(Minghui.org)هنگامی که در مدرسه تدریس می‌کردم، مسئولان وقتی دیدند که من به علت تمرین کردن فالون دافا تحت آزار و شکنجه قرار گرفتم واکنش درستی نشان دادند. با اینکه حتی ممکن بود رژیم جیانگ زمین دستور تعقیب‌شان را بدهد، آنها در شرایط بحرانی، انتخاب صحیح را انجام دادند.

مقامات رسمی شهر به درستی انتخاب کردند

برای دادخواست تجدید نظر درباره فالون دافا در سال 2000 به پکن رفتم و در آنجا دستگیر شده و به یک سال کار اجباری محکوم شدم. بعد از آزادی در سال 2002 از مدیر مدرسه درخواست کردم که دوباره به سرکار برگردم. او موافقت كرد كه کارم را به من بازگرداند و از سایر معلمان خواست تا از تدریس درس مورد نظر انصراف بدهند تا من بتوانم آن را تدریس كنم. اما وقتی روز حقوق گرفتن رسید، به من گفته شد به دلیل حکم کار اجباری که داشتم، حقوقم توسط اداره آموزش و پرورش مسدود شده است.

من و خواهرشوهرم برای ارائه دادخواست تجدیدنظر روی این حکم به بخش مالی اداره آموزش و پرورش شهرستان رفتیم. به‌نظر می‌رسید مدیر دروغ‌هایی را که توسط حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) گفته شده بود، باور کرده است. او در مقابل همه افراد با بی‌ادبی به من گفت که حقوق همه تمرین‌کنندگانی که برای دادخواهی به پکن رفته‌اند، نباید پرداخت شود.

از آنجا که می‌دانستم که همه تصمیم‌ها با استاد است، اظهارات او را کاملاً رد کردم. استاد شغلم را برایم ترتیب داده بودند و هیچ‌کسی نمی‌تواند تقدیر مالی مرا خراب کند.

به‌محض اینکه این فکر را کردم، برخی از افراد شروع به صحبت کردند. یک نفر به مدیر گفت: «چگونه می‌توانید فقط به‌خاطر این‌که برای دادخواهی رفته‌اند، حقوق آنها را مسدود کنید؟» دیگری گفت: «او فقط با شما شوخی می‌کرد.» مردم برگشتند و به من نگاه کردند. با شنیدن سخنان مردم، مدیر بلافاصله موضع خود را تغییر داد و موافقت كرد كه حقوقم را بپردازد.

من هیچ کدام از افرادی را که به من کمک کردند نمی‌شناختم، اما بعداً فهمیدم که آنها مدیر اداره آموزش و پرورش شهر هستند.

نوزدهمین گرده‌همایی ح‌ک‌چ

ح‌ک‌چ، داستانی درباره حادثه خودسوزی میدان تیان‌آن‌من ساخت و آن را به کتاب‌های درسی مقطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان‌ اضافه کرد تا درباره دافا نفرت ایجاد کند. کار کردن در چنین محیطی برای معلمانی که تمرین‌کننده دافا بودند دشوار بود. آنها به دلیل فرهنگ ح‌ک‌چ تحت فشاربزرگی بودند و باید با سوءتفاهم‌های دانش‌آموزان و والدین‌شان کنار می‌آمدند.

در روز «یادگیری از لی فنگ» در مارس2017، داستان واقعی لی فنگ را به دانش‌آموزان گفتم. تعدادی از دانش‌آموزان مرا به سرپست معلم‌ها، مدیر مدرسه و مدیر شهر گزارش دادند. مدیر مسئول از مدیر مدرسه خواست تا مرا ارزیابی کنند و برای فشارهایی که از بالا اعمال خواهد شد آماده باشند.

مدیرمسئول به من گفت كه اعضای هیئت مدیره مدرسه از عملکرد من راضی بودند، اما برای جلوگیری از مشكل، از من خواستند که در دفتر کار کرده و درس دادن به دانش‌آموزان را در طول گرده‌همایی ح‌ک‌چ، متوقف کنم. موافقت کردم و هنگامی که ترم جدید شروع شد، تدریس را از سر گرفتم.

نامه‌هایی از سوی والدین

برخی از والدین بلافاصله پس از آغازسال تحصیلی نامه‌ای به رئیس معلم‌ها نوشتند. آنها از این‌که یک تمرین‌کننده دافا درحال تدریس در کلاس است، نگران بودند.

او به آنها گفت كه من كلاس‌ها را با جدیت تدریس می‌كنم، با دانش‌آموزان رفتار بسیار خوبی دارم و به آنها توصیه كرد كه به شایعات گوش ندهند و نگران نباشند.

سرپرست معلم‌ها درباره نگرانی والدین با مدیر کلاس صحبت کرد. مدیر به کلاس رفت و با دانش‌آموزان صحبت کرد. دانش‌آموزان گفتند که من معلم خیلی خوبی هستم و از من خواستند که به تدریس ادامه دهم.

نتیجه

این وقایع ممکن است عادی به نظر برسند، اما اگر نمی‌توانستم حرف و رفتار خود را اصلاح کنم که مطابق با دافا باشند، یا بدون قدرت دافا یا خرد و نیک‌خواهی استاد، نمی‌توانستم هیچ‌یک از این وقایع را پشت سر بگذارم. مسئولان، که توسط فرهنگ حزب شستشوی مغزی شده و مدتها مجبور به انجام مطالعات سیاسی شده بودند، توانستند از تمرین‌کنندگان دافا پشتیبانی کنند که نشان داد هنوز آگاه هستند و آزار و اذیت دافا کاملاً شکست خورده است.

كسانی كه هنگام آزار و شکنجه به تمرین‌کنندگان كمك می‌كنند، بركت دریافت می‌کنند.

من به‌عنوان یک ذره در دافا، با جدیت کار خواهم کرد و سعی خواهم کرد که هر موجود ذی‌شعور قابل نجات یافتن را نجات دهم. همانطور که استاد در شعری بیان کردند وقتی به بهشت برمی‌گردیم، مانند این است:

«وقتی با سخاوت وافر برمی‌گردند، تمامی خدایان پذیرای آنان خواهند بود» (متاثر از آنچه گذشت، هنگ یین 4).