درون‌مان را بررسی و سپس سطح به سطح آنها را رها کنیم مانند لایه‌های پیاز. باید افکار، عقاید و تصورات‌مان را تزکیه کنیم. من گم شده بودم، طوری‌که نمی‌دانستم چگونه این وابستگی‌ها را پیدا کنم. نمی‌دانستم چطور آنها را جستجو کنم. احساس می‌کردم که تزکیه بسیار سخت است، طوری‌که حتی نمی‌توانستم مشکلم را شناسایی کنم و نمی‌دانستم چگونه تزکیه کنم؟ گاهی اوقات، این سؤال را مطرح می‌کردم که آیا استاد لی (بنیانگذار) مرا نادیده گرفته‌اند، چرا من با هیچ یک از آزمون‌هایی که سایر تمرین‌کنندگان اشاره کرده‌اند، مواجه نشده‌ام؟ آیا امکان دارد که به‌اندازه کافی خوب نیستم و حتی واجد شرایط امتحان شدن نباشم؟

به‌طور اتفاقی به وب‌سایت مینگهویی مراجعه کردم و تبادل تجربه بسیاری از تمرین‌کنندگان سرزمین اصلی را خواندم که علیرغم چنین شرایط سختی به‌خوبی تزکیه می‌کنند. بسیاری از ماجراها مرا تحت تأثیر قرار داد و باعث گریه‌ام شد. آنها شگفت‌انگیز هستند. به‌تدریج، به این درک رسیدم که افکار، عقاید و تصورات‌مان باید مطابق با حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری باشد.

استاد بیان کردند:

«این سرشت حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری استانداردی است که تعیین می‌کند در این جهان چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. چه چیزی خوب است؟ چه چیزی بد است؟ فقط با استفاده از این معیار می‌توان گفت.»
«مهم نیست استاندارد اخلاقی بشر چقدر تغییر کرده است، سرشت جهان هرگز تغییر نمی‌کند و آن تنها استانداردی است که تعیین می‌کند که یک شخص خوب یا بد است.» (سخنرانی اول جوآن فالون)

شوهرم هماهنگ‌کننده یک پروژه دافا است که من هم در آن شرکت و با او همکاری می‌کنم. یک بار، درباره پروژه‌ای با هم بحث کردیم. فکر می‌کردم که نظرش اشتباه است و مطابق دافا نیست، درباره آن به او گفتم. او گفت که با او همکاری نمی‌کنم و از او ایراد می‌گیرم. او خشمگین شد و گفت: «تو با سایر تمرین‌کنندگان نیک‌خواه هستی و بدون قید و شرط با آنها همکاری می‌کنی. چرا نظرم را قضاوت می‌کنی و با من همکاری نمی‌کنی؟» احساس نمی‌کردم اشتباه می‌کنم، ما به‌عنوان هم‌تمرین‌کنندگان اگر نظر متفاوتی داریم باید درمیان بگذاریم، این به آن معنا نیست که او همیشه درست است. ناگهان به‌یاد آوردم که من تزکیه‌کننده هستم، باید مطابق با حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری باشم. تحمل کردم و بحث نکردم، اما نتوانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم.

استاد بیان کردند:

«بردباری کلید رشد شین‌شینگ شخص است. تحمل کردن همراه با خشم، شکایت و یا اندوه، بردباری یک فرد عادی است که به موضوعات مربوط به خودش وابسته است. تحمل کردن، بطوری‌که کاملاً بدون خشم یا شکایت باشد، بردباری یک تزکیه‌کننده است.» (بردباری (رن) چیست؟ نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

اگرچه تحمل کردم، آن بردباری یک تزکیه‌کننده نبود.

بعد از این واقعه، آرام شدم و درباره آن فکر کردم: چرا عصبانی بودم؟ چرا احساس ناراحتی کردم؟ چرا فکر کردم که نظرش اشتباه است؟ چرا غالباً نظر متفاوتی دارم؟ اولاً، سعی می‌کنم که خودنمایی کنم، دوم اینکه آن به دلیل حسادت است.

استاد بیان کردند:

«...زیرا اگر کسی کارش را خوب انجام دهد، به‌جای اینکه برای او خوشحال بود، در ذهن و روان مردم احساس ناراحتی به‌وجود می‌آید.»
«موضوع حسادت بسیار جدی است زیرا به‌طور مستقیم بر این مسئله که آیا بتوانید عمل تزکیه‌تان را کامل کنید تأثیر می‌گذارد. اگر حسادت ازبین نرود تمام افکاری که تزکیه کرده‌اید شکننده می‌شوند. این قانون وجود دارد: اگر در مسیر تزکیه حسادت ازبین نرود، فرد نمی‌تواند به ثمره حقیقی نائل شود، مطلقاً نمی‌تواند به ثمره حقیقی نائل شود.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

درحقیقت، من و شوهرم یک تیم هستیم. اگر نتوانیم به‌خوبی همکاری کنیم، آیا بر کل پروژه تأثیر نخواهد گذاشت؟ از آن به بعد، در پروژه‌ها با شوهرم همکاری کرده‌ام.

تلقین شده توسط ح‌ک‌چ

شغل عادی‌ام سه شیفت چرخشی و تعطیلات نامنظم دارد. ازاین‌رو در پروژه‌های مرتبط با رسانه‌ شرکت نمی‌کردم. مدیر پروژه رسانه‌‌ای چند بار نزدم آمد و از من پرسید که آیا مایلم در پروژه رسانه‌‌ای شرکت کنم. باوجودی‌که مایل بودم شرکت کنم، نگران این بودم که به‌خاطر محدودیت زمانی نتوانم به‌خوبی همکاری کنم و پروژه‌های اعتباربخشی دافا تأخیر بیفتند، ازاین‌رو پیشنهاد را رد کردم.

استاد به دفعات عنوان کرده‌اند که مریدان دافا باید مسیر خود را بپیمایند، برخی از تمرین‌کنندگان در پروژه‌های رسانه‌‌ای شرکت دارند، تمرین‌کنندگانی به صورت آنلاین حقیقت را روشن می‌کنند و برخی از تمرین‌کنندگان در سراسر سال در مکان‌های گردشگری به‌صورت رودررو به روشنگری حقیقت ادامه می‌دهند. این پرسش در گوشه ذهنم باقی مانده بود.

شخص مسئول پروژه رسانه‌‌ای‌ دوباره نزدم آمد و گفت: «ما گروهی را برای آپلود کردن مقالات آنلاین راه‌اندازی کرده‌ایم. می‌توانی در منزل با یک رایانه کار کنی، زمان قابل‌تغییر است. هرگاه وقت داری، می‌توانی آن را انجام دهی. اگر در محل کارت مشغول هستی، می‌توانی آن را کنار بگذاری. ابتدا سعی کن آن را یاد بگیری، می‌توانم از رهبر گروه خواهش کنم به تو آموزش بدهد. مادامی‌که بدانی چطور از یک رایانه استفاده کنی، خیلی سریع آن را انجام خواهی داد.» موافقت کردم. استاد باید صدای درونم را شنیده‌ باشند و مسیری را به من نشان دادند که می‌توانستم طی کنم. سپاسگزارم استاد که شاگرد ضعیفی مثل من را رها نمی‌کنید.

من در رایانه مهارت چندانی ندارم، آپلود کردن به آن راحتی که فکر می‌کردم نبود. تحت راهنمایی صبورانه هم‌تمرین‌کنندگان، یاد گرفتم که چطور مقالات را آپلود کنم. به‌منظور صرفه‌جویی در زمان، به جزئیات توجهی نمی‌کردم و دستورالعمل‌های رهبر تیم را دنبال نمی‌کردم. فکر می‌کردم مادامی‌که مقالات بتوانند آپلود شوند، به‌اندازه کافی خوب است و خوانندگان خیلی بادقت آن را نمی‌خوانند.

اندکی پس از آن، رهبر گروه مؤدبانه خاطرنشان کرد که من جزئیات را مطابق با الزامات دنبال نکردم. از فرط خجالت سرخ شدم. آرام شدم و به درون نگاه کردم. از خودم پرسیدم: «چطور می‌‌توانم کارها را اینقدر سبک بگیرم؟ این پروژه دافا است! آیا حواسم هست؟ آیا این موضوعی از تلقین حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) نیست؟» با توجه به این واقعه فهمیدم که هنوز تحت تلقینات حزب کمونیست چین هستم و آن عمیقاً در افکارم جا افتاده است. اکنون می‌توانم اهمیت پروژه‌های رسانه‌ای را بهتر درک کنم. اخیراً به گروه تولید فیلم پیوستم. نیک‌خواهی و عظمت استاد را درک کردم که به مریدان فرصت‌هایی عطا می‌کنند تا مسیرشان را بیابند. استاد به‌خاطر نیک‌خواهی‌تان متشکرم.

کارمای بیماری: استاد کنارم بودند

مشکلات جسمی عمده‌ای ندارم. گاهی سردردهایی همراه با اسهال و استفراغ دارم. اطمینان دارم که استاد در ازبین بردن کارما به من کمک می‌کنند. در جوانی بعد از یک سانحه دچار صرع شدم که تا دبیرستان ادامه داشت. آیا آن یک بیماری در ذهنم نیست؟ استاد به من کمک می‌کنند تا این بیماری را ازبین ببرم!

در جریان جلسات تمرین ترویج شن یون، ناگهان دچار سردرد شدم، اما باید در آن جلسه شرکت می‌کردم و نمی‌توانستم از آنجا بروم. بعد از فرستادن افکار درست هنوز هم اذیتم می‌کرد. لون‌یو را ازبر خواندم، اما درد کاهش نیافت و بدتر شد. شروع به استفراغ کردم، اما آن درد هنوز هم غیرقابل‌تحمل بود. در آن لحظه، ساعت 6 و زمان فرستادن افکار درست بود. آرام شدم و از استاد خواستم مریدشان را تقویت كنند. در آن لحظه جریان گرمای زیادی را در سرم احساس کردم و بلافاصله سردردم ناپدید شد. این اولین بار بود که جریان انرژی را تجربه می‌کردم. می‌دانم که استاد در کنارم هستند. استاد از حمایت نیکخواهانه شما سپاسگزارم!

استاد بیان کردند:

«در چشم موجودات الهی، هرکسی که بتواند در مقابلِ این جریان عظیمی که درحال پایین کشیدن دنیا است مقاومت کند و در موضع خود باقی بماند، قابل‌توجه است. هرکسی که تحت تأثیر آن قرار نگیرد واقعاً استثنایی است! و با این حال، مریدان دافا نه‌تنها تحت تأثیر همه اینها قرار نمی‌گیرند، بلکه علاوه بر آن، در خلاف جهت این جریان درحال حرکت هستند!» (آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دی‌سی 2018)

سپاسگزارم استاد، سپاسگزارم هم‌تمرین‌کنندگان!

(ارائه شده در کنفرانس فای سنگاپور 2019)