(Minghui.org) خدایان بلایا «سفیران بلایا» در آسمان خوانده می‌شوند. آنها دستورات را از آسمان می‌گیرند و بلایا را در جهان بشری پخش می‌کنند. برخی از آنها مسئول بیماری‌های انسان‌ها هستند، برخی دیگر مسئول بیماری‌های حیوانات و آفات زراعی هستند. درخصوص بیماری‌های انسان‌ها، سفیران مختلف مسئولیت بیماری‌های مختلف را بر عهده دارند. در پشت هر اپیدمی در جهان بشری، یک سفیر بلایا وجود دارد.

یک اثر نقاشی غربی را دیده‌ام که اپیدمی در روم را توصیف می‌کند. یک خدای بلایا عصایی در دست دارد و با آن به درِ منزل مردم می‌زند. تعداد ضربه‌ها بر هر در نشان‌دهنده تعداد کشته‌شدگان در آن خانواده است. خدای غربی بلایا کارش را به این صورت انجام می‌داد.

خدایان شرقی بلایا چگونه کار خود را انجام می‌دهند؟

امسال سه بار در ژانویه، فوریه و مارس2020 آنها را دیدم و دوست دارم آنچه را که دیدم با سایر تمرین‌کنندگان در میان بگذارم.

ژانویه سال 2020: مشاهده صحنه ترسناک

اواسط ژانویه سال جاری بود که همراه ‌تمرین‌کننده دیگری فا را مطالعه کردیم و سپس در حین فرستادن افکار درست دیدم که بدنی سیاه روی نقشه چین دراز کشیده است. آن بدن از نقشه چینی بیرون آمد و از داخل به بیرون در حال گسترش بود. در هر قسمت از بدن دستی سیاه وجود داشت که ابزار شکنجه‌ای را نگه داشته بود. دستان سیاه سعی داشتند از کوه‌ها و اقیانوس‌ها عبور کنند تا به زندگی‌های بیشتری حمله کنند.

پس از فرستادن افکار درست، یکی از هم‌تمرین‌کنندگان گفت که ویروس ووهان درحال شیوع در چین است. به جز تبت، همه استان‌ها افرادی مبتلا به این ویروس دارد. در قلبم می‌دانستم که حقیقت بسیار بدتر است- آن در سراسر جهان شیوع می‌یابد.

فوریه 2020: ملاقات با سفیران بلایا

وقتی یک روز عصر در اواخر فوریه2020 تکالیفم را انجام می‌دادم، به بالا نگاه کردم و دیدم خدای بلایا با لباس سیاه به تن در هوا ایستاده است. او ساک بنفشی در دستانش داشت و ماسک سیاهی به صورتش زده بود. آتش از بینی‌اش بیرون می‌آمد و چشمانش قرمز بود. او رو به جنوب غربی ایستاده بود و از آنچه می‌دید، حیرت‌زده و متعجب بود.

رو به جهتی که او ایستاده بود، برگشتم و ديدم كه به خانه برادرم نگاه مي‌كند. می‌دانست که او را می‌بینم، بنابراین رو به من کرد، ماسک را برداشت. چهره یک فرشته را دیدم. او گفت: «برادرت مرد بسیار باهوشی است. او در آینده موجودی الهی در آسمان خواهد بود.» سرم را به علامت تأیید تکان دادم.

هم‌زمان دو دفترچه را در هوا دیدم. یکی از آنها طلایی بود که شامل نام همه افرادی بود که از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) و سازمان‌های جوانان آن خارج شده بودند. آن خدای بلایا اشاره کرد که این افراد آینده‌ روشنی دارند. دفترچه دیگر سیاه و شامل نام همه افرادی بود که در پیشانی‌شان مهر ح‌ک‌چ خورده بود. فهمیدم که این افراد با خطر روبرو هستند.

منطقه‌ای که آن زمان درآنجا زندگی می‌کردم، به‌دلیل پاندمی ویروس ح‌ک‌چ به‌مدت 20 روز مسدود شده بود. به سفیر بلایا گفتم: «ح‌ک‌چ به‌دلیل این پاندمی منطقه ما را مسدود کرده است. بنابراین نمی‌توانیم بیرون برویم تا حقایق دافا را روشن کنیم و مردم را نجات دهیم. واقعاً نگران هستیم.»

سفیر بلایا گفت: «مریدان دافا بیش از 20 سال است که حقیقت را برای مردم روشن می‌کنند. بسیاری از مردم از گوش کردن به حرف‌های شما امتناع می‌ورزند. شما مطالب روشنگری حقیقت زیادی را به بسیاری از خانه‌‌ها تحویل داده‌اید، اما واقعاً چند نفر آنها را گرامی می‌دارند؟ زمان زیادی گذشته است. مردم نمی‌توانند خوب را از بد تشخیص دهند و معیارهای اخلاقی رو به زوال است. آنها حزب شیطانی را دنبال کردند و کارمای زیادی جمع می‌کنند. این دلیل این پاندمی است.»

از حرف‌هایش متوجه شدم که او والاترین خدای بلایا نیست، اما احتمالاً دومین خدای برتر است.

در حین صحبت، چهار سفیر دیگر وارد شدند. آنها لباس‌های بنفش، آبی، قرمز تیره و سبز به تن داشتند- همه ماسک به صورت زده بودند و ساکی در دست داشتند. عجله داشتند که بلایا را در مکانی دیگر انتشار دهند. آنها از نخستین سفیر خواستند که عجله کند و با آنها برود. اولین سفیر به من گفت: «دوباره خواهم آمد.» سپس ماسک خود را به صورت زد و درباره برادرم به چهار سفیر دیگر گفت. همه آنها پرواز کردند و رفتند.

در ظاهر کودن و در باطن عکس آن بودن

دوست دارم به‌طور مختصر درباره برادرم صحبت کنم. از نظر خویشاوندانم، برادرم فرد کودنِ درستکاری است. آنها معتقدند که او کودن است، زیرا پولی را پس‌انداز نمی‌کند و با دخترها قرار و مدار نمی‌گذارد. او به خویشاوندانی که به پول نیاز دارند، پول قرض می‌دهد، اما آنهایی که از او پول می‌گیرند، پشت سرش به او می‌خندند.

معتقدم دلیل اینکه سفیر بلایا او را باهوش خواند، این است که او فوق‌العاده از دافا حمایت می‌کند. او به استاد دافا احترام می‌گذارد. هربار که به دیدارم می‌آید، در مقابل تصویر استاد به ایشان ادای احترام می‌کند و استاد می‌خواهد به او کمک کنند تا فرد خوبی باشد و استاندارد اخلاقی والا را حفظ کند.

برادرم با تمرین‌کنندگان نیز رفتار خوبی دارد. گاهی اعضای خانواده تمرین‌کنندگان را به شام دعوت می‌کند و به آنهایی که تزکیه نمی‌کنند می‌گوید که از تمرین‌کنندگان حمایت کنند.

یک بار در سفری کاری، در هتلی اقامت داشت. او با صاحب هتل سر صورت‌حساب چانه زد. وقتی وارد اتاق شد، تصاویر رویدادهای دافا را روی دیوار دید و متوجه شد که صاحب آنجا تمرین‌کننده دافا است. شرمنده شد که با او چانه زده است و سعی کرد پول را به او بازگرداند، اما صاحب هتل آن را نپذیرفت. از آن به بعد، هر بار به شهر می‌آمد، در این هتل می‌ماند.

او از نظر مالی از پروژه‌های دافا نیز حمایت می‌کند. برای تهیه مطالب روشنگری حقیقت، به من پول داد و در توزیع آنها به من کمک کرد. برای خرید کارت‌های تلفن برای تماس‌های تلفنی روشنگری حقیقت نیز به من پول داد. برای تهیه تقویم‌های روشنگری حقیقت نیز به هم‌تمرین‌کنندگان پول اهدا کرد.

برادرم در این زمینه نیز به ما کمک می‌کند تا اسکناس‌هایی را پخش کنیم که روی‌شان اطلاعات دافا چاپ شده است. او اغلب از صاحبان خواربارفروشی‌ها می‌پرسد که آیا به اسکناس‌های خُرد نیاز دارند یا خیر- همه آنها آن اسکناس‌ها را می‌خواهند. سپس او اسکناس‌های روشنگری حقیقت را با آنها مبادله می‌کند. او اغلب در زمان کوتاهی اسکناس‌هایی به ارزش مجموع چند هزار یوآن را پخش می‌کند.

او اغلب با قطار به سفرهای کاری می‌رود. او در قطار به مسافران و سایرین درباره شرارت حزب و خوبی‌های دافا می‌گوید. هر زمان وقت دارد عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را نیز تکرار می‌کند.

او یک بار به من گفت که می‌تواند راهنمایی استاد را احساس کند. سفیر بلایا تحت تأثیر احترام او به دافا و انتخاب درستش قرار گرفته بود که آینده‌ای روشن را برایش رقم می‌زند.

فهمیدن فکرِ پشت صحنه‌هایی که دیدم

به‌عنوان یک تمرین‌کننده توانایی‌های خاصی به من داده شده است، بنابراین می‌توانم به سایرین در درک چیزهای درحال وقوع در جهان، کمک کنم.

1. دلایلی برای اپیدمی‌ها وجود دارد. استاندارد اخلاقی نزول کرده است. مردم نمی‌توانند خوب را از بد تشخیص دهند، به موجودات الهی بی‌احترامی می‌کنند و غیره. در زمان‌های تاریخی افراد باهوش می‌دانستند که اپیدمی‌ها مجازات‌های آسمانی هستند.

2. سفیر بلایا به من گفت که دوباره برمی‌گردد. این بدان معنی است که اپیدمی دیگری وجود خواهد داشت. زمان محدود است. تمرین‌کنندگان باید عجله کنند و مردم را نجات دهند.

3. اگر مردم به دافا احترام بگذارند، مورد برکت قرار می‌گیرند. استاد بیان کردند:

«درحالی که دافا اینجا، در این دنیا متجلی می‌شود، وقتی مردم احترام و تکریم مناسبی به آن نشان دهند، خودشان، نژادشان یا ملیت‌شان از برکت و سربلندی بهره‌مند خواهند شد. این دافا، راه بزرگ جهان بود که بدن کیهانی، جهان، زندگی و تمام آفرینش را پدید آورد. هر موجودی که از دافا منحرف شود به‌راستی تباه است. هر شخصی که بتواند مطابق با دافا باشد به‌راستی فرد خوبی است و با سلامتی و شادمانی پاداش داده می‌شود. و هر تزکیه‌کننده‌ای که بتواند با دافا یکی شود، موجودی روشن‌بین است، موجودی خدایی.» («درباره دافا (لون یو)»، جوآن فالون)

مارس: دیدن امید طلایی

هنگام مطالعه فا در 18مارس، نوری طلایی را دیدم و درون آن دستی طلایی بود که درخشش ملایمی داشت. درخشش بیرون پرید و شکلش تغییر کرد، درحالی که به مردم احساس گرما و امید می‌بخشید. درکم این است که دست طلایی مربوط به دافا است و دست استاد است که مردم را نجات می‌دهد.

هنگام مطالعه فا در تاریخ 19مارس دوباره دست طلایی و نور طلایی را دیدم. در داخل کف دست صحنه‌ای بود شبیه به آخرین صحنه نمایش شن یون- وقتی سونامی درحال آمدن بود، وقتی مردم با فاجعه ویرانگر روبرو هستند، استاد بزرگ ظاهر می‌شوند و جلوی سونامی را می‌گیرند.

مقاله جدید استاد «خردمند بمانید» در تاریخ 20مارس2020 در وب‌سایت مینگهویی منتشر شد.

این مقاله جدید را در 21مارس با هم‌تمرین‌کنندگان خواندم. وقتی دو تمرین‌کننده‌ در حال خواندن آن بودند، دیدم فالون از دهان آنها به بیرون پرواز می‌کند. فالون‌ها رنگارنگ و درخشان بودند و پیوسته از دهان‌شان بیرون می‌آمدند. این دو تمرین‌کننده کوشا هستند. یکی از آنها مطالب اطلاع‌رسانی دافا را در طول قرنطینه توزیع می‌کرد. او بعد از نیمه‌شب بیرون می‌رفت. اگر درِ ورودی منطقه‌ای قفل بود، از زیرِ در به بیرون می‌خزید و مطالب را به خانه‌ها تحویل می‌داد.

من و هم‌تمرین‌کنندگان معتقدیم که استاد فجایع را در چین به تعویق انداخته‌اند و زمان را برای تمرین‌کنندگان طولانی کرده‌اند تا بتوانند مردم را نجات دهند. دلیلش این است که تمرین‌کنندگان هنگام مواجهه با این فاجعه و ازبین رفتن مردم، نیک‌خواهی را رشد دادند و تصمیم گرفتند برای نجات مردم بشتابند. حتی آنهایی که در تزکیه کوشا نبودند نیز حالا می‌خواهند برای نجات مردم عجله کنند.

استاد فاجعه‌ها را به تعویق انداخته‌اند و نیز آخرین شانس را به موجودات ذی‌شعور داده‌اند تا دست به انتخاب بزنند. در مواجهه با فاجعه‌ها- آیا آنها می‌توانند به موجودات الهی فکر کنند و به مریدان دافا باور خواهند آورد. اگر چنین باشد، نجات می‌یابند.

در واقع استاد اشاراتی درباره این پاندمی داده‌اند:

«فریب و آزار و شکنجه سبب آمدن فجایعی از آسمان‌ خواهد شد
به‌سختی می‌توان گفت چند نفر از فاجعه جان‌به‌در خواهند برد
آنهایی که مردم را از فاجعه نجات می‌دهند پیروان الهی هستند
این اهریمن سرخ، مردم را سرکوب کرده و به آنها آسیب می‌رساند» («افسانه‌ای از زادگاهم» هنگ ‌یین 4)
«فجایع ظالمانه هستند
اما فاجعه چشمانی دارد
همراه با اهریمن سرخ ازبین نروید
به‌سرعت در جستجوی حقیقت باشید» («چه وقت بیدار خواهید شد؟» از هنگ یین 4)

طی این دوره خاص از تاریخ، مریدان دافا باید عجله کنند و مردم را نجات دهند.

استاد بیان کردند:

«شما اینجا نیستید که تاریخ را عوض کنید، بلکه اینجا هستید که در این خطرناک‌ترین لحظۀ تاریخ، مردم را نجات دهید. کارهایی مانند روشنگری حقیقت، کمک به مردم برای خروج از ح‌ک‌چ و سازمان‌های وابسته به آن و ترغیب مردم به گفتن کلمات جادویی، بهترین علاج و راه‌حل برای نجات مردم است. وقتی اخلاقیات مردم بهتر شود، مسائل در جهت بهترشدن تغییر خواهند کرد.» («خردمند بمانید»)

از مقاله جدید استاد به درک عمیق‌تری درباره نور طلایی و دست طلایی که آنها را دیدم، رسیدم.

استاد مدت‌ها قبل بیان کردند:

«مريدان دافا، شما در اين دنياي فاني، نورِ طلايي هستيد، اميد مردم دنيا، مريدان فا که استاد را کمک مي‌کنيد و "پادشاهان فا"ي آينده. کوشا بمانيد، افراد بيدارشده‌اي که بر روي زمين گام برمي‌داريد: هر چيز امروز شکوه آينده خواهد بود.» («پیام تبریک» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 3)

استاد طی این سال‌ها پیش‌بینی کرده بودند که چه چیزی احتمال دارد و ممکن است اتفاق بیفتد، اما اگر قلب مردم تغییر کند و آنها شروع کنند تا به این پیام‌آوران گوش دهند، این فاجعه برگردانده خواهد شد و تغییر خواهد کرد.