(Minghui.org) [یادداشت سردبیر] این مجموعه مقالات، بازنشر ترجمه فارسی کتاب «شبح‌ کمونیسم درحال حکمرانی بر جهان ما» است که توسط هیئت تحریریه نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست نوشته شده است.

فهرست کتاب

شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: پیشگفتار
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: مقدمه
فصل یک: استراتژی‌های شیطان برای نابودی بشریت
فصل دو: شروع کمونیسم اروپا
فصل  سه: کشتار گسترده در شرق
فصل چهار: صدور انقلاب
فصل پنج: نفوذ به غرب
فصل شش: طغیان علیه خداوند
فصل هفت: نابودی خانواده
فصل هشت: کمونیسم چگونه بذر هرج و مرج را در سیاست می‌کارد
فصل نه: تلۀ اقتصادی کمونیستی
فصل  ده: استفاده از قانون برای شرارت
فصل یازده: هتک حرمت هنر
فصل دوازده: تخریب آموزش و پرورش
فصل سیزده: ربودن رسانه‌ها
فصل چهارده: فرهنگ عامه، زیاده‌روی منحط
فصل پانزده: ریشه‌های کمونیستی تروریسم
فصل شانزده: کمونیسم در پشت محیط‌زیست‌گرایی
فصل هفده: جهانی‌سازی- کمونیسم در هستۀ آن
فصل هجده: جاه‌طلبی‌های جهانی حزب کمونیست چین
شبح کمونیسم در حال حکمرانی بر جهان ما: نتیجه‌گیری

فصل هفت: فصل هشت: کمونیسم چگونه بذر هرج و مرج را در سیاست می‌کارد - قسمت دوم

فهرست مطالب این فصل

۴- خشونت و دروغ: شیوه‌های اولیۀ کنترل در سیاست‌های کمونیستی

الف. خشونت و دروغ‌ تحت تمامیت‌خواهی کمونیست

ب. چگونه کمونیسم خشونت را در غرب برمی‌انگیزاند

پ. چگونه دروغ‌های کمونیست غرب را سردرگم می‌کند

۵- تمامیت‌خواهی: نتیجه سیاست‌های کمونیستی

الف. تمامیت‌خواهی ارادۀ آزاد را از بین می‌برد و مهربانی را سرکوب می‌کند

ب. از گهواره تا گور: سیستم رفاه

پ. قوانینِ بیش از حد راه را برای تمامیت‌خواهی فراهم می‌کند

ت. استفاده از فناوری برای اِعمال کنترل

۶- جنگ تمام‌عیار کمونيسم در برابر غرب

نتیجه‌گیری

مراجع

۴- خشونت و دروغ: شیوه‌های اولیۀ کنترل در سیاست‌های کمونیستی

در دکترین کمونیستی، هیچ ابزاری افراطی درنظر گرفته نمی‌شود. احزاب کمونیست علناً اعلام می‌کنند که خشونت و دروغ ابزار آنها برای تسخیر و حاکمیت بر جهان است. از اولین ظهور رژیم کمونیستی در اتحاد جماهیر شوروی تا امروز، درطول فقط یک قرن، کمونیسم باعث مرگ حدود ۱۰۰ میلیون نفر شد. اعضای حزب کمونیست می‌کشتند، آتش‌افروزی و آدم‌ربایی می‌کردند و دروغ می‌گفتند. از هر روش افراطی ممکنی استفاده می‌کردند. میزان شرارت آنها تکان‌دهنده است. علاوه بر این، اکثر افرادی که این کارها را انجام داده اند اصلاً‌ پشیمان نیستند.

اندازۀ دروغ‌هایی که شبح کمونیسم می‌سازد، چه در کشورهای کمونیستی و چه در غرب، متغیر است. حقه، اخبار دروغین، یا پرونده‌سازی برای حریف سیاسی؛ این دروغ‌ها نسبتاً کوچک هستند. ساخت مجموعه‌ دروغ‌های نظام‌مند که از طریق عملیات پیچیده‌ای صورت می‌گیرد، دروغ‌هایی در مقیاس متوسط درنظر گرفته می‌شود. به‌عنوان مثال، حزب کمونیست چین برای کاشتن بذر نفرت علیه فالون گونگ، حقۀ صحنه‌سازی شدۀ حادثۀ خودسوزی میدان تیان‌آنمن را طراحی و اجرا کرد.

«دروغ بزرگ» نیز استفاده می‌شود و درک آن بسیار سخت است زیرا «دروغ بزرگ» تقریباً برابر با ماهیت این شبح شیطانی است. مقیاس آن آنقدر وسیع، عملیات آن آنقدر چندبُعدی، مدت‌زمان آن آنقدر طولانی و تعداد افرادی که متأثر می‌کند، شامل برخی که صادقانه خود را وقف آن هدف کرده‌اند، آنقدر زیاد است که این واقعیت که همه این‌ها بخشی از «دروغ بزرگ» هستند گم می‌شود.

شبح کمونیستی دروغی ساخت مبنی بر اینکه «اتحاد بزرگ» هدف کمونیسم بود. چون نادرستی این ادعا نمی‌توانست اثبات شود، حداقل در کوتاه‌مدت، این همان «دروغ بزرگی» بود که کل پروژه کمونیست بر آن بنا نهاده شد.

در فصل قبل، بررسی شد که کمونیسم مفهوم ترقی‌خواهی را غصب کرد و این نیز بخشی از همان «دروغ بزرگ» است. در چند دهه گذشته، کمونیسم تعدادی جنبش‌های اجتماعی را ربوده و برای مردم آشوب و انقلابی به بار آورده که شبح اهریمنی خواستار آن بوده است. یک مثال، جنبش محیط‌زیست است که در فصل شانزده درباره آن صحبت خواهد شد.

الف. خشونت و دروغ‌ تحت تمامیت‌خواهی کمونیست

احزاب کمونیستی تعارضات طبقاتی را تشویق می‌کنند و چنین تعارضی مبارزه‌ای تا حد مرگ است. همانطور که مانیفست کمونیست می‌گوید: «کمونیست‌ها کسرشأن خود می‌دانند که دیدگاه‌ها و اهداف‌شان را پنهان کنند. آنها به‌طور آشکار اعلام می‌کنند که اهداف‌شان فقط با سرنگونی خشونت‌آمیز تمام شرایط اجتماعی موجود حاصل می‌شود.» [۱]

لنین همچنین در کتاب دولت و انقلاب نوشت: «قبلاً گفته‌ایم و بعداً کامل‌تر نشان خواهیم داد که نظریه مارکس و انگلس درباره اجتناب‌ناپذیری انقلاب خشونت‌آمیز به دولت بورژوایی اشاره می‌کند. تبدیل این دولت به پرولتاریا (دیکتاتوری پرولتاریا) نمی‌تواند از طریق فرایند «زوال» صورت گیرد، بلکه به‌عنوان قاعده‌ای کلی، فقط از طریق انقلاب خشونت‌آمیز ممکن می‌شود.» [۲]

در طول فرایند به‌دست آوردن قدرت، مانند دوران کمون پاریس، انقلاب روسیه یا جنبش کارگرکشاورز که حزب کمونیست چین باعث تحریک آن بود، احزاب کمونیست از روش‌های بسیار خشونت‌آمیز و خونینی استفاده می‌کنند. صرف‌نظر از این‌که دشمنان آنها قدیمی و ضعیف باشند یا خیر، آنها می‌سوزانند، می‌کشند و غارت می‌کنند و شرارتی که به نمایش می‌گذارند شوکه‌کننده است. تعداد این جنایاتی که تحت سلطه رژیم‌های خشونت‌آمیز کمونیستی روی داده آنقدر زیاد است که نمی‌توان آنها را شمرد.

فرقه کمونیست از دروغ و خشونت استفاده می‌کند تا قدرت خود را حفظ کند. دروغ‌ها خشونت را تسهیل می‌کنند و راهی برای به‌بردگی کشاندن مردم هستند. دروغ گفتن برای خشونت لازم است و ممکن است خشونت گاهی اوقات به حالت تعلیق در‌آید، اما دروغ‌های مداوم هنجار هستند. احزاب کمونیست مایل هستند هر قولی بدهند، اما هرگز به وعده‌های خود عمل نکنند. برای برآوردن نیازهای‌شان، می‌توانند روایت‌های خود را آن‌طور که دوست دارند تغییر دهند، بدون اینکه هیچ‌گونه مبانی اخلاقی و احساس شرم داشته باشند.

کمونیست‌ها ادعا می‌کردند که درحال ساختن بهشتی روی زمین هستند، اما این دقیقاً بزرگترین دروغ آنهاست و تنها میوه آن، جهنمی روی زمین است.

مائو زدانگ چین، احمد بن بلای الجزایر و فیدل کاستروی کوبا، همه ادعا می‌کردند که هرگز رژیم‌های تمامیت‌خواه را ایجاد نخواهند کرد. اما وقتی در رأس قدرت قرار گرفتند، بلافاصله تمامیت‌خواهی شدیدی را آغاز کردند، در داخل حزب به تصفیه حساب و آزار و اذیت دگراندیشان و اعضای جامعه پرداختند.

احزاب کمونیست به‌طور فریب‌آمیزی زبان خود را نیز تحریف می‌کنند. دستکاری زبان یکی از روش‌های اصلی فرقه کمونیست است که برای فریب مردم استفاده می‌کند، یعنی تغییر معانی کلمات و حتی تبدیل کلمات به متضاد آنها. همانطور که زبانِ تغییریافته بارها استفاده می‌شود، معانی تحریف‌شدۀ آن عمیقاً در ذهن مردم ریشه می‌کند. به‌عنوان مثال، «خدا» مترادف «خرافات» می‌شود، «سنت» مترادف «عقب‌ماندگی،» «حماقت» مترادف «فئودالیسم،» «جامعه غرب» مترادف «دشمنی» یا «نیروهای ضدچین» و «پرولتاریا» به‌ «سروران دارایی‌های دولتی» تبدیل می‌شود. اگرچه مردم تحت سلطۀ کمونیسم قدرتی ندارند، کمونیست‌ها می‌گویند: «تمام قدرت متعلق به مردم است» و اشاره می‌کنند که بی‌عدالتی «تحریک براندازی قدرت دولت» است و غیره. بنابراین، هنگام صحبت با کسانی که فرقه اهریمنی کمونیست آنها را به‌شدت مسموم کرده است، مردم اغلب پی می‌برند که دو طرف مکالمه مبانی مشترکی برای ارتباط ندارند، چراکه معانی کلمات بسیار تغییر کرده‌اند.

فرقه کمونیسم نه تنها دروغ‌های خود را بیان می‌کند، بلکه محیطی را ایجاد می‌کند که کل جمعیت به دروغ‌گویی آن ملحق شوند و این کار را از طریق شیوه‌هایی مانند مطالعه سیاسی اجباری، بیان موضع سیاسی و نظارت سیاسی انجام می‌دهد. این به معنای مجبور کردن افراد به گفتن چیزهایی است که به آنها باور ندارند و بدین‌وسیله اخلاق آنها را تباه و انگیزه کار درست را در آنها کم می‌کند. ده فرمان موسی هشدار می‌دهد که فرد «نباید شهادت دروغ دهد.» کنفوسیوس گفت: «اگر مردم به حاکمان‌شان باور نداشته باشند، حکومت هیچ پایگاهی نخواهد داشت.»

پس از اینکه مردم از دروغ‌های فرقه کمونیست آگاه می‌شوند، با دروغگویی بیشتری پاسخ می‌دهند. فرقه شیطانی کمونیست می‌داند که مردم به آن دروغ می‌گویند، اما این پذیرفتنی است، زیرا دروغگویی بخشی از این بازی است. لحظۀ خطرناک برای کمونیست‌ها وقتی است که مردم شروع می‌کنند حقیقت را بگویند.

پیاده‌سازی فرهنگ دروغین، وسیله‌ای برای فساد اخلاقی است که کمونیست‌ها آن را طراحی کرده‌اند. در این نوشتار بارها و بارها اشاره شده است که رژیم چین نه تنها قصد کشتن بدن جسمانی فرد را دارد بلکه منشأ فساد شدید اخلاقی نیز است. در این زمینه، این رژیم تا حدودی به هدف خود دست یافته است.

ب. چگونه کمونیسم خشونت را در غرب برمی‌انگیزد

شبح شیطانی کمونیست از عنصر پست نفرت تشکیل شده و نظریه‌های آن نیز عنصر نفرت را در خود دارد. مبارزه طبقاتی را ترویج می‌دهد و ریشه هر مشکلی را ساختارهای اجتماعی سنتی می‌داند. برای تحریک نفرت علیه ثروتمندان و تحریک انقلاب و خشونت، می‌گوید ثروتمندان فقرا را استثمار می‌کنند. با گسترش جنبش‌های کمونیستی، مداخله، خشونت و دروغ‌های این شبح در غرب رایج شده و جامعه را از بغض و نفرت پر کرده‌ است.

علاوه بر ترویج گسترده و صریح خشونت احزاب کمونیست، شبه‌مارکسیست‌های مختلف نیز تحت کنترل شبح شیطانی کمونیست، از خشونت حمایت می‌کنند. سائول الینسکی، که در ایالات متحده به چپ متمایل بود، پیش از پیوستن به چپ و تبدیل شدن به رهبر سیاسی، در یک باند بود. او کمونیست بودن خود را انکار می‌کرد، اما ایدئولوژی سیاسی و رویکردش به تضاد، همانند کمونیسم است.

طرافدارن جنبش خیابانی ایالات متحده، کتاب «قوانین رادیکال‌ها» نوشته الینسکی را کتاب درسی خود درنظر می‌گرفتند. الینسکی نوشته است که کتابش به‌طور خاص برای ندارهایی است که نگرش ماکیاولیستی به جهان دارند و می‌خواهند از ثروتمندان بگیرند و به فقرا بدهند و ایالات متحده را به کشوری کمونیستی تبدیل کنند.

به‌نظر می‌رسد الینسکی به‌جای انقلاب خونین، بر نفوذ تدریجی تأکید می‌کند، اما در واقع او طرفدار خشونت بود. صرفاً این‌طور بود که رویکردش ظریف‌تر بود. حزب پلنگ سیاه، گروه انقلابی خشونت‌آمیز، طرفدار باورهای مائوئیستی بود و از شعار مائوئیستی «قدرت سیاسی از لوله تفنگ نشأت می‌گیرد،» استفاده می‌کرد. اما الینسکی طرفدار این بود که ابتدا صندوق رأی‌گیری و سپس لوله تفنگ برای استفاده‌های آتی. رویکرد او مشابه رویکردی بود که حزب کمونیست چین انتخاب کرده بود: حفظ ظاهری خاموش قبل از ضربه نهایی. یکی از قوانین او رادیکال‌ها را تشویق می‌کند تا از رویکردهای تهاجمی برای ارعاب مخالفان خود استفاده کنند و در نهایت به هدف اخلال و نابودی دست یابند.

دیوید هورویتز، نویسنده و رادیکال سابقی که درک عمیقی از الینسکی دارد، گفت که الینسکی و پیروانش هیچ دیدی از اصلاح سیستم فعلی ندارند. آنها به‌خوبی می‌دانند که هدف‌شان از بین بردن کامل آن است و روند آن را به‌عنوان جنگ درنظر می‌گیرند. [۳] بنابراین، هر وسیله ممکنی را برای رسیدن به هدف خود به‌کار می‌گیرند و تصمیم می‌گیرند چه موقع از خشونت استفاده کنند، چه نوع خشونتی به‌کار ببرند و چه دروغی بگویند.

در جامعه آمریکا، برخی از سیاستمداران و کارگزاران سیاسی با ابزارهای عاری از وجدان، مانند فریب، حملات شخصی و مانند آن، به دشمنان خود حمله می‌کنند. مانند کمونیست‌ها، آنها نیز اغلب به خشونت متوسل می‌شوند. جامعه‌ای که تمایل بیشتری به خشونت از خود نشان می‌دهد، پایداری کمتری خواهد داشت و شکاف در آن بیشتر خواهد شد. این روزها، در ایالات متحده رابطه بین حزب مهم جناح چپ و حزب مهم جناح راست شبیه تقابلی به‌نظر می‌رسد که بلوک کمونیستی و جهان آزاد در طول جنگ سرد داشتند. به‌دلیل تفاوت‌های سازش‌ناپذیر، مانند آب و آتش ناسازگار به‌نظر می‌رسند.

پس از انتخاب رئيس جمهور جدید در سال ۲۰۱۶، افراط‌گرایان چپ که به‌عنوان آنتی‌فا شناخته می‌شوند، درگیر خشونت‌های ویرانگری شدند. فعالان آنتی‌فا روی هدف خود، یعنی حامیان رئیس جمهور جدید و دیگر محافظه‌کاران، متمرکز شدند و در تجمعات و سایر مکان‌ها سراغ آنها رفتند. فعالان آنتی‌فا مانع ارائه بیانات حامیان رئیس جمهور شدند و حتی مستقیماً به آنان حمله کردند.

در سال‌های اخیر، هجوم مهاجران از خاورمیانه و آفریقا، مشکلات اجتماعی بسیاری را برای کشورهای اروپایی ایجاد کرده است. به‌خاطر «نزاکت سیاسی،» نخبگان چپ در این کشورها مخالفان سیاست‌های جاری مهاجرتی را سرزنش و به آنها توهین کردند. [۴ ]

در ماه ژوئن سال ۲۰۱۷، استیو اسکالیس‌، عضو حزب جمهوری‌خواه و ویپ اکثریت مجلس نمایندگان، درحالی که در تمرین بیس‌بال شرکت کرده بود، به‌دست یکی از حامیان حزبِ دیگر هدف شلیک گلوله قرار گرفت و به‌شدت زخمی شد. یکی از سیاستمداران چپ حتی گفت که از هدف گلوله قرارگرفتن اسکالیس «خوشحال» شده است. این مقام که رئیس کمیته‌ای در سطح دولت حزب خود بود، از پست خود سریعاً عزل شد.

پشت این اختلافات خشونت‌آمیز، عوامل شبح کمونیستی قرار دارند. این‌گونه نیست که هر کسی خواهان درگیری و تعارض باشد، بلکه فقط لازم است چند فعال مرکزی کمونیستی وجود داشته باشند تا اوضاع به‌هم‌ریخته شود.

تحت تأثیر شبح کمونیستی، زمانی که احزاب و سیاستمداران خاصی ضعیف هستند، آنها ادعا می‌کنند که از حقوق مردم محافظت و مقررات جامعه دموکراتیک را دنبال می‌کنند. اما وقتی به قدرت می‌رسند، از هر شیوه‌ای استفاده می‌کنند تا مخالفان را سرکوب و به‌طور دلخواه دیگران را از حقوق خود محروم کنند. در فوریه۲۰۱۷، در طی یکی از جلسات سنا در یکی از ایالت‌های غربی ایالات متحده، میکروفن یکی از سناتورهای ویتنامی‌‌آمریکایی ایالتی ناگهان خاموش شد. میکروفن زمانی خاموش شد که او در اعتراض به ستایش از تام هایدن، رادیکال و فعال سابق ضد جنگ ویتنام که سناتور شد، سخن می‌گفت. [۵] نمایندگان مجلس او را به زور بیرون کردند. اگر امور به این صورت ادامه یابد، نتیجۀ نهایی استبداد کمونیستی خواهد بود.

پ. چگونه دروغ‌های کمونیست غرب را سردرگم می‌کند

کمونیسم شهرت بسیار بدی در غرب دارد، ازاین‌رو دروغ گفتن تنها ابزار گسترش نفوذ آن است.

گروه‌های کمونیست و چپ از شعارهایی مانند «آزادی،» «پیشرفت» و «منافع عمومی» به‌عنوان دستاویزی برای کسب حمایت عموم مردم استفاده می‌کنند. در حقیقت، هدف آنها اجرای طرح خود مبنی بر پیشبرد سوسیالیسم است. ترفندهای آنها مطابق وعده‌های کمونیست مبنی بر ایجاد «بهشت روی زمین» است. برخی از احزاب، سیاست‌هایی را ترویج می‌کنند که در اصل کمونیستی هستند اما تحت نام دیگری ارائه می‌شوند. به‌عنوان مثال، ایجاد سیستم اجتماعی بیمه سلامت، امری سوسیالیستی نامیده نمی‌شود، بلکه «بیمه سلامت مردم» نامیده می‌شود، یا آن را به‌عنوان سیستمی بر اساس افکار عمومی توجیه می‌کنند. وقتی می‌خواهند کارفرمایان را به پرداخت حداقل دستمزد مجبور کنند، آن را «مزد کافی برای امرار معاش» می‌نامند. در عین حال دولت‌های غربی قدرت بیشتری پیدا می‌کنند و در زندگی مردم بیشتر و بیشتر مداخله می‌کنند.

سیاستمداران و گروه‌های طرفدار کمونیست برای اینکه انتخاب شوند وعده‌های پوچ می‌دهند، چیزی بسیار شبیه به آنچه حزب کمونیست وقتی تازه شروع به کار کرده بود، برای جلب پذیرش مردم انجام می‌داد. این سیاستمداران وعده رفاه اجتماعی بیشتری را می‌دهند یا می‌گویند هر کسی از شغل و بیمه پزشکی بهره‌مند خواهد شد. هیچ کسی نمی‌گوید که چه کسی پرداخت خواهد کرد یا در درازمدت چگونه این سیستم کار خواهد کرد. آنها اغلب حتی از اول نیز برای تحقق وعده‌های خود طرح‌ریزی نمی‌کنند.

بنیتو برنال‌، نامزد کنگره در ساحل غربی ایالات متحده است که قبلاً در امور سیاسی چپ‌گرا بود. او اخیراً افشا کرد که یکی از احزاب سیاسی زمانی سازمانی سیاسی تشکیل داد که اعضای آن شامل این افراد بود: دبیران دپارتمانی فدرال، سناتورها و نمایندگان کنگره فدرال و نیز اعضای شورای دولتی و ایالتی. او می‌گوید آنها برنامه‌ای ۲۵ ساله تدوین کردند تا در سطوح مختلف حکومت دستکاری کنند تا برای انتخابات ریاست جمهوری آینده اقدام کنند. برنال پی برد این سازمان ادعا می‌کرد منابع خود را برای کمک به جوامع در حل و فصل مشکلات اختصاص داده است، مشکلاتی مانند خشونت باندها، فرار از مدرسه، حاملگی نوجوان، مهاجران غیرقانونی و بی‌عدالتی اجتماعی. اما هدف واقعی‌اش این بود که کاری کند تمام این افراد به دولت متکی باشند. برنال این وضع را «سیستم بردگی» می‌دانست [۶] و گفت:

وقتی از افراد در آن سازمان پرسیدم، آنها در پاسخ، از من سه سؤال کردند. «اول اینکه، اگر تمام مشکلات حل شود، نامزد بعدی انتخابات ریاست جمهوری پیشنهاد کمک به چه چیزی ارائه دهد؟ دوم اینکه، آیا هیچ می‌دانید چقدر سرمایه برای حل کردن این مشکلات به شهر ما سرازیر شده است؟ سوم اینکه، آیا می‌دانید چقدر شغل برای حل این مشکلات ایجاد شده است؟» در آن زمان متعجب بودم که آیا این افراد به‌طور واضح این را می‌گویند که باید از درد مردم، خشونت باندها و کشته‌شدن بچه‌ها به‌دست همدیگر منتفع شویم.

برنال گفت که اگر کسی وقت می‌گذاشت تا به سابقه رأی‌گیری آن حزب نظری بیندازد، متوجه می‌شد که آن حزب خواهان آن است که مردم، ناامید، سرکوب‌شده و فقیر باشند تا بتواند از بدبختی آنان سود ببرد. به همین دلیل است که او بعدها تصمیم گرفت حزب را ترک کند.

در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال ۲۰۰۸، مشخص شد که «انجمن سازمان‌های اجتماعی برای اصلاحات کنونی (آکورن)»، گروهی لیبرال با ۴۰ سال سابقه، ثبت‌نام هزاران نفر از رأی‌دهندگان را جعل کرده است. [۷]

در سال ۲۰۰۹، این گروه دوباره در رسوایی گستردۀ دیگری درگیر بود. به نام برافراشتن عدالت و مبارزه برای خانواده‌های کم‌درآمد، مقدار زیادی از یارانه‌های دولتی و پول کمک‌های مالی دولت فدرال را دریافت کرد تا برای کمک به خانواده‌های محتاجِ مراقبت‌های پزشکی و مسکن صرف کند. دو بازرس یکی در نقش فاحشه و یکی در نقش دلال فاحشه‌گری به دفاتر آکورن در چند شهر بزرگ مراجعه کردند تا در زمینه نحوه اداره کسب و کار خود مشاوره بگیرند و همزمان به‌طور مخفیانه از مصاحبه‌ها فیلمبرداری می‌کردند. فیلم‌های آنها نشان داد که کارکنان آکورن به آنها راهنمایی می‌کردند که چگونه با یک شرکت و هویت جعلی، فاحشه‌خانه را اداره کنند و به آنها نشان دادند چگونه پولشویی کنند، پول‌ها را مخفی کنند، به پلیس دروغ بگویند و از مالیات فرار کنند. [۸] اگرچه آکورن بارها از خود دفاع کرد، شهرتش خراب شد، بودجه‌اش پس‌گرفته شد و یک سال بعد مجبور شد آن را تعطیل کند.

بسیاری از وعده‌های سیاسی درظاهر وسوسه‌برانگیز به‌نظر می‌رسند، اما وقتی به اجرا درآیند، آیندۀ مردم را تباه می‌کنند. این معروف است به «اثر کورلی»[1] که دو استاد دانشگاه هاروارد درباره آن تحقیق کرده‌اند. [۹]

فوربز اثر کورلی را به‌طور خلاصه این‌گونه بیان می‌کند: «سیاستمدار یا حزبی سیاسی می‌تواند به‌وسیلۀ جذب رأی‌ها به نفع خود از طریق اجرای سیاست‌هایی که موجب خفه کردن رشد اقتصادی می‌شود، به سلطۀ بلندمدت برسد. برخلاف انتظار، فقیرتر کردن شهر منجر به موفقیت سیاسی برای مهندسین آن فقر می‌شود.» [۱۰]

به‌طور خاص، سیاستمداران از سیاست‌های مالی و مالیاتی منحرف و بازتوزیعی استفاده می‌کنند، مانند ارائه مشوق‌های مالیاتی به اتحادیه‌های کارگری، برنامه‌های دولتی و شرکت‌های اقلیت؛ درحالی که مالیات بر سایر شرکت‌ها و ثروتمندان را افزایش می‌دهند. نتيجه اين است که افرادی که از آن سياست‌ها بهره‌مند می‌شوند (از جمله فقرا، اتحاديه‌های کارگری و غيره) به سياستمدارانی علاقه‌مند می‌شوند که به آنها متکی هستند و درنتیجه در انتخابات از آنها حمایت می‌کنند. این «مکش از ثروتمندان» و سیاست‌های مالیات سنگین، برای حمایت از پروژه‌های دولتی استفاده می‌شود که ثروتمندان و کارآفرینان را (که نمی‌خواهند پول خود را از دست دهند) برای خروج از شهر تشویق می‌کند و درنتیجه مخالفان این سیاست‌ها کمتر می‌شود. پس از آن، چنین سیاستمدارانی سلطۀ پایدار و بلندمدتی روی آن منطقه دارند و می‌توانند سیستم سیاسی خود را بنا کنند. در عین حال، مالیات و فرصت‌های شغلی در آن شهر سالانه کاهش می‌یابد و در نهایت آن شهر ورشکسته می‌شود.

مقاله فوربز اشاره می‌کند که تأثیر اثر کورلی گسترده است و بر ده شهر اول از نظر معیار فقر و با جمعیت بیش از ۲۵۰هزار نفر در ایالات متحده تأثیر می‌گذارد. امروزه یک ایالت غربی ثروتمند، که اکثراً سیاستمداران چپ کنترل آن را در دست دارند، با عواقب این سیاست‌ها مواجه است. [۱۱]

جناح چپ معنای کلمات را نیز تغییر می‌دهد. برای مثال، «برابری،» به‌طور کلی به معنی داشتن فرصت‌های برابر است. به این ترتیب، مردم می‌توانند به‌طور صحیح رقابت کنند و شایستگی طبیعی ایجاد شود. اما برای چپگرایان، این اصطلاح به معنی نتایج مساوی است، به این معنی که خواه افراد به‌سختی کار کنند یا خیر، نتیجۀ مشابه دیگرانی دریافت می‌کنند که به‌سختی کار نمی‌کنند.

محافظه‌کاران معتقدند که تحمل، دربرگیرنده عقاید و نظرات مختلف است؛ وقتی منافع شخصی آسیب می‌بیند، مردم باید سعه‌صدر داشته باشند و با گذشت باشند. چپ اغلب تحمل را به معنی تحملِ گناه درک می‌کند. درک آنها از آزادی و عدالت کاملاً متفاوت از مفاهیم سنتی است. سیاست‌های مهندسی اجتماعی مانند جشن هم‌جنس‌گرایی، استفاده مردان و زنان از توالت مشترک، قانونی‌کردن ماریجوانا و دیگر سیاست‌هایی که اخلاق انسانی را تضعیف می‌کنند همه به‌عنوان «ترقی‌خواهی» نامیده می‌شوند، مثل اینکه آنها به‌نوعی پیشرفت‌های اخلاقی بوده‌اند. در واقع، تمام این سیاست‌ها تضعیف‌کننده قوانینی اخلاقی است که خداوند برای انسان وضع کرده است. این‌گونه است که سیاست‌های جناح چپِ طیفِ سیاسی درنهایت به تخریب اخلاقیات می‌انجامد. شبح شیطانی کمونیست از این سبک سیاست برای اهداف خود استفاده می‌کند.

در گذشته مردم بر این باور بودند که ایالات متحده جامعه‌ای کاملاً آزاد و آخرین سنگر علیه کمونیسم است. اما امروزه مردم به‌وضوح می‌بینند که مالیات سنگین، سیستم رفاه دولتی بسیار پیشرفته، مالکیت جمعی، دولت بزرگ، مردم‌سالاری سوسیال، «برابری اجتماعی» و مانند آن، که هر کدام از آنها به شکلی از دی‌ان‌ای ایدئولوژیکی سوسیالیستی و مارکسیست‌لنینیستی مشتق شده‌اند، در سیاست‌های آن کشور به‌طور محترمانه‌ای جای گرفته و در عمل اجرا می‌شوند. به‌ویژه نسل جوان از تاریخ خشونت‌ در کشورهای کمونیستی آگاه نیستند. آنها در جستجوی ایده‌آلی خیالی هستند و فریب نقاب جدیدی را می‌خورند که کمونیسم بر چهره خود گذاشته است. نتیجه این است که به‌طور ناخودآگاه در مسیر نابودی گام برمی‌دارند.

۵- تمامیت‌خواهی: نتیجه سیاست‌های کمونیستی

به‌طور گسترده‌ای شناخته شده است که کشورهای تمامیت‌خواه کمونیستی تمام جنبه‌های زندگی شخصی افراد خود را کنترل می‌کنند. شکل‌های عاری از خشونت کمونیسم به‌تدریج و به‌طور مداوم قدرت دولت را گسترش می‌دهند، کنترل زندگی اجتماعی را افزایش می‌دهند و درنهایت به سمت نظام مستبد حرکت می‌کند. در کشورهایی که قدرت تمامیت‌خواه کمونیست هنوز پایه‌گذاری نشده است نیز تقریباً هر لحظه مردم در معرض خطر از دست دادن آزادی خود هستند. ترسناک‌تر اینکه تمامیت‌خواهی مدرن از علم و تکنولوژی برای نظارت و کنترل شدید بر زندگی شخصی افراد استفاده می‌کند، چیزی که قبلاً دیده نشده است.

الف. تمامیت‌خواهی ارادۀ آزاد را از بین می‌برد و مهربانی را سرکوب می‌کند

وقتی انسان‌ها از ارزش‌های سنتی که موجودات الهی وضع کردند پیروی می‌کنند، خداوند مردم را در توسعه بیشتر این فرهنگ هدایت می‌کند. داشتن فرهنگی که الهام‌بخش آن الهیات است، کانالی مهم برای ارتباط مردم با الهیات است. بر اساس این فرهنگ، شیوه‌های مختلفی از سازمان اجتماعی که زندگی سیاسی است مشتق می‌شود.

خداوند به مردم آزادی اراده و توانایی مدیریت امور خودشان را می‌دهد. مردم باید خود را از طریق انضباط فردی، رفتار اخلاقی و پذیرش مسئولیت خود و خانواده‌شان مدیریت کنند. الکسی دو توکویل‌، دانشمند علوم سیاسی فرانسه پس از مطالعه سیاست‌های آمریکا در قرن نوزدهم، از آن جامعه بسیار تقدیر کرد. او تحت تأثیر توانایی‌های آمریكایی‌ها قرار گرفت، توانایی‌هایی هم‌چون درون‌نگری، درك‌ شرارت، اشتیاق‌ برای حل مشكلات با صبر و نیز فقدان خشونت در حل مشكلات اجتماعی. به نظر او عظمت ایالات متحده در توانایی‌اش در اصلاح اشتباهاتش نهفته است. [۱۲]

از سوی دیگر، آنچه شبح اهریمنی کمونیست می‌خواهد، سیاست‌های تمامیت‌خواهانه است تا مردم را مجبور به مخالفت با سنت و اخلاق کند و مسیرشان به‌سوی خوبی و الهیات را مسدود کند. اما مردم در کشورهای کمونیستی از بندگان خداوند به بندگان شیطان تبدیل شدند، بدون اینکه خودشان نیز متوجه شوند. به‌تدریج به‌طور داوطلبانه از هنجارهایی اطاعت می‌کنند که با شیطان مطابقت دارد.

در کشورهای کمونیستی، دولت منابع اجتماعی را در انحصار خود درمی‌آورد، از جمله اقتصاد، نظام آموزشی و رسانه‌ها. بنابراین همه چیز باید با پیروی از دستورالعمل‌های رهبران حزب کمونیست انجام شود، و شیوه حکومت آنها بر اساس دروغ، شرارت و خشونت است. کسانی که سعی می‌کنند از وجدان خود پیروی کنند و به سمت خوبی گام بردارند درنهایت ایدئولوژی و قوانین حزب را نقض می‌کنند و دشمنان حزب نامیده می‌شوند. درنتیجه آنها تبدیل می‌شوند به طبقه پایین و مجبور می‌شوند در قعر جامعه تقلا کنند یا اینکه صرفاً بمیرند.

در جوامع آزاد نیز وقتی «دولت بزرگ» تقریباً همه چیز را کنترل می‌کند، دولت به سمت استبداد حرکت می‌کند. یکی از ویژگی‌های سیاست‌های استبدادی، دولت مرکزی قوی است که برای اقتصاد برنامه‌ریزی و آن را هدایت می‌کند. درحال حاضر، دولت‌های غربی به‌طور فزاینده‌ای توانایی خود را برای دخالت در اقتصاد و کنترل آن افزایش می‌دهند تا برنامه‌های دولت را محقق کنند. آنها از ابزارهای هزینه و درآمد دولت، مالیات و نیز تأمین‌مالی از طریق استقراض استفاده می‌کنند.

در عین حال، حوزه مدیریت‌شان به‌تدریج موارد زیر را در برگرفته است: باورها، خانواده‌ها، آموزش و پرورش، اقتصاد، فرهنگ، انرژی و منابع، حمل و نقل، ارتباطات، مسافرت و غیره. از گسترش قدرت اداری مرکزی گرفته تا کنترل دولتی محلی بر زندگی شهروندان و قوانین و قواعد متعدد، نتیجه این بوده است که قدرت دولتی و کنترل بی‌سابقۀ اجتماع به‌طور جامعی درحال گسترش است. به‌عنوان مثال، خرید بیمه درمانی ضروری است، وگرنه مردم جریمه می‌شوند. به نام منافع عمومی، دولت‌ها می‌توانند مردم را از اموال و حقوق شخصی خود محروم کنند.

حکومت تمامیت‌خواه از «نزاکت سیاسی» به‌عنوان بهانه‌ای برای محروم کردن مردم از آزادی بیان استفاده می‌کند و به مردم دیکته می‌کند که چه کاری را می‌توانند انجام دهند و چه کاری را نمی‌توانند. افرادی را که به‌طور آشکار سیاست‌های مصیبت‌بار را محکوم می‌کنند، به‌عنوان مشارکت در «سخنان نفرت‌پراکنانه» متوقف می‌کنند. کسانی را که جرأت مخالفت با نزاکت سیاسی دارند، به حاشیه می‌رانند، منزوی می‌کنند و در برخی موارد اخراج می‌کنند و در موارد شدید، آنها را تهدید می‌کنند یا مورد حمله قرار می‌دهند.

استفاده از استانداردهای سیاسی منحرف برای جایگزین کردن آنها به‌جای استانداردهای اخلاقی و همچنین تحمیل اجرای آنها با استفاده از قدرت قانون، مقررات و حملات عمومی، فضایی از فشار و ترس اجتماعی به‌وجود می‌آورد و درنتیجه ارادۀ آزاد مردم و آزادیِ خواهان خوبی‌بودن را سرکوب می‌کند. این عصارۀ‌ سیاست‌های تمامیت‌خواهانه است.

ب. از گهواره تا گور: سیستم رفاه

امروزه سیاست‌های رفاه به پدیده‌ای جهانی تبدیل شده است. بدون توجه به اینکه چه کشور یا حزبی باشد، خواه محافظه‌کار یا لیبرال، تفاوت اساسی وجود ندارد. افرادی که در کشورهای کمونیستی زندگی کرده‌اند و به غرب می‌آیند، همگی تحت‌تأثیر مزایا قرار می‌گیرند: آموزش رایگان برای کودکان، بیمه درمانی و مراقبت از سالمندان. آنها بر این باورند که این همان «کمونیسم واقعی» است.

آیا جامعه رفاه امروز دقیقاً مجموعه ایده‌های کمونیستی نیست که به جامعه سرمایه‌داری معرفی شده است؟ تفاوت این است که این کار از طریق انقلاب خشونت‌آمیز انجام نشد.

اینکه کسی در طلب زندگی بهتر باشد به‌خودی خود مشکلی نیست، اما در پشت سیستم‌های بزرگ رفاه دولتی، مشکلات بزرگی نهفته است. در این دنیا چیزی به‌عنوان ناهار رایگان وجود ندارد. درجات بالاتر رفاه، مبتنی بر مالیات اجباری است و خود رفاه به ایجاد مشکلات می‌انجامد.

دایسی‌، حقوقدان انگلیسی مشاهدات خود را این‌گونه بیان کرد:

قبل از سال ۱۹۰۸ این موضوع که آیا یک نفر، ثروتمند یا فقیر، باید سلامتی خود را بیمه کند یا خیر، موضوعی بود که فرد به‌طور کامل حق انتخاب داشت. مانند اینکه فرد انتخاب کند باید کت سیاه بپوشد یا کت قهوه‌ای و ربطی به دولت نداشت. ... اما قانون بیمه ملی، در بلندمدت، برای دولت، یعنی مالیات‌دهندگان تبعاتی... بیمه بیکاری، تحمیل خواهد کرد. ... در حقیقت به معنی این است که دولت بپذیرد وظیفه‌اش این است که فردی را برای کارهای بدی که متعاقب بی‌کاری‌اش مرتکب می‌شود بیمه می‌کند. ... قانون بیمه ملی مطابق با آموزه‌های سوسیالیسم است. ... [۱۳]

بسیاری از کشورها مدل رفاه سوسیالیستی کشورهای اسکاندیناوی را به‌رسمیت شناخته و پیاده کرده‌اند. آن مدل زمانی نمونۀ مثبتی از خوشبختی سوسیالیستی بود که پیشنهاد کردند غرب باید تقلید کند. اما شمال اروپا از نظر نسبت میزان مالیات به تولید ناخالص داخلی، در بالای جدول مناطق مختلف دنیا قرار دارد، چراکه میزان مالیات در بسیاری از این کشورها حدود ۵۰درصد است.

تحلیلگران خاطر نشان کردند که درخصوص رفاه پزشکی سوسیالیستی که دولت درگیر آن می‌شود، شش مشکل مرگبار وجود دارد: دوام‌ناپذیر است، زیرا مردم می‌خواهند بیشتر از آنچه می‌پردازند، از خدمات رایگان بهره‌مند شوند. هیچ پاداش یا جریمه‌ای برای عملکرد وجود ندارد و متخصص‌های صنایع پزشکی مسئولیت قانونی خود را برای انجام کارهایشان نمی‌پذیرند، اما بدون توجه به میزان کارشان به آنها پرداخت می‌شود. این موجب زیان‌های زیادی برای دولت می‌شود: مردم از طریق شکاف‌های موجود دزدی می‌کنند، از سیستم سوء‌استفاده می‌کنند و درگیر تجارت‌های زیرزمینی می‌شوند. حکومت زندگی و مرگ مردم را از طریق سیستم پزشکی تعیین می‌کند و بوروکراسی تبدیل به بلایی برای این سیستم می‌شود. [۱۴]

در سال ۲۰۱۰، مردی به‌نام یونس در شمال سوئد می‌بایست زخمش که خونریزی می‌کرد را در بخش اورژانس بخیه می‌زد. او ابتدا به کلینیک بیماران سرپایی رفت، که بسته بود. سپس سه ساعت در اتاق اورژانس منتظر ماند. زخم خونریزی داشت، اما هیچ کمکی دریافت نکرد. او هیچ گزینه‌ای نداشت جز اینکه سعی کند خودش خود را درمان کند، اما این کارش باعث شد کارکنان بیمارستان گزارش کنند که به‌خاطر برداشتن تجهیزات بیمارستان بدون مجوز، قانون را نقض کرده است (او نخ و سوزنی را برداشته بود که پرستاران رها کرده بودند). [۱۵] این فقط یک نمونه است؛ واقعیت بسیار بدتر است. ازآنجاکه هر کسی خواهان مراقبت‌های پزشکی رایگان است، از منابع سوءاستفاده می‌شود. تعارض بین محدودیت منابع و تقاضای رایگان‌بودن چیزها، باعث عدم انطباق بین عرضه و تقاضا می‌شود. نبود عرضه به معنای صف‌های طولانی است، درحالی که نیازمندان واقعیِ مراقبت‌های پزشکی از پزشکی سوسیالیستی‌شده آسیب می‌بینند.

این صرفاً موضوعی درخصوص کارآیی نیست. خطر بزرگتر این است که هر چیزی را که فرد از گهواره تا گور نیاز دارد، دولت برنامه‌ریزی کند. ممکن است مطلوب به‌نظر برسد، اما در واقع وابستگی مردم به دولت مسیری به‌سوی رژیمی مستبد است.

همانطور که توکویل نوشت: «اگر قرار بود این روزها در میان ملت‌های دموکراتیک ما استبداد بنیان گذاشته شود، احتمالاً ویژگی متفاوتی می‌داشت؛ گسترده‌تر و ملایم‌تر می‌بود؛ بدون اینکه انسان دردی را حس کند او را به‌بردگی می‌کشید و خوار می‌کرد.» [۱۶] سیستم رفاه دولتی به بهترین شکل توصیف شده است.

پ. قوانینِ بیش‌ازحد راه را برای تمامیت‌خواهی فراهم می‌کند

سیاست‌های تمامیت‌خواهانه آزادی افراد برای مهربان بودن را تضعیف می‌کند و باعث می‌شود فضایی برای بدی ایجاد شود. اینکه افراد به‌دنبال استفاده از قانون برای متوقف کردن دیگران از انجام اشتباه باشند دقیقاً همان چیزی است که شیطان می‌خواهد. در جامعه مدرن، قوانین و مقررات پیچیده متعددی وجود دارد. ایالات متحده بیش از هفتادهزار قانون مالیات دارد؛ قانون بیمه درمانی بیش از بیست‌هزار صفحه است. حتی قضات و وکلا نیز نمی‌توانند همه قوانین را درک کنند، چه رسد به افراد عادی. از سطح فدرال گرفته تا ایالت، شهرستان و شهر، به‌طور متوسط در هر سال چهل‌هزار قانون جدید تصویب می‌شود. شخص می‌تواند حتی بدون اینکه خودش متوجه شود، قانونی را نقض کند. مجازات‌ها از جریمه تا حبس متغیر هستند.

درخصوص اینکه فرد چه نوعی قلاب‌ماهی می‌تواند استفاده کند و نیز درباره هُرت کشیدن سوپ با سر و صدا در مکان‌های عمومی، مقرراتی وجود دارد. تقریباً برای هر چیزی قانون یا قاعده‌ای وجود دارد که آن را محدود می‌کند. کالیفرنیا فقط تلویزیون‌های صفحه‌تختی را مجاز می‌داند که مصرف انرژی خاصی داشته باشند؛ کیسه‌های پلاستیکی نیز ممنوع هستند. در بعضی از شهرها، ساخت آلونک در حیاط‌خلوت نیاز به تأیید دولت دارد.

استفادۀ بیش‌ازحد از قوانین، حس اخلاقیات را از بین می‌برد. درواقع بسیاری از قوانین برخلاف اخلاق عرفی عمل می‌کنند. در عین حال گسترش قوانین، باعث ایجاد روندی اجتماعی شده است که در آن، افراد بر اساس قانون قضاوت می‌شوند و نه استانداردهای اخلاقی آنها. با گذشت زمان، برای عوامل شبح شیطانی خیلی راحت می‌شود که ایدئولوژی شیطان را در قوانین بشری بگنجاند.

قانون هرقدر هم خوب باشد فقط قدرت خارجی است و نمی‌تواند ذهن مردم را تغییر دهد. لائو تسه گفت: «هر چقدر قوانین بیشتر اشاعه یابند، دزدان و راهزنان بیشتری وجود خواهد داشت.» هنگامی که پلیدی شایع باشد، قانون بی‌فایده است. هر چه قوانین بیشتری وجود داشته باشد، دولت بزرگ کنترل بیشتری می‌تواند اِعمال کند. مردم این واقعیت را نادیده می‌گیرند که مشکلات اجتماعی وقتی به‌وجود می‌آیند که شیطان جنبۀ اهریمنی انسان را تقویت می‌کند. آنها فکر می‌کنند که مشکل در قانون وجود دارد، ازاین‌رو برای اصلاح آن تصمیم می‌گیرند و اصل مسئله را فراموش می‌کنند. چرخۀ معیوبی شکل گرفته و جامعه شروع کرده گام به گام به سمت خودکامگی حرکت کند.

ت. استفاده از فناوری برای اِعمال کنترل

تمامیت‌خواهی، از ابزارهای دولت و پلیس مخفی برای پایش مردم استفاده می‌کند. فناوری مدرن، نظارت را شدیدتر کرده و راه آن را به هر گوشه‌ای از زندگی گسترش داده است.

گزارش بیزینس اینسایدر ده روش را بیان کرده که حزب کمونیست چین برای پایش مردم چین استفاده می‌کند. [۱۷]

۱. استفاده از تکنولوژی تشخیص چهره که می‌تواند فرد را از در میان جمعیت انبوهی تشخیص دهد.

۲. گماردن مدیران چت گروهی به جاسوسی مردم.

۳. مجبور کردن شهروندان به دانلود برنامه‌هایی که به دولت اجازه می‌دهد عکس‌ها و ویدیوهای تلفن همراه‌شان را تحت پایش قرار دهد.

۴. مشاهده نحوه خرید آنلاین مردم.

۵. استفاده مأموران اجرای قانون از عینک‌های مخصوص برای شناسایی افراد در مکان های شلوغ مانند خیابان‌ها و ایستگاه‌های قطار.

۶. نصب «پلیس روباتیک» در ایستگاه‌های قطار برای اسکن چهره‌ مردم و مطابقت آن با افراد تحت تعقیب.

۷. استفاده از فناوری تشخیص چهره برای یافتن افرادی که در مناطق ممنوع تردد می‌کنند.

۸. متوقف کردن عابران پیاده به‌صورت تصادفی برای بررسی تلفن همراه‌شان.

۹. ردیابی مطالب منتشرشده در رسانه‌های اجتماعی افراد، که می‌تواند با خانواده و محل کاربر مرتبط شود.

۱۰. ساخت نرم‌افزار پیش‌بینی برای جمع‌آوری داده‌هایی درباره افراد، بدون اینکه آنها آگاه باشند، و علامت‌گذاری کسانی که آنها را تهدید درنظر می‌گیرند.

فایننشیال تایمز از قصد شوم سیستم امتیاز اعتبار اجتماعی چین پرده برداشت. در این مقاله آمده است: «این در قلب برنامه ۲۰۲۰ چین قرار دارد: نه تنها برای استفاده از اَبَرداده برای اندازه‌گیری امتیاز اعتبار، بلکه برای سنجیدن تمایلات سیاسی شهروندانش. همان سیستم را می‌توان برای تولید نمره «وطن پرستی» مجدداً تنظیم کرد، سیستمی که مشخص می‌کند دیدگاه‌های فرد چقدر با ارزش‌های حزب کمونیست حاکم مطابقت دارد.» [۱۸]

با استفاده از پرونده‌های پرسنلی و اَبَرداده‌، دولت می‌تواند شهروندان را از کارشان اخراج کند و به بانک‌ها بگوید وام‌هایشان را لغو کنند. می‌تواند مجوز‌هایشان را لغو کند و اطمینان حاصل کند که آنها نمی‌توانند در بیمارستان‌ها درمان شوند.

چینِ امروزه بزرگترین سیستم نظارت در جهان را داراست. در مکان‌های عمومی و جاده‌ها، دوربین‌های نظارت در همه جا هستند. در عرض چند دقیقه، چهره‌های موجود در لیست سیاه می‌توانند از دریای ۱.۴میلیارد نفری بیرون کشیده شوند. نرم‌افزار نظارت که در وی‌چتِ نصب‌شده روی گوشی‌های تلفن همراه تعبیه شده، نظارت را بسیار راحت کرده و هر کسی که تلفن همراه دارد حریم شخصی برایش بی‌معنی شده است. هیچ جایی برای پنهان شدن وجود ندارد. همانطور که فناوری پیشرفته‌تر می‌شود و دولت‌ها بزرگتر و بزرگتر می‌شوند، ادامه حرکت در مسیر سوسیالیسم در غرب منجر به سرنوشت مشابهی می‌شود، که به‌طور مداوم تحت نظارت، فشار و مدیریت قرار می‌گیرند. این سرنوشت نهایی به‌هیچ‌وجه اغراق نیست.

۶- جنگ تمام‌عیار کمونيسم در برابر غرب

به‌خاطر نفوذ شبح کمونیسم، در جامعه آمریکا امروزه به شکل بی‌سابقه‌ای شکاف ایجاد شده است، به‌طوری که چپ با استفاده از تمام توان خود تلاش می‌کند مانع کسانی شود که در سیاست دیدگاه‌های سنتی دارند و می‌خواهد آنها را ازبین ببرد. استفاده از واژه «جنگ» برای توصیف این وضعیت، اغراق نیست.

در سال‌های اخیر، در حین انتخابات در آمریکا، اگرچه لفاظی‌ها ممکن بود شدید و متضاد باشد، پس از پایان انتخابات، بهبودی شروع می‌شد، شکاف‌ها ترمیم می‌شد و سیاست به حالت عادی برمی‌گشت.

اما در مرحله مقدماتی انتخابات ۲۰۱۶، برخی از مقامات در دولت که گرایشات چپ داشتند شروع به برنامه‌ریزی کردند که چگونه با نامزدهای احزاب مختلف، با استانداردهای مختلفی رفتار شود. پس از انتخابات، به‌منظور بازپس‌گیری نتیجه انتخابات، چپ دادخواستی به‌راه انداخت. پس از شروع به کار رئیس‌جمهور جدید، فرماندار چپگرای واشنگتن گفت که یک «طوفان حمایت» برای مخالفت همه جانبه با رئیس‌جمهور جدید وجود داشت. مقامات ارشد حزب مخالف اذعان کردند که ارتش خشمگینی از لیبرال‌ها از آنها خواستند «جنگی تمام عیار» [۱۹] علیه رئیس‌جمهور جدید را راه بیندازند تا همه جا چوب لای چرخ او بگذارند و از این طریق، حمایت مردم را جلب کنند.

چپ درحال حاضر به هر شیوه‌ای متوسل شده تا به اهداف خود برسد. چپگرایان اغلب با سیاست‌های جدید مخالفت می‌کنند فقط برای اینکه مخالفت کرده باشند. در شرایط عادی، احزاب مختلف ممکن است دیدگاه‌های مختلفی درباره سیاست‌ها داشته باشند، اما علی‌رغم این اختلاف، همه آنها تمایل مشترکی برای امنیت کشور دارند. اما نه تنها پیشنهاد موضوع تقویت مرزها مورد حمله شدید قرار گرفت، بلکه برخی از ایالت‌ها حتی قوانین «شهر پناهگاه» را تصویب کردند. این قوانین مانع از این می‌شوند که مقامات مجری قانون فدرال از مردم درباره وضعیت مهاجرت‌شان سؤال کنند و آژانس‌های محلی را از ارائه اطلاعات مربوط به مهاجرت به مجری قانون فدرال منع می‌کند.

قبل از انتخابات، رسانه‌های جریان اصلی تحت حمایت چپ به‌شدت از نامزد حزب چپ حمایت کردند و به این نتیجه رسیدند که پیروزی او اجتناب‌ناپذیر است و در آخر بسیاری از نتیجه انتخابات متحیر شدند. پس از انتخابات، رسانه‌های جریان اصلی با سیاستمداران چپ هماهنگ شدند تا احساسات مردم را در مقابل تمام مسائل و موضوعات برانگیزانند و توجه مردم را به حملات و انتقادات علیه رئیس‌جمهور جدید جهت‌دهی کنند، تا حدی که اخبار جعلی بسازند تا مردم را سردرگم کنند. رسانه‌های جریان اصلی چشم خود را روی تقریباً تمام دستاوردهای رئیس‌جمهور جدید بسته‌اند، درحالی که به بررسی مشکلات ذاتی فراوان نامزد چپ به‌طور عمیق نمی‌پردازند.

در جامعه‌ای عادی، گروه‌ها یا احزاب مختلف ممکن است نظرات مختلفی داشته باشند و تضادها به‌وجود می‌آیند. اما چنین درگیری‌هایی باید موقتی و محلی باشد و در نهایت، هر دو طرف باید تلاش کنند مسأله را به‌طور مسالمت‌آمیزی حل کنند. فقط زمانی که یک گروه با ذهنیت شبح کمونیسم مبنی بر مبارزات طبقاتی تسخیر شده باشد این حالت پیش می‌آید که اختلافات سیاسی تا به‌راه انداختن جنگ بالا می‌گیرد، با این باور که همکاری یا آشتی صلح‌آمیز غیرممکن است و یک طرف باید کاملاً حریف را شکست دهد و سیستم موجود را کاملاً تخریب کند.

بازتاب این مبارزه جامع را می‌توان در تقابل کلی در ترفندها و شگردهای سیاسی، فرمول‌بندی سیاست‌ها و مبارزه برای افکار عمومی دید، که همراه با خود شکاف عمیق اجتماعی و افزایش تعداد اقدامات افراطی و خشونت‌آمیزی را پدید می‌آورد. این دقیقاً همان چیزی است که شبح کمونیست امیدوار است ببیند.

در سال ۲۰۱۶، بر اساس آخرین نظرسنجی که اسوشیتد پرس و مرکز تحقیقات امور عمومی انجام دادند، حدود ۸۵درصد از پاسخ‌دهندگان بر این باورند که در این کشور از نظر سیاسی در مقایسه با گذشته شکاف عمیق‌تری ایجاد شده است؛ ۸۰درصد معتقدند که بین آمریکایی‌ها درخصوص ارزش‌های مهم به‌شدت شکاف ایجاد شده است. [۲۰]

وحدت یک کشور مستلزم مجموعه‌ای از ارزش‌ها و فرهنگی مشترک است. گرچه آموزه‌های مذاهب مختلف متفاوت هستند، استانداردهای خوبی و بدی شبیه هم هستند. این امر اجازه می‌دهد گروه‌های قومی در ایالات متحده در هماهنگی زندگی کنند. اما زمانی که در ارزش‌ها شکاف ایجاد می‌شود، در اینکه آیا همبستگی کشور حفظ خواهد شد تردید وجود خواهد داشت.

نتیجه‌گیری

هر کسی در درون خود ضعف‌های شخصی و جنبۀ اهریمنی دارد. در طلب قدرت، ثروت و شهرت بودن از آغاز تاریخ بشر وجود داشته است. شیطان به‌طور هدفمند از جنبۀ اهریمنی سرشت انسان برای ایجاد سیستمی از «عوامل» خود در هر کشوری استفاده کرد. کشور مانند بدن انسان است و هر موجودیتی درون آن، خواه شرکت باشد یا دولت و غیره، مانند عضو انسان است. هر کدام عملکرد خاص خود را دارند و وظایف خود را انجام می‌دهند. اگر عوامل شیطان در کشوری نفوذ کنند، مانند این است که یک خودآگاه خارجی جایگزین روح انسان شده است، یا به‌عبارت دیگر، آن خودآگاه خارجی مستقیماً بدن را کنترل می‌کند.

اگر کسی تلاش کند جامعه را درباره کنترل شیطان بیدار کند، این سیستم به احتمال زیاد با هر وسیله‌ای مقاومت می‌کند. به‌عنوان مثال با استفاده از رسانه‌ها برای بی‌اعتبار کردن مخالفان، درگیر شدن در حملات شخصی، استفاده از اطلاعات گمراه‌کننده برای سردرگم کردن عموم مردم، سازماندهی خصومت، نادیده گرفتن قوانین حکومت، هدایت منابع به‌سمت حمایت از مخالفان و نیز کشیدن کل جامعه در گودال شکاف و درگیری. مخالفان حتی وقتی تلاش می‌کردند افراد بی‌اطلاع را به مخالفانی علیه کسانی تبدیل کنند که جرأت برخورد با شیطان را دارند، نا آرامی‌های اجتماعی پدید آوردند. بسیاری از مردم هم‌زمان هم بنیانگذار و هم قربانی این سیستم هستند. اگرچه شاید کارهای بدی انجام داده باشند، آنها واقعاً دشمن مردم نیستند.

از طریق کنترل قدرت دولتی و خصوصی و دسترسی بی‌نظیر به منابع اقتصادی و توانایی نظم دادن به آن و نیز دخالت مطلوب به‌طور محلی و جهانی، قدرت سیاسی می‌تواند برای ایجاد دستاوردهایی در جهت منافع همه مردم استفاده شود. از سوی دیگر، سوءاستفاده از قدرت سیاسی می‌تواند منجر به جنایاتی عظیم شود. هدف این فصل این بوده که عوامل کمونیستی در پشت سیاست‌های جهان امروز را برملا و از این طریق کمک کند مردم خوبی و بدی را تشخیص دهند تا بتوانند نقشه شیطان را ببینند و سیاست را به حوزه مناسب و مسیر درست آن برگردانند.

ریگان، رئیس‌جمهور سابق آمریکا زمانی گفت: «گاهی اوقات وسوسه شده‌ایم که باور داشته باشیم جامعه آنقدر پیچیده شده که نمی‌تواند به‌طور خودگردان اداره شود و اینکه حکومتی که گروهی نخبه آن را اداره کنند بهتر از حکومتی است که برای مردم باشد، به‌دست مردم اداره شود و از مردم باشد. بسیار خوب، اگر هیچ کسی در میان ما توانایی ادارۀ خودش را نداشته باشد، چه کسی در میان ما این توانایی را دارد که دیگران را اداره کند؟» [۲۱] به‌طور مشابهی رئیس‌جمهور ترامپ گفت: «در آمریکا ما حکومت را پرستش نمی‌کنیم، ما خداوند را می‌پرستیم.» [۲۲]

اقتدار سیاسی نیاز دارد که بر اساس ارزش‌های سنتی به مسیر درست خود بازگردد. فقط وقتی خداوند انسان را مورد برکت خود قرار دهد انسان می‌تواند در مقابل کنترل شیطان مقاومت کند و از مسیر بردگی و نابودی اجتناب کند. فقط از طریق بازگشت به سنت‌ها و فضایلی که خداوند برای انسان وضع کرده مردم راه گریزی خواهند داشت.

ادامه در فصل نُه، قسمت اول

مراجع

[۱]] Karl Marx and Frederick Engels, The Communist Manifesto, trans. Samuel Moore in cooperation with Frederick Engels, Marx/Engels Internet Archive, https://www.marxists.org/archive/marx/works/1848/communist-manifesto/ch04.htm.

[۲] Vladimir Lenin, The State and Revolution, Chapter I, Lenin Internet Archive, https://www.marxists.org/archive/lenin/works/1917/staterev/ch01.htm.

[۳] David Horowitz, “Alinsky, Beck, Satan, and Me,” Discoverthenetworks.org, August 2009, http://www.discoverthenetworks.org/Articles/alinskybecksatanandmedh.html.

[۴] He Qinglian, “New Symptom of Democratic Countries: Split between Elite and Masses,” Voice of America, July 5, 2016.

[۵] Mike McPhate, “After Lawmaker’s Silencing, More Cries of ‘She Persisted,’” California Today, February 28, 2017, https://www.nytimes.com/2017/02/28/us/california-today-janet-nguyen-ejection.html.

[۶] Jiang Linda, Liu Fei, “Californian Candidate: Why I Went from the Democratic Party to the Republican Party.” The Epoch Times (Chinese edition). May 7, 2018. http://www.epochtimes.com/b5/18/5/7/n10367953.htm. The English-language version of a portion of his original remarks may be found here: https://goo.gl/yJijbo

[۷] Bill Dolan, “County Rejects Large Number of Invalid Voter Registrations,” Northwest Indiana Times, October 2, 2008, http://www.nwitimes.com/news/local/county-rejects-large-number-of-invalid-voter-registrations/article_6ecf9efd-c716-5872-a2ed-b3dbb95f965b.html.

[۸] “ACORN Fires More Officials for Helping ‘Pimp,’ ‘Prostitute’ in Washington Office,” Fox News, September 11,2009, http://www.foxnews.com/story/2009/09/11/acorn-fires-more-officials-for-helping-pimp-prostitute-in-washington-office.html.

[۹] Spencer S. Hsu, “Measure to Let Noncitizens Vote Actually Failed, College Park Announces,” Washington Post, September 16, 2017, https://www.washingtonpost.com/local/md-politics/measure-to-let-noncitizens-vote-actually-failed-college-park-md-announces-with-considerable-embarrassment/2017/09/16/2f973582-9ae9-11e7-b569-3360011663b4_story.html?noredirect=on&utm_term=.d3454a846017

[۱۰] Mark Hendrickson, “President Obama’s Wealth Destroying Goal: Taking The ‘Curley Effect’ Nationwide,” Forbes, May 31, 2012, https://www.forbes.com/sites/markhendrickson/2012/05/31/president-obamas-wealth-destroying-goal-taking-the-curley-effect-nationwide/#793869d63d75.

[۱۱] Ibid.

[۱۲] Alexis de Tocqueville, Democracy in America, Volume 1, trans. Henry Reeve (New Rochelle, New York: Arlington House).

[۱۳] A.V. Dicey, “Dicey on the Rise of Legal Collectivism in the 20th Century,” Online Library of Liberty, http://oll.libertyfund.org/pages/dicey-on-the-rise-of-legal-collectivism-in-the-20thc.

[۱۴] Paul B. Skousen, The Naked Socialist: Socialism Taught with The 5000 Year Leap Principles (Izzard Ink), Kindle Edition.

[15] “Jonas, 32, Sewed up His Own Leg after ER Wait,” 2010. The Local.se, August 3, 2010, https://www.thelocal.se/20100803/28150.

[۱۶] De Tocqueville, Alexis, n.d, “Democracy In America Alexis De Tocqueville,” Accessed July 3, 2018. https://www.marxists.org/reference/archive/de-tocqueville/democracy-america/ch43.htm.

[۱۷] Alexandra Ma, “China Is Building a Vast Civilian Surveillance Network — Here Are 10 Ways It Could Be Feeding Its Creepy ‘Social Credit System,’” Business Insider, April 29, 2018, http://www.businessinsider.com/how-china-is-watching-its-citizens-in-a-modern-surveillance-state-2018-4.

[۱۸] Gilliam Collinsworth Hamilton, “China’s Social Credit Score System Is Doomed to Fail,” Financial Times, November 16, 2015, https://www.ft.com/content/6ba36896-75ad-356a-a768-47c53c652916.

[۱۹] Jonathan Martin and Alexander Burns, “Weakened Democrats Bow to Voters, Opting for Total War on Trump,” New York Times, February 23, 2017, https://www.nytimes.com/2017/02/23/us/democrats-dnc-chairman-trump-keith-ellison-tom-perez.html.

[۲۰] “New Survey Finds Vast Majority of Americans Think the Country Is Divided over Values and Politics,” The Associated Press–NORC, August 1, 2016, http://apnorc.org/PDFs/Divided1/Divided%20America%20%20AP-NORC%20poll%20press%20release%20%20FINAL.pdf

[۲۱] Jonah Goldberg, “Trump’s Populism Is Not Reagan’s Populism,” National Review, April 4, 2018. https://www.nationalreview.com/2018/04/donald-trumpr-ronald-reagan-populism-different/

[۲۲] Paulina Firozi, “Trump: ‘In America We Don’t Worship Government, We Worship God,’” The Hill, May 13, 2017. http://thehill.com/homenews/administration/333252-trump-in-america-we-dont-worship-government-we-worship-god.


[1]- The Curley Effect