(Minghui.org) همیشه هنگام نوشتن مقالات تبادل تجربه فشاری نامرئی را احساس می‌کنم. معتقدم که اگر با قلبی که خالص و منطبق با فا است، مقاله‌ام را ننویسم، آنگاه عقاید و تصورات بشری هدایتم خواهند کرد و مرتکب بی‌احترامی و بی‌مسئولیتی درخصوص فا می‌شوم.

طی یک سال گذشته، تغییرات بزرگی را در افکارم تجربه کرده‌ام. این تغییرات جایگزین درک قدیمی‌ام از استاد و فا شده و باعث شده‌اند که عقاید و تصورات سرسختانه‌ام را درباره تزکیه که مدت‌ها با من بودند، رها کنم.

استاد بیان کردند:

«روش تفکر بشری و منطق بشری در آسمان‌‏ها وجود ندارد.» («آموزش و تشریح فا در کنفرانس فا در متروپولیتن نیویورک»)

اما در هر دوره از تزکیه‌ام، قبل از آزار و شکنجه و در طول آن، ‌نوعی از منطق بشری که درست به‌نظر می‌رسید، سد راهم می‌شد. به عبارت دیگر، به‌دلیل درک محدودم از فا، عقیده و تصور کوته‌بینانه‌ای را رشد داده بودم. تحت هدایت این عقیده و تصور، فکر می‌کردم که به‌طور کوشا تزکیه کرده‌ام و درکم از فا درست است. حالا وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌فهمم که همه آنها اشتباه بودند.

قبل از شروع تزکیه، امیدوار بودم روشی را بیابم كه كمك كند همه اصول جهان را درک کنم و از چرخه بازپیدایی رها شوم. بنابراین طی روند جستجویم برای این روش، مجموعه‌ای از ساختارهای فکری سفت و سخت را بر اساس منطق انسانی رشد ‌دادم و عمداً سعی ‌کردم آنها را تقویت کنم. حتی مجموعه ای از تفکرات علمی سفت و سخت‌ را نیز رشد ‌دادم. آن یک مؤلفه نیک‌خواهی داشت و به رویکرد اصلیِ سابقم برای فهم فا تبدیل شد.

طی بیست سال تزکیه‌ام فکر نمی‌کردم هیچ اشتباهی در این رویکرد وجود داشته باشد. آن در زندگی‌ام به روشی نامحسوس، عمیقاً پنهان بود، کشفش سخت بود و به‌شدت با درکی درست از فا مداخله می‌کرد و مانعش می‌شد. تجلی این مداخله این بود که فقط آن قسمت از محتوای فا را که می‌فهمیدم، قبول می‌کردم. درخصوص مطالبی که نمی‌توانستم درک کنم، فقط منفعلانه آموزه‌های استاد را دنبال می‌کردم و فا را با عقاید و تصورات و منطق بشری می‌سنجیدم.

این تفکر سفت و سخت و منطقی در سطح بشری، در واقع کمکم می‌کرد که فا را درک کنم، اما مانع می‌شد که اصول عمیق‌تر فا ببینم. به‌نوعی حتی قوی‌ترین سدی بود که مرا از تزکیه عقاید و تصورات بشری بازمی‌داشت. در نتیجه، وابستگی‌های اساسی‌ام پنهان می‌ماندند. چگونه یک تزکیه‌کننده با استفاده از تفکر منطقیِ محدود خود می‌تواند فا را ارزیابی کند؟ چگونه یک تزکیه‌کننده می‌تواند با استفاده از همان طرز تفکر به استاد فکر کند؟

استاد بارها بیان کرده‌اند که «تزکیه جدی است.» («یک یادآوری صریح و آشکار»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 1) اما من با تفکر منطقی‌ام که در سطوح مختلفِ تزکیه در من ایجاد شده بود، گیج و سردرگم بودم.

استاد بیان کردند:

«اما تزکیه موضوعی جدی است، و نمی‌توانید کوچک‌ترین سرسری‌گری درخصوص آن داشته باشید. اگر وقتی فا، کتاب را مطالعه می‌کنیدهر نوعی از افکار ناخالص را با خود بیاورید، هیچ چیزی نخواهید دید و چیزی به‌دست نخواهید آورد.» («آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی نیویورک بزرگ ۲۰۰9»)

منطق بشری هنگام جستجوی دانش و انجام تحقیقات در سطح بشری مفید است، اما مانعی خطرناک است که یک تزکیه‌کننده را از درک واقعی دافا بازمی‌دارد. وقتی امروز به گذشته نگاه می‌کنم، ناگهان احساس می‌کنم که طی 20 سال گذشته هرگز تزکیه نکرده‌ام. همه درکم از استاد و دافا در سطح بشری بود.

همه می‌دانیم که ما تزکیه‌کنندگان نباید عقاید و تصورات بشری را شکل دهیم و باید خود را از منطق و عقاید و تصورات بشری جدا کنیم. عقاید و تصورات و منطقی که طی هزاران سال در زندگی‌های قبلی‌مان شکل گرفته است. اگر برای تزکیه و نیک‌خواهی استاد نبود، نمی‌فهمیدم که از عقاید و تصورات بشری برای درک دافا استفاده کرده‌ام. به احتمال زیاد این عقاید و تصورات و منطق در زندگی روزمره راهنمایی‌ام می‌کردند و بیشتر شبیه فیلسوفی عادی یا محققی عادی با منطق درست می‌شدم. چقدر وحشتناک می‌بود؟

از ابتدای آزار و شکنجه، برای محافظت از خودم و به حداقل رساندن آسیب‌ها، از انواع‌واقسام ترفندهای مردم عادی استفاده کرده‌ام که اغلب مؤثر بودند، اما این نوع تفکر به‌راحتی به یک وابستگی و عقیده و تصوری تبدیل می‌شود که تشخیصش دشوار خواهد بود.

در ابتدای آزار و شکنجه، همراه بیست تمرین‌کننده دیگر بازداشت شدم. در مواجهه با شکنجه روحی و جسمی مداوم، سخنان مأموران پلیس را تجزیه و تحلیل می‌کردم. با استفاده از منطق و كلمات آنها، داستانی ‌ساختم كه مانع محاكمه شوم. هم‌تمرین‌کنندگان را لو ندادم. پلیس را مجبور کردم باور کند که هیچ‌گونه اطلاعات مفید برای‌شان ندارم، اما در مقایسه با هم‌تمرین‌کنندگان که پلیس را با افکار درست و سخنان صالح سرزنش می‌کردند، و آنهایی که در طول محاکمه‌ها سکوت می‌کردند، عقاید و تصورات بشری بیش ‌از حد زیادی داشتم. این منطق میزان آزار و شکنجه مرا کاهش داد، اما رفتارم تحت هدایت ترس بود. اگر آن روزها حقیقتاً قدرت فا را درک می‌کردم و اعمالم واقعاً بر پایه فا بود، می‌توانستم این کاستی را ببینم و مستقیماً این ترس را رها کنم.

پس از اینکه منطق بشری را در تزکیه رها کردم، درک کاملاً جدیدی از دافا به دست آوردم. واقعاً نیک‌خواهی بی‌کران استاد را احساس می‌کنم که نمی‌توان با زبان توصیفش کرد. طبیعتاً نهایت احترام را برای استاد و دافا قائل شده‌ام که از منشأ هستی‌ام می‌آید. همه موجوداتی که نماینده آنها هستم و باید آنها را نجات دهم نیز همان مقدار احترام را برای استاد و دافا قائل هستند. هیچ چیز دیگری جز این احترام مهم نیست. این احترام، باور درستم را در برابر آزار و شکنجه شدید قوی می‌کند و باعث می‌شود قبل از پایان دوره اصلاح فا، این وقت گرانبها را گرامی بدارم. درکم این است که استاد زمان را برای ما طولانی می‌کنند و این تجلی نیک‌خواهی باشکوه استاد برای موجودات ذی‌شعور است.

تا زمانی که خالصانه به استاد و فا احترام بگذاریم، قدرت فا در تزکیه روزانه و اعتباربخشی‌مان به فا آشکار خواهد شد. این احساس مقدس به من شهامت و باور می‌بخشد تا بتوانم بر همه سختی‌ها در جهان بشری غلبه کنم.

استاد بیان کردند:

«وقتی مردم احترام و تکریم مناسبی به آن نشان دهند، خودشان، نژادشان یا ملیت‌شان از برکت و سربلندی بهره‌مند خواهند شد.» («درباره دافا»، جوآن فالون)

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم که در گذشته احترامم به استاد و دافا خیلی کمتر از حد کافی بود. قبلاً فکر می‌کردم تا زمانی که در قلبم به استاد احترام می‌گذارم، تشریفات در ظاهر مهم نیستند.

وقتی پلیس به‌دلیل تمرین کردن دافا مرا تحت آزارواذیت قرار داد، تصویر استاد را از روی دیوار برداشتم و فکر کردم این برای ایمنی است. اکنون تصویر استاد را در اتاق نشیمن‌مان قرار داده‌ام و از اعضای خانواده‌ام که دافا را تمرین ‌نمی‌کنند، می‌خواهم که به آن احترام بگذارند.

چند بار که دخترم تب داشت، مادرم نگران و آماده بود که او را به بیمارستان ببرد. به او گفتم كه آرام باشد و به تصویر استاد ادای احترام کند. هر بار دخترم بهبود یافت. سایر اعضای خانواده‌ام از این معجزه شگفت‌زده شدند.

عمیقاً می‌دانم که در طول اصلاح فا، نگرش ما به استاد و فا مهم‌ترین چیز است.

استاد بیان کردند:

«نسبت به اصلاح فا، همه چیز جزیی و بی‌اهمیت است، هیچ چیزی را نمی‌توان مقایسه کرد و وضعیت‌های داخل تزکیه‌ شخصی، درحال حاضر نمی‌توانند با اصلاح فا مورد مقایسه قرار گیرند. اهمیتی ندارد كه تا چه اندازه سطح یك موجود در میان قدرت‌های كهن بالاست، هر کسی نتواند این ارتباط را به‌خوبی مستقر کند، در خطر خواهد بود و ضمن اصلاح فای كائنات پاك‌سازی خواهد شد، به‌طوری‌که موجودات بی‌شماری كه بر زمین افکنده شدند از سطوح خیلی بالایی بودند.» («آموزش فا در سال ۲۰۰۲ در كنفرانس تبادل تجربه در فیلادلفیا در امریكا»)

درخصوص مردم عادی، نگرش آنها درباره دافا مشخص می‌کند که آیا می‌توانند باقی بمانند یا نه. معتقدم برای تزکیه‌کنندگان، نیز همین‌طور است. مهم نیست که سطح یک موجود چقدر بالاست، احترام به استاد و فا مهم‌ترین است.

می‌بینم که بسیاری از تمرین‌کنندگان درک قدیمی مرا درخصوص احترام به استاد و فا به اشتراک می‌گذارند. آنها نمی‌توانند عقاید و تصورات منحرف پنهان‌شده در ذهن‌شان را به‌وضوح ببینند. بسیاری از هم‌تمرین‌کنندگانِ پیرامونم به‌طور سطحی به استاد و فا احترام می‌گذارند، اما به‌دلیل درک ناکافی‌شان از فا، در واقع به خودشان اولویت می‌دهند.

استاد بیان کردند:

«اما مشکلی هست، اینکه، اگر شما به استاد احترام نگذارید، طبق اصول کیهان اشتباه است، و نیروهای کهن از این شکاف سوءاستفاده کرده و به خاطر این، شما را نابود می‌‏کنند. بزرگ‌‏ترین بهانه را برای نابود کردن شما به دست آورده‌‏اند، چون آنها تمام روندی که شما را نجات می‌‏دهم دیده‌‏اند.» (آموزش فا طی جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)

اگر استاد این همه کارما را برای‌مان تحمل نمی‌کردند و ما را از جهنم نجات نمی‌دادند، مدت‌ها پیش همه موجودات ذی‌شعور در جهان‌های ما متلاشی می‌شدند.

مطالب بالا درک‌های خودم از تزکیه است. اگر هر چیز اشتباهی می‌بینید، لطفاً با نیک‌خواهی اشتباهاتم را اصلاح کنید.