(Minghui. org) (ادامه از قسمت 1)

فالون دافا شگفت‌انگیز است

کنفرانس فالون دافا با حضور ده‌ها هزار نفر

در تاریخ 17آوریل1999، مرکز دستیاری فالون دافا در شهر کونمینگ، واقع در استان یون‌نان، یک کنفرانس تبادل تجربه (فاهویی) و تمرین گروهی را در منطقه های‌گنگ در نزدیکی منطقه دریاچه دیان برگزار کرد و ده‌ها هزار نفر در آن شرکت کردند. معلوم شد که این فاهویی آخرین کنفرانس قبل از شروع آزار و شکنجه با بیشترین تعداد شرکت‌کننده بود. مسن‌ترین تمرین‌کننده در این فاهوئی 83 ساله و کم‌سن‌ترین چند ماهه بود. ۲۳ تمرین‌کننده درباره تجربۀ تزکیه خود صحبت کردند.

این همایش در یک زمین فوتبال در مدرسه آموزش ورزش برگزار شد. زمین بازی را فضایی مملو از هماهنگی و خیرخواهی احاطه کرده بود و در عکس‌هایی که توسط برخی از تمرین‌کنندگان گرفته شده، پرتوهای رنگارنگ و فالون‌های بی‌شماردر حال چرخش در بین تمرین‌کنندگان دیده می‌شد.

روزی آفتابی و بدون ابر بود. به‌رغم آفتابی سوزان، هیچ‌کسی در طول این کنفرانس چند ساعته به‌دنبال سایه نبود و هیچ کسی دچار گرمازدگی نشد. برعکس، بسیاری احساس می‌کردند باد خنکی می‌وزید.

پس از کنفرانس، هیچ تکه کاغذی روی زمین باقی نماند. تمرین‌کنندگان بسیار باملاحظه عمل کردند. جمعیت غیرتمرین‌کننده از جمله مأموران پلیس لباس شخصی، تحت تأثیر قرار گرفتند.

ده‌ها هزار نفر در کنفرانس در منطقه های‌گنگ در استان یون‌نان شرکت کردند و در 17آوریل1999 به‌صورت گروهی تمرینات را انجام دادند.

سالمندان بی‌سواد می‌توانند جوآن فالون را بخوانند

خانمی که بیش از ۷۰ سال داشت و هیچگاه به مدرسه نرفته بود و سواد نداشت، هر روز بعد از انجام تمرینات با گروه، به مطالعه جوآن فالون می‌پرداخت و در حالی که سایرین می‌خواندند آنها را دنبال می‌کرد. کم‌کم توانست کتاب را خودش به تنهایی بخواند. اما نمی‌توانست چیزی غیر از آن کتاب را بخواند.

شبی در حالی که مشغول مطالعه کتاب بود، برق رفت. وقتی دید هر حرف از کتاب با نور طلایی می‌درخشد و می‌تواند هرکدام را به‌وضوح ببیند، به وجد آمد و شگفت‌زده شد.

گوژپشتی که توانست صاف بایستد

تمرین‌کننده‌ای که بیش از 70 سال داشت از محل تمرین در نزدیکی فرهنگسرای شهر کونمینگ تجربه خود را در کنفرانس به اشتراک گذاشت، قبل از تمرین دافا، او به‌دلیل وضعیت ستون فقراتش، گوژپشتی با انحنای 90 درجه بود و در حالت ایستاده به‌سختی قدش به یک متر می‌رسید.

بعد از شروع تمرین، طولی نکشید که استاد بدنش را ترمیم کردند و توانست سه شب متوالی صدای ترک خوردگی ستون فقراتش را بشنود. از آن زمان به بعد، او توانست کاملاً صاف بایستاد و دیگر گوژپشت نبود.

رگبار تگرگ به تاکستانِ تمرین‌کننده‌ای آسیب نرساند

تمرین‌کننده‌ خانم ژانگ اهل شهرستان بینچوآن در منطقه دالی چند هکتار تاکستان را اجاره کرد. این انگور محلی به‌دلیل کیفیتش مشهور است و به کشورهای جنوب شرقی آسیا مانند تایلند صادر می‌شد. یک سال، دقیقاً همزمان با رسیدن انگورها، یک شب طوفان تگرگ بی‌سابقه‌ای در آن منطقه آمد و گرچه سایر تولیدکنندگان انگور بی‌خواب و نگران بودند، اما خانم ژانگ به آرامی خوابید. صبح روز بعد وقتی همه دیدند انگورهایشان در اثر طوفان به‌شدت آسیب دیده ولی محصول خانم ژانگ کاملاً سالم بود و با دیدن این تضاد آشکار، همه حیرت کردند و نتوانستند به خانم ژانگ به‌خاطر اینکه فالون گونگ را تمرین می‌کرد، غبطه نخورند.

خوک‌های تمرین‌کنندگان دچار بیماری پا و دهان نشدند

یک سال بیماری پا و دهان در شهرستان بینچوآن، شهر دالی شایع شد، جایی که تمرین‌کننده خانم لی در آن زندگی می‌کرد. هر خانواده در روستای او که خوک پرورش می‌داد، تحت تأثیر قرار گرفت، بجز خانواده‌هایی که عضو تمرین‌کننده داشتند. خوک‌های همسایه خانم لی دچار بیماری شدند در حالیکه خوک‌های خانم لی سالم و عاری از بیماری بودند، در خصوص سایر روستاهای استان نیز این وضعیت صادق بود. افراد روستا شاهد قدرت دافا بودند.

صفحه فولادی و پیچ‌ها ناپدید شدند

لوتوس کوچک (نام مستعار) تمرین‌کننده فالون گونگ است. در سال 2010 شوهرخواهرش در حال رانندگی با کامیون در جاده شنی دچار تصادف شدیدی شد که او را از کمر به پایین فلج کرد. در عکس اشعه ایکسش مشخص شد که مهره‌های ستون فقراتش شکسته و پزشک مجبور شد آنها را با استخوان رانش ترمیم کند و بعد از عمل، پزشک به خانواده‌اش گفت که او باید تا آخر عمر از صندلی چرخدار استفاده کند.

هنگامی که لوتوس کوچک این خبر بد را شنید، به خواهرش گفت: «فقط فالون گونگ می‌تواند شوهرت را نجات دهد.» سپس به بیمارستان رفت و کتاب جوآن فالون را برای شوهرخواهرش خواند. پس از فصل اول، شوهرخواهرش گفت: «می‌خواهم بچرخم تا بتوانم کتاب را ببینم.» سپس گفت: «بگذار خودم آن را بخوانم.» لوتوس کتاب را به شوهرخواهرش داد و او فصل دوم را کامل خواند. سپس به همسرش گفت: «گرسنه‌ام» و غذایش را کامل خورد.

او پس از مطالعه کتاب بدون وقفه، روز سوم خواست كه از بیمارستان مرخص شود و این باعث تعجب همه پزشكان و پرستارانی شد كه از وضعیت او باحبر بودند. پس از اصرار خانواده و امضای مدارکی كه مسئولیت كامل آن را بر عهده می‌گرفتند، به خانه بازگشت.

اگرچه چهار مرد قوی مجبور شدند او را بر روی تخته‌ای حمل کنند تا به خانه برسانند، روز بعد او توانست برخیزد در کنار دیوار  قدم‌های کوچکی را در حیاط بردارد و به رختخواب برگردد و از آن پس می‌توانست به تنهایی راه برود.

وقتی همسرش به جراحش گفت، پزشک با ناباوری گفت: «لطفاً فردا او را برای معاینه پیگیری به بیمارستان بیاورید.» در کمال تعجب همه، عکسبرداری جدید نشان داد که صفحه فولادی و پیچ‌هایی که برای ترمیم مهره‌هایش استفاده شده بود، ناپدید شدند.

پزشک پس از اینکه شنید این وضعیت پیش آمده نتیجۀ مستقیم تمرین فالون گونگ است، نسخه‌ای از جوآن فالون را برای مطالعه گرفت.

اثرات ثانویۀ فلج اطفال بعد از سقوط درمان می‌شود

پسر نوجوانی اهل منطقه چواندونگ، شهر کونمینگ که به‌دلیل ابتلا به بیماری فلج اطفال لنگ می‌زد، تمرین فالون گونگ را شروع کرد. روزی بعد از مطالعه گروهی فا لنگ‌لنگان به‌سمت خانه می‌رفت که خوکی پشت سرش دوید و ناغافل به زیر پاهایش رفت و او را بلند کرد. خوک قبل از سقوط پسر در حالیکه او را روی پشتش داشت مسافتی دوید. وقتی پسر از زمین برخاست، می‌توانست به‌طور عادی راه برود و دیگر لنگ نمی‌زد. این واقعه کل روستا را شوکه کرد و تقریباً همه در روستا تمرین فالون گونگ را شروع کردند.

نجات از فاجعه

تمرین‌کننده پس از برخورد با اتوبوس صدمه ندید

در سال 1999، تمرین‌کننده‌ای اهل شهر کونمینگ که بیش از ۸۰ سال داشت در اتوبوسی بود تا در ایستگاه پایانه پیاده شود. وقتی از اتوبوس پیاده شد، اتوبوس دیگری وارد این ایستگاه شد و به او برخورد کرد و او را به زمین انداخت. از روی پای راستش رد شد و تا سمت راست صورتش پیش رفت. بدتر اینکه، راننده اتوبوس وحشت کرد و سه بار اتوبوس را از روی او به جلو و عقب حرکت داد.

وقتی رهگذران او را از زیر اتوبوس بیرون کشیدند، در کمال تعجب به همه گفت: «من خوبم. نیازی به مراقبت از من نیست.» مدیران شرکت اتوبوسرانی و پلیس راهنمایی و رانندگی وارد شدند و از او خواستند که به بیمارستان برود. او به آنها گفت: «من تمرین‌کننده فالون گونگ هستم. حالم خوب است و نیازی به مراجعه به بیمارستان نیست. به دست و پاهایم نگاه کنید. همه آنها کار می‌کنند. نگران نباشید. استاد دافا مراقب من هستند و من خوب می‌شوم.»

راننده پس از برخورد قطار به کامیونش صدمه ندید

تمرین‌کننده‌ای اهل شهر کونمینگ رانندۀ کامیون در کارخانه فولاد محلی بود. اواخر شبی در سال 2018، با دو دوستش در حال رانندگی با کامیونش بود. درحالیکه از مسیر عبور قطار رد می‌شدند، موتور کامیون خاموش شد. درست همان لحظه قطار به آنجا رسید و به کامیون کوبید و آن را در حدود صد متر با خود کشید.

سرانجام وقتی قطار متوقف شد، اتاقک راننده کامیون کاملاً له شده بود. وقتی پلیس راه و نمایندگان شرکت بیمه به صحنه تصادف رسیدند، همه فکر کردند هرکسی که در کامیون بوده باید مرده باشد، اما بعد صداهای درخواست کمک را شنیدند. با برش اتاقک راننده، سه نفر را زنده یافتند. همه عابران حیرت‌زده شدند.

تصادف شدید اتومبیل بدون یک خراش روی بدن

چینگ لیان (نام مستعار) تمرین‌کننده‌ای اهل استان دیگری بود که برای کار در استان یون‌نان زندگی می‌کرد. همسر، مادر و خواهر بزرگترش نیز تمرین‌کننده بودند. شبی در سال 2018، چینگ لیان و شوهرش با خودروی برقی از خارج از شهر به سمت خانه می‌رفتند.

آنها با مسیر آشنا نبودند و در تاریکی جاده‌ای روستایی گم شدند. آنها آهسته می‌رفتند که خودروی فورد اس‌یو‌وی از عقب به آنها برخورد کرد. با این تصادف شدید، اتوموبیلشان 30 متر روی هوا رفت و در مقابل خانه‌ای کوچک روی زمین فرود آمد. صندوق عقب و صندلی‌های عقب کاملاً آسیب دید و کاپوت جلو نیز جمع شده بود.

خودروی تصادفی

راننده خودروی فورد به آنها کمک کرد تا از اتوموبیل خارج شوند. حفرۀ بزرگی روی شیشه وجود داشت که اثر اصابت سر چینگ لیان به شیشه بود، اما سر و صورتش حتی خراشیده نشده بود. قفسۀ سینه شوهرش به فرمان خودور برخورد کرد، اما حالش خوب بود. تمام مطالب فالون گونگ، از جمله کامپیوتر و یک درایو یو‌اس‌بی حاوی سخنرانی‌های فای استاد صحیح و سالم بودند.

معلوم شد که راننده فورد مست بوده و پیشنهاد کرد که اگر پلیس را خبر نکنند، هزینه یک ماشین جدید را به آنها می‌پردازد. زیرا ماشین آنها دیگر قابل استفاده نبود. آنها باید خودروی جدیدی می‌خریدند. اما از راننده فورد درخواست کردند که فقط پولی را که از ارزش خودرو کاسته شده بپردازد.

به‌رغم چهار ساعت نشت گاز، تمرین‌کنندگان آسیب ندیدند

در صبحی زمستانی، تمرین‌کنندۀ اهل کونمینگ برای انجام تمرینات فالون گونگ از خواب برخاست و متوجه بوی گاز شد. او رفت تا مطمئن شود که گاز درست خاموش شده باشد و صدای انفجار بزرگی را از اتاق نشیمن شنید.

او برادر کوچکترش را دید که در میان مبل‌ها بیهوش روی زمین افتاده، در حالی که در گوشش تکرار می‌کرد: «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است، فالون دافا خوب است» به برادرش کمک کرد که به هوش بیاید. ده دقیقه بعد برادرش به هوش آمد و خواست که بخوابد. او متوجه شد که برادرش دچار مسمومیت با مونواکسید کربن شده است.

او همه پنجره‌ها و درها را باز كرد تا هواي تازه وارد شود. وقتي شخصی از شركت گاز آمد، يك خرابی در لوله گازي پيدا كرد و گفت كه بيش از چهار ساعت گاز نشت کرده بود، اما او و دخترش و دخترعمویش که همه تمرین‌کننده بودند، تحت تأثیر

گاز قرار نگرفتند، در حالی که برادرش که غیرتمرین‌کننده بود دچار آسیب‌دیدگی شدیدی شد. ولی به‌موقع بهبودی کامل پیدا کرد و ظرف چند ساعت سر کارش رفت.

پزشک: فقط خدا می‌تواند او را نجات دهد

خواهرزادۀ تمرین‌كننده شیائو هوی (پسر خواهر بزرگش) در سال 2012 سوار بر موتور سیکلتش تصادف شدیدی کرد. او به درختی برخورد كرد و به روی زمین پرت شد، سرش به صخره برخورد کرد و نقش زمین شد. او دچار شکستگی در جمجمه و پای راستش و آلودگی ریه‌ها با محتویات معده شد و ۹۰ درصد خونش را از دست داده بود. پزشک گفت که «فقط خدا» می‌تواند او را نجات دهد.

شیائو هوی از این خبر مطلع شد و فکر کرد: «من استاد لی را دارم.» او به خواهر بزرگ و سایر اقوامش گفت: «بگذارید از استاد کمک بخواهیم.» پزشک موافقت کرد که سرش را جراحی کند، درحالی‌که شیائو هوی و دیگران تکرار می‌کردند، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است. فالون دافا خوب است.»

پس از عمل جراحی، آنها با استفاده از ملاقات‌های خانوادگی20 دقیقه‌ای در بخش مراقبت‌های ویژه در گوش او زمزمه می‌کردند که او باید از استاد بخواهد تا کمکش کنند و به او فرصتی دیگری بدهند، زیرا او به‌عنوان فرزند به همراه والدینش فالون گونگ را تمرین کرده بود. آنها دربارۀ دافا (لون یو) را نیز برایش تکرار می‌کردند.

در ابتدا سرش به‌شدت متورم شد. او اجباراً به دستگاه تنفس وصل بود و در وضعیت زندگی نباتی قرار داشت. پس از هفت روز که در حالت کما بود، به هوش آمد، تورمش کاهش یافت و توانست دست‌ها و پاهایش را حرکت دهد. طولی نکشید که توانست ارتباط برقرار کند و از بخش مراقبت‌های ویژه منتقل شد. بعد از سه ماه از بیمارستان مرخص شد و به تنهایی توانست راه برود. پزشكش شگفت‌زده شد: «آن مثل معجزه است!»

دافا افراد با رابطۀ تقدیری را نجات می‌دهد

آخرین کلمات راهب سالمند تائوئیست که منجر به تمرین فالون گونگ شد

پسری در دهه1950 در روستای فقیرنشینی در استان یون‌نان زندگی می‌كرد. این پسر قبلاً با راهب سالمند تائوئیستی كه در یك غار زندگی می‌كرد، وقت می‌گذراند.

روزی راهب به او گفت:‌ «در آینده، استادی با نام خانوادگی لی می‌آید تا تعالیم جهان را گسترش دهد. اگر فرصتی برای ملاقات با ایشان داشتی، نباید آن را از دست بدهی.» راهب پس از گفتن این سخنان پایانی درگذشت، این پسر آنچه راهب به او گفت را به‌خاطر داشت. او نجار شد و به امید یافتن استاد لی به مناطق اطراف می‌رفت و در آنجا برای مردم اسباب و اثاثیه چوبی درست می‌کرد.

تا سال 1996، آن پسر50 ساله شده بود. روزی در منزل شخصی در روستا مشغول کار بود که صدای موسیقی زیبایی را از مدرسه ابتدایی در آن نزدیکی شنید و وقتی از صاحب‌خانه پرسید این صدا چیست، به او گفت که برخی از اهالی روستا تمرینات فالون گونگ را انجام می‌دهند. او متحیر شد و پرسید: «استادی در آنجا هست؟ نام خانوادگی او چیست؟»

به او گفته شد که استاد آن آقای لی هنگجی است، او بلافاصله دستانش را جلوی سینه‌اش به‌هم فشرد و گفت: «استاد، بالاخره شما را یافتم.»  او به سمت مدرسه دوید تا برای انجام تمرین‌ها به آنها ملحق شود. خیلی زود پنج تمرین را یاد گرفت و یک نسخه از جوآن فالون و کتاب فالون گونگ را بدست آورد. او پس از بازگشت به خانه، فالون گونگ را به همسایگانش معرفی کرد و اکنون حدود۷۰درصد از افراد در روستایش تمرین می‌کنند.

آشنایی با فالون گونگ با کمک نوه

زوج مسنی در سال 1996 به شهر کونمینگ رفتند تا با نگهداری از نوه به پسر و عروسشان کمک کنند. روزی در کتابفروشی بودند که کودک کتابی را در دستانش گرفته بود و آن را رها نمی‌کرد. پدربزرگش به کتاب نگاه کرد و دید همۀ کتاب متن است و فقط یک عکس دارد، بنابراین به‌نظر عجیب می‌رسید که کودک آن را بخواهد. اما از آنجا که  هر وقت می‌خواست کتاب را از او بگیرد، نوه‌اش گریه می‌کرد، یک نسخه از کتاب را خریداری کرد.

دو سال بعد، هنگامی که زوج سالخورده نوه خود را به باغ وحش برده بودند، بنری را دیدند که علامت فالون روی آن بود. آنها این نشان را از کتابی که نوه‌شان مجبورشان کرد بخرند به‌خاطر داشتند. پرس و جو کردند و به آنها گفته شد که آنجا محل انجام تمرینات فالون گونگ است. از آن پس، این زوج شروع به تمرین فالون گونگ کردند و در هر شرایط آب و هوایی برای تمرین به این محل می‌رفتند.

سنجاق نشان فالون، افراد با رابطه تقدیری را جذب می‌کند

روزی تمرین‌کننده‌ای سنجاق نشان فالون را روی لباسش زد و به فروشگاه پوشاک رفت. مدیر فروشگاه او را دنبال و نگاهش می‌کرد. او دلیلش را پرسید. مدیر گفت: «نمی‌توانم چشم بردارم، توجهم به سنجاق شما جلب شده که در حال چرخش است.» این تمرین‌کننده فهمید که چشم آسمانی مدیر باز است، بنابراین دربارۀ فالون گونگ با او صحبت کرد و باعث شد او از آن به بعد تمرین‌کننده شود.

زندانی، فالون گونگ را از یک تمرین‌کننده بازداشت شده می‌آموزد

زندانی محبوس در بازداشتگاه از طریق تمرین‌کننده‌ای دربارۀ فالون گونگ مطلع شد، که اتفاقی در همان سلول خوابیده بود. زندانی با دیدن برنامه تبلیغاتی در تلویزیون آن را باور نکرده بود. برعکس، لحظه‌ای که اولین بار نام فالون گونگ را شنید،‌ خواست اطلاعات بیشتری دربارۀ آن کسب کند.

این تمرین‌کننده خوشبین و عاری از ترس بود، در حالی که سایر زندانیان ناامید بودند و مدام شکایت می‌کردند. این تضاد چشمگیر باعث شد که توجه زندانی به این تمرین‌کننده جلب شود و از او بپرسد که چرا در بازداشت است. زندانی دربارۀ فالون گونگ به او گفت و شروع کرد به آموزش او که اشعار کتاب هنگ یین را از بر بخواند. زندانی آموخت که هدف از زندگی بازگشت شخص به خود واقعی‌اش است و خودش تمرین‌کننده شد.

پس از پایان دوره حبس 5 ساله‌اش، زندانی آزاد شد و به انجام سه کار در خارج از زندان ادامه داد.

از یک محقق بودایی تا یک تمرین‌کننده دافا

خانم شه رنشو، استاد فرهنگ‌های اقلیت و مطالعات مذهبی در استان یون‌نان، در جستجوی معنای زندگی و شیوه‌ای در بودیسم بود تا درد و رنجش در دنیای بشری را کاهش دهد. او در سال 1996 فالون دافا را آموخت و در سخنرانی‌اش در کنفرانس تبادل تجربه به اشتراک گذاشت:‌ «من دیگر کودکی گمشده نیستم.»

بلافاصله پس از شروع آزار و شکنجه فالون گونگ، خانم شه در تاریخ 4آوریل2000 به استانداری یون‌نان رفت تا دربارۀ فالون گونگ علناً صحبت کند. او دستگیر و به دو سال کار اجباری محکوم شد. در آنجا به‌دلیل بدرفتاری‌ها بیماری قبلی‌اش عود کرد. او سرانجام با قرار وثیقه برای معالجه پزشکی آزاد شد و پس از تحمل آزار و اذیت توسط ادارۀ محلی 610 و گروه امنیت داخلی و کمیته محله مسکونی، در سال 2015 درگذشت.